مکاتب اهل سنت
جماعتی از انصار و مهاجر بالغ بر 200 نفر دور هم نشسته بودند که سخن به فضایل قریش رسید، هر کس یکی از فضایل قریش را بر میشمرد. انصار نیز شروع به بیان فضایل خود کردند. مردم از علی (ع) خواستند که سکوتش را بشکند و او نیز سخن بگوید. حضرت در این هنگام همه مناقب و فضایلی را که پیامبر (ص) در حق او بیان فرموده بود، بیان کرد.
تمام پیامبران خدا هيچگونه امتياز نژادی و قومی را نمىپذيرفتند، بلكه تمام نژادها با هر زبانی همه در نظرشان يكسان بود؛ در آیهای از قرآن میخوانیم که: «اى مردم ما شما را از يك مرد و زن آفريديم و شما را تيرهها و قبيلهها قرار داديم تا يكديگر را بشناسيد (ولى اينها ملاك امتياز نيست) گرامىترين شما نزد خداوند با تقواترين شماست»
تاریخ اسلام خود شاهد کارشکنیهای برخی از اصحاب پیامبر اسلام بوده، بطوری که پس از رحلت پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) و به قدرت رسیدن ابوبکر، بزرگ خاندان بنیامیه یعنی ابوسفیان سر به مخالفت برداشت، او نمیتوانست تحمّل کند که افرادی از طبقات پائین قریش به حکومت برسند و بنیامیه، از قدرت محروم بمانند.
مرحب با قامتی بزرگ در وسط میدان در حال رجز خواندن بود و مبارز میطلبید، کلاهخود زرد رنگش بر هیبت او میافزود، علی (علیه السلام) با قامتی استوار و هیبتی حیدری به سوی میدان رهسپار شد و در حالیکه رجز میخواند به سوی مرحب حملهور شد، لحظاتی بیشتر نگذشت، که علی چنان شمشیر را بر فرق مرحب کوبید که کلاهخود و سر را درهم شکست.
معاویه کسی بود که در اوج برخورد جاهلیت با اسلام، لحظهای از سردمداران کفر دوری نگزید، حتی روزی که پدرش ظاهراً به اسلام گروید، او را، با اشعاری نکوهش و مورد هجمه قرار داد و اگر این اشعار را بخوانیم، خواهیم فهمید که دشمنی معاویه با اسلام، حتی از پدرش ابوسفیان که محور شرارت و سردمدار جنگهای خونین بر علیه پیامبر بود، بیشتر است.
تاریخ زندگی هر فرد، بیانگر حوادث گوناگون و مسائل پیچیدهای است که توسط آن میتوان به عمق افکار و عقاید افراد رسید، اما برخی از روی نابخردی و کینه و تعصب، تاریخ را آنگونه که خود صلاح میدانند، استنباط میکنند، بدون اینکه فکر کنند آن شخص که بوده و چه کارهایی را انجام داده است که ازجمله آنان میتوان از معاویة بن ابوسفیان نام برد.
بنابر اعتقاد شیعه در قرآن کریم آیات بسیاری وجود دارد که در شأن و منزلت اهلبیت عصمت و طهارت (علیهم السلام) نازل شده است. شأن نزول این آیات بهقدری واضح و روشن است که بزرگان اهلسنت نتوانستد از بیان آن خودداری کنند و مجبور به بیان بسیاری از آنها شدهاند. یکی از آیات فضیلت اهلبیت (علیهم السلام)، آیه اهل الذکر است.
بعد وفات پیامبر نزاعهای داخلی بین مسلمانان بسیار بود و هنوز پیامبر دفن نشده بودند بر سر خلافت نزاع کردند و به زور بر همه تحمیل کردند؛ حال برخی می خواهند ثابت کنند که در زمان خلافت ابوبکر هیچ نزاعی نبوده است، اما طبق بیان داستان های خود اهل سنت بیان شده که نزاع ها در آن زمان در اوج خود بوده و خلافت را به زور به مردم خورانیدند.
مولوی جهانگیر حشمتی متولد سال 1353 در روستای دسک است که درسال 1377 وارد حوزه علمیه بحرالعلوم دهان شد و پس از شش سال تحصیل در آنجا برای ادامه تحصیل به حوزه علمیه زنگیان رفت. اما به علت سوالات و کنجکاویهای بسیار از آنجا طرد شد و به حوزه علمیه دارالحدیث امام بخاری نقل مکان کرد ودرآن مدرسه فارغ التحصیل گردید.
هر روز صبح به مدت 270 روز، بدون استثناء به درب خانهی علی و فاطمه (علیهما السلام) میرفت وبا صدای بلند میفرمود: «خدا مىخواهد هرگونه پليدى را از شما اهل بيت برطرف نمايد، و شما را چنان كه شايسته است پاك و پاكيزه گرداند». تا شاید همگان متوجه شوند، علی، فاطمه، حسن و حسین، (علیهم السلام) معصوم از گناه و خطا هستند.
خلیفه سوم در مکه مکرمه، ایمان آورد و به نقل تاریخنویسان، همواره تا رحلت پیامبر اکرم (ص)، ملازم ایشان بود و پس از رسول خدا، ۲۵ سال زندگی کرد؛ تعداد احادیثی که به او نسبت میدهند، ۱۴۶ حدیث است و معتقدان به سنت پیامبر از هزاران حدیث از سنت پیامبر اکرم، که توسط عثمان نقل نشده و یا از رسول خدا برای مسلمانان نقل نکرده، محروم شدند.
خانواده یکی از عوامل مهم شکل گیری شخصیت انسان است، و دین اسلام بر نقش و جایگاه این نهاد مقدس تاکید فراوانی دارد، لذا وقتی یک چهره تاثیرگذار در تاریخ اسلام را اگر بخواهیم مورد بررسی قرار دهیم ابتداً باید وضعیت و شخصیت خانوادگی آنها مورد تحقیق و بررسی قرار گیرند، تا آشکار شود که کانون مرکزی و ریشه اصلی و شخصیتی او چگونه بوده است.
مسلم است که معاویه و پدرش ابوسفیان سالیان زیادی به عنوان سرکرده و فرمان دهنده کفار و مشرکین و منافقین بر علیه پیامبر و مسلمین بودند، و با آنها جنگیدند، مصیبتهای فراوانی را بر اسلام تحمیل کردند؛ با تحریک این دو نفر، مشرکین و منافقین قریش، و قوم یهود، خون بسیاری از مسلمانان ریختند و اختلافات بیشماری در بین مسلمانان صورت پذیرفت.
یکی از دلائل اهل سنت و وهابیت جهت اثبات حجیت اقوال و رفتار صحابه، حدیث نجوم میباشد، ایشان میگویند: پیامبر اکرم در حدیثی فرموده است:«اصحابي کالنجوم، بأيّهم اقتديتم اهتديتم،اصحاب من، مانند ستارگانند، به هر کدام از آنها که اقتدا کنيد،هدايت مييابيد» کدام عقل ومنطقی قبول میکند که ستارگانی که خود تاریکند میتوانند روشنگری کنند؟