خشونت و سخت گیری با مومنان
خلاصه مقاله
در بین جریان فکری اهلسنت، یک تفکر خیلی نمود و جریان دارد و آن هم جعل روایات فضائل برای خلفاء و تفسیر به رای در مورد برخی از آیات قرآن است. در قرآن کریم و در آیه 54 سوره مائده، خداوند یکی از ویژگیهای انسان مومن را، مهربان و خاشع بودن با مؤمنین دیگر، بیان میکند و برخی با تفسیر به رأی میگویند که یکی از مصادیق این تعبیر، خلیفه اول است. اما وقتی به تاریخ رجوع میکنیم و وقایع تاریخی را میخوانیم، رفتارهایی از خلیفه اول دیده میشود که دقیقا در تناقض با این تعبیر است. مثلا واقعه اهل رده که یکی از فجیعترین اتفاقات دوران خلافت ابوبکر است، از آن جمله است که در آن خون دهها مسلمان به زمین ریخته شد و به نوامیس مسلمین تجاوز شد و مالک بن نویره که صحابی بزرگ اسلام بود به دستور مستقیم خلیفه اول و توسط خالد کشته شد و به ناموسش در همان شب تجاوز شد. دردناکتر اینکه خالد، نه تنها مورد مؤاخذه قرار نگرفت، بلکه مورد رأفت و توجه ابوبکر قرار گرفت.
با چنین اتفاق درناکی آیا میتوان گفت که ابوبکر، اذلة علی المؤمنین است؟
متن مقاله
برخی از دوستداران خلفا و حامیان جریان غصب خلافت، برای جلوهدهی به خلفاء، برخی تعابیر آیات قرآن را به آنها منتسب میکنند.
مثلاً خداوند در قرآن کریم یکی از ویژگیهای مومن واقعی را، مهربان بودن با مومنین دیگر بیان کرده است و با تعبیر «أَذِلَّةٍ عَلَى المُؤمِنينَ.[مائده/54] در برابر مؤمنان متواضع است.» از آنها یاد میکند. برادران اهلسنت یکی از مصادیق این تعبیر را، خلیفه اول میدانند.
در این مقاله کوتاه میخواهیم ببینیم که آیا واقعاً خلیفه اول در برابر مسلمانان و مؤمنان رئوف و مهربان بودند و یا اینکه مصادیقی وجود دارد مبنی بر اینکه ایشان در برابر مسلمین تند و خشن رفتار کردند؟
موارد متعددی را از تاريخ زندگی خليفه اول میتوان يافت که او در برابر مؤمنان سرسخت و خشن بوده است.
1) واقعه اهل رده و کشتن مالک بن نویره و بسیاری از مسلمین دیگر به دستور خلیفه اول
يکی از جنايات بسیار بدی که در زمان ابوبکر اتفاق افتاد، واقعه اهل رده و کشتن مالک بن نويره به دست خالد بن وليد و به دستور مستقيم ابوبکر بود.
اگر مخالفان خلیفه اول از کفار و منافقین بودند، حق با خلیفه اول بود و انتقادی بر ایشان نبود، اما بنا بر نقل همه مورخین، کشته شدگان در واقعه رده همگی مسلمان و بسیاری از آنها از صحابه رسولخدا بودند. که بزرگ آنها مالک بن نویره بود.
ابنکثیر دمشقی درباره اینکه جرم مسلمانان اهل رده چه بوده مینویسد: «و جعلت وفود العرب تقدم المدينة يقرون بالصلاة، و يمتنعون من أداء الزكاة، و منهم من امتنع من دفعها إلى الصديق، و ذكر أن منهم من احتج بقوله تعالى: «خُذ مِن أَموَالِهِم صَدَقَةً تُطَهِّرُهُم وَتُزَكِّيهِم بِهَا وَصَلِّ عَلَيهِم إِنَّ صَلاتَكَ سَكَنٌ لَّهُم وَ اللَّهُ سَمِيعٌ عَلِيمٌ.» قالوا: فلسنا ندفع زكاتنا إلا إلى من صلاته سكن لنا...[1] گروه و هیئتی از مردم به مدینه آمدند، در حالی که اقرار به اصل نماز داشتند، اما از دادن زکات ممانعت میکردند، عدهای از اینها به دادن زکات به ابوبکر ممانعت میکردند و نسبت به دادن زکات به شخص ابوبکر اعتراض داشتند. برخی از آنها به آیه فوق استدلال کردند و گفتند ما زکات را به کسی میدهیم که دعای او مایه آرامش ما باشد. لذا از دادن زکات به ابوبکر خودداری کردند.»
این سخن ابنکثیر نشان میدهد که اولاً اهل رده به قرآن کریم اعتقاد داشتند و بدان استناد میکردند و مسلمان بودند در ثانی آنها اهل نماز بودند و به نماز اقرار داشتند، (يقرون بالصلاة) لذا مرتد نشده بودند. ثالثاً به دادن زکات به پیامبر هم اعتراف داشتند و عقیده هم داشتند که ما زکات میدهیم، اما به ابوبکر نمیدهیم.
بر فرض که در مسلمان بودن کشته شدگان تردید باشد، ولی قطعاً در مسلمان بودن مالک بن نویره نمیتوان إن قُلت آورد. مالك بن نويره، رئيس بخشی از قبيله بنیتميم بود. او از صحابی رسولخدا و عامل و کارگزار آن حضرت بود و زکات جمع آوری شده را با توجه به اختياری که از جانب پيامبر داشت، ميان فقراء تقسيم میکرد.
طبری، مورخ شهیر اهلسنت درباره مالک نوشته است: «و كان ممن شهد لمالك بالاسلام أبوقتادة الحارث بن ربعي أخو بنىسلمة و قد كان عاهد الله أن لا يشهد مع خالد بن الوليد حربا أبدا بعدها...[2] از كسانیكه به اسلام مالك بن نويره شهادت داده بود، ابوقتاده بن ربعی، برادر بنیسلمه بود. او با خداوند عهد كرده بود كه بعد از اين ماجرا در هيچ جنگی با خالد بن وليد شركت نكند.»
ابنحجر عسقلانی مینويسد: «فكان أبوقتادة ممن شهد انهم أذنوا و أقاموا الصلاة و صلوا فحبس بهم خالد في ليلة باردة ثم أمر مناديا فنادى أدفئوا أساركم و هي في لغة كناية عن القتل فقتلوهم و تزوج خالد بعد ذلك امرأة مالك.[3] ابوقتاده از کسانی است که شهادت داده است که ایشان اذان گفته و نماز خواندند؛ اما خالد ايشان را در شبی سرد به اسارت گرفته و دستور داد که شخصی ندا بدهد گرم کنيد زندانيانتان را. که اين کلمه در اصطلاح بعضی به معنی کشتن است. پس ايشان را کشتند و بعد از آن خالد با همسر مالک ازدواج کرد.»
متقی هندی مینويسد: مالک خود گفته است: «أنا على الاسلام ما غيرت و لا بدلت و شهد له بذلك أبو قتادة و عبد الله بن عمر...[4] مالک گفته بود: من بر اسلام هستم و نه آن را تغيير داده و نه عوض کردهام و ابوقتاده و عبدالله بن عمر نيز بر اين مطلب شهادت دادند.»
بنا بر آنچه که ذکر شد نه مالک و نه مسلمانان دیگر، کافر و مرتد نشده بودند، لذا شایسته نبود که مورد غضب خلیفه و عمال او قرار بگیرند و کشته شوند. آیا با کسیکه عامل رسولخدا بود آنگونه برخورد میکنند؟ آيا سزاوار بود که او را با آن وضع فجيع بکشند و بعد هم از سر او به عنوان هيزم استفاده کنند؟
طبری مینويسد: «كان مالك بن نويرة من أكثر الناس شعرا و ان أهل العسكر أثفوا برؤوسهم القدور فما منهم رأس إلا وصلت النار إلى بشرته ما خلا مالكا فان القدر نضجت و ما نضج رأسه من كثرة شعره[5] مالك بن نويره از کسانی بود که موی بسيار داشت. سربازان سرهای ايشان را به جای پايه ديگ قرار دادند؛ پس آتش به پوست تمامی سرها رسيد غير از سر مالک. زيرا غذای داخل ديگ، قبل از سوختن پوست سر او آماده شده بود.»
حال یک سؤال اینجا مطرح میشود که آیا واقعاً معنای آیه «أذلة علی المؤمنین» این است؟
پینوشت:
[1]. البدایه و النهایه، ابنکثیر، مکتبة المعارف، بیروت: ج6، ص۳۱۱.
[2]. تاريخ طبری، طبری، دارالکتب العلمیة،بیروت: ج2، ص503
[3]. الإصابة، ابن حجر، دارالعلم، بیروت: ج5، ص560
[4]. كنز العمال، متقی هندی، دار صادر، بیروت: ج5، ص619
[5]. تاريخ طبری، طبری، دارالکتب العلمیة،بیروت: ج2، ص503
افزودن نظر جدید