تصویری از زندگی شاپور پادشاه ساسانی به روایت شاهنامه

  • 1403/04/24 - 10:05

حکیم ابوالقاسم فردوسی در شاهنامه، زندگی شاپور دوم پادشاه ساسانی را حکایت کرد. پادشاهی که در پاسخ به بد رفتاری پادشاه روم، به روم تاخت. در حمله شاپور به آن سرزمین، دشت پر از سر و پیکرهای تکه تکه شده‌ی رومیان بود و صلیب‌های بسیاری به آتش کشیده شد. در این نبرد، ایرانیان غنیمت بسیاری گرفتند.

تصویری از زندگی شاپور پادشاه ساسانی به روایت شاهنامه

.

پایگاه جامع فرق، ادیان و مذاهب_ شاهنامه چکیده‌ای گویا و عصاره‌ای رسا از فرهنگ و تمدن ایران باستان است. این متن، دربردارنده باورها، آداب و رسوم جامعه باستانیِ ایران و ارائه‌کننده تصویری جامع از هویت ایرانیِ پیش از اسلام است.

حکیم ابوالقاسم فردوسی در شاهنامه، در بیان تاریخ ایران باستان، حقیقت را فدای محاسبات مصلحت‌اندیشانه نکرد؛ بلکه تاریخ را با زبانی ادبی و حماسی روایت کرد. در این میان، از رفتارهای زشت و نادرست پادشاهان ایران باستان نیز به فراوانی سخن گفت.

برای نمونه در زندگی شاهپور دوم (شاپور) نوشت:

شاپور بر آن شد که از روم دیدن کند. پس بار بسیار بر پشت شتران و اسبان نهاد و در کالبد یک کاروان به سوی روم روانه شد. از شهرها، یکی پس از دیگری، به صورت ناشناس گذر کرد تا به کاخ قیصر روم رسید. آنجا خود را به عنوان بازرگانی ثروتمند معرفی کرد. اما در بزم قیصر، یک ایرانی او را شناخت و پنهانی به قیصر گفت که او همان شاپور پادشاه ایران است! قیصر که این را شنید فرمان داد تا شاپور را در پوست خر قرار داده، او را حبس کنند. سپس با لشکری بزرگ به سوی ایران تاخت و سرزمین‌های بسیاری را غارت کرد.

اما یک کنیزک، دلش به حال شاپور سوخت و او را از بند آزاد کرد. شاپور به همراهی کنیزک به ایران بازگشت. پس یارانی گرد آورد و به سوی تیسفون روانه شد، نبردی رخ داد، قیصر و برخی به اسارت درآورده؛ بسیاری از رومیان را کُشت و دوباره بر تخت پادشاهی ایران نشست. آنگاه فرمان داد تا هزار اسیر رومی را آورده؛ دست و پای آنان را ببرند:

جهاندار ببريدشان دست و پاى
هرانكس كه بُد بر بدى رهنماى [1]

پس فرمان داد تا قیصر روم را در غل و رنجیر بیاورند. قیصر به شاپور التماس کرد و بخشش خواست. شاپور به قیصر گفت که باید هر چه را ویران کردی از ثروت خودت دوباره بسازی و در عوض هر یک سربازِ من، ده تن از خویشاوندان خود را بکشی.

به یک تن ده از روم تاوان دهى
روان را به پيمان گروگان دهى [2]

سپس شاپور، گوش‌های قیصر را با چاقو برید و بینی او را سوراخ کرد و افسار خر در بینی او قرار داد.

پس شاپور، لشکری بزرگ فراهم کرد و به سوی روم تاخت. در مسیر هر که را دیدند، کشتند، خانه‌ها را ویران کرده؛ شهرها و روستاها را به آتش کشیدند:

از ايران همى راند تا مرز روم
هر آنكس كه بود اندران مرز و بوم

بكشتند و خانش همى سوختند
جهانى به آتش بر افروختند

آنان به روم رسیدند. برادر قیصر، سپاهی از رومیان گرد آورد و جنگی سخت میان ایرانیان و رومیان رخ داد. ایرانیان پیروز شدند، دشت پر از سر و پیکرهای تکه تکه شده‌ی رومیان بود و صلیب‌های بسیاری به آتش کشیده شد. در این نبرد، ایرانیان غنیمت بسیاری گرفتند.

از آن لشكر روم چندان بكشت
كه يك‌دشت سر بود بى‏‌پاى‌ و پشت

به هامون سپاه و چليپا نماند
به دژها صليب و سكوبا نماند [3]

پی‌نوشت:

[1]. ابوالقاسم فردوسی، شاهنامه، بر اساس نسخه مسکو، مرکز تحقیقات کامپیوتری علوم اسلامی و مرکز خدمات کامپیوتری نور، 1389، شماره ثبت کتابخانه ملی: 815279، ص 914.
میترا مهرآبادی، شاهنامه کامل فردوسی به نثر پارسی، تهران: انتشارات روزگار، 1379، ج 2، ص 876-877.
[2]. فردوسی، همان، ص 915.
میترا مهرآبادی، همان، ج 2، ص 878-880.
[3]. فردوسی، همان، ص 915-916.

تولیدی

افزودن نظر جدید

CAPTCHA
لطفا به این سوال امنیتی پاسخ دهید.
Fill in the blank.