معاویه و نکوهش ابوسفیان برای قبول اسلام

  • 1395/01/29 - 20:20
معاویه کسی بود که در اوج برخورد جاهلیت با اسلام، لحظه‌ای از سردمداران کفر دوری نگزید، حتی روزی که پدرش ظاهراً به اسلام گروید، او را، با اشعاری نکوهش و مورد هجمه قرار داد و اگر این اشعار را بخوانیم، خواهیم فهمید که دشمنی معاویه با اسلام، حتی از پدرش ابوسفیان که محور شرارت و سردمدار جنگ‌های خونین بر علیه پیامبر بود، بیشتر است.

پایگاه جامع فرق، ادیان و مذاهب_ معاویه بن ابوسفیان کسی بود که در اوج برخورد جاهلیت با اسلام، لحظه‌ای از سردمداران کفر دوری نگزید، حتی آن روزی که می‌دید پدرش ظاهراً به اسلام گرایش و متمایل گردید، لذا پدرش ابوسفیان را، با اشعاری نکوهش و مورد هجمه قرار داد و اگر این اشعار را بخوانیم، خواهیم فهمید که دشمنی معاویه با اسلام، حتی از پدرش ابوسفیان که محور شرک و شرارت و سردمدار جنگ‌های خونین بر علیه پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) بود، بیشتر است. ابوسفیان از روی اضطرار تظاهر به اسلام می‌کرد، اما معاویه همان را هم برای خود ننگ می‌دانست، او هیچ وقت نمی‌توانست با آیینی که افتخارهای جاهلی و سروری و ریاست خانوادگی او را نابود کرده بود، سرِسازش داشته باشد، پس طی اشعاری به پدرش ابوسفیان گفت:
«یا صخر لاتسلمن یوماً فتفضحنا .......... بعد الذین ببدر اصبحوا مزقاً
خالی و جدّی و عم الام ثالثهم ......... و حنظل الخیر قد اهدی لنا الارقا
لاترکننّ الی امر یکفّلنا .................. عاد و الرقصات به فی مکه الخرقا
فالموت اهون من قول العداه لقد ......... ابن الحرب عن العزیّ اذا فرقاً.[1]
یعنی ای صخر، (معاویه خطاب به پدربزرگ خود) اسلام را نپذیر، که ما را به رسوایی دچار خواهی ساخت، پس از مرگ عزیزانی که در جنگ بدر، پاره پاره شدند، دایی و جدّم و عموی مادرم، که سومین فرد آن کشتگان بود، و حنظله برادر خوبم، آن‌ها که خواب سحرگاه ما را به بیداری مبّدل ساختند، یک لحظه نیز به اسلام میل نکن، که برگردن ما بار ننگ را می‌گذارد، سوگند به شتری که چون رقاصان، در مکه راه می‌پیماید، مرگ آسان‌تر است از ملامت دشمنان که بگویند فرزند حرب (ابوسفیان)، به‌خاطر ترس و وحشت، از بت عزّی روی گردانید.»
و از این جهت کینه معاویه به‌خاطر آن‌چه که از نظر نسب به او نسبت داده می‌شد و هم‌چنین به‌خاطر شخصیت مادی قبل از اسلام که خود را دارای بزرگی و صاحب امتیاز می‌دانست، زمانی بیشتر شد که اسلام این خاندان را به پستی کشیده بود، لذا عقده‌های حل نشدنی او باعث گردیده بود که در برابر اسلام مقاومت و مبارزه‌ها کند. هر چند که بعداً خودش هم مجبور شد که به مانند پدرش در ظاهر به اسلام گرایش پیدا کند، اما باطناً عقده داشت و خشمگین و ناراحت بود.
ابن ابی الحدید از بزرگان اهل سنت درباره اسلام آوردن معاویه می‌گوید: «حق این است که معاویه در داشتن دین، مورد شک و تردید و دچار طعن و عیب‌جویی بوده است. چندان‌که شیوخ معتزله در کتب کلامی خود، او را به زنادقه و الحاد نسبت داده‌اند، چرا که معاویه از طعن، سخریه و گفتار زشت و ناهنجار درباره‌ی رسول خدا و دین او پروا نداشت و گاه و بیگاه از خلال اظهارات او تراوش می‌کرد، مثلاً روزی موذن اذان می‌گفت، وقتی بعد از شهادت به توحید، شهادت به رسالت پیامبر را موذن گفت، معاویه سر برداشت و گفت: روح پدرت شاد، ای پسر عبدالله، چقدر بلند همّت بودی، تو به کمتر از این قانع نشدی و سرانجام نام خود را در کنار نام پروردگار عالم نهادی.»[2]
و حضرت علی (علیه السلام) در جواب نامه معاویه در سال (36 هجری قمری) پس از جنگ جمل خطاب به او نوشت: «...و ما للطلقاء و ابناء الطلقاء و التمییز بین المهاجرین الاولین و ترتیب درجاتهم و تعرف طباتهم هیهات لقد حنّ قدح لیس منها و طفق یحکم فیها من علیه الحکم لها الا تربع ایها الانسان علی ظلعک و تعرف قصور ذرعک و تتاخّر حیث اخّرک القدر... [3] اسیران آزاد شده و فرزندان آن‌ها را چه رسد به تشخیص امتیازات میان مهاجران نخستین و ترتیب درجات و شناسایی منزلت و مقام آنان. ای مرد، چرا بر سر جایت نمی‌نشینی و کمبودهایت را به یاد نمی‌آوری و به‌ منزلت عقب مانده‌ات باز نمی‌گردی؟»
و هم‌چنین خود پیامبر اسلام (صلی الله علیه و آله وسلم) درباره او فرمودند: «معاویه مردی بی‌نور و تهی‌دست است»[5] آری معاویه در برابر بی‌نام و نشانی خود و خاندانش در اسلام، از رقیب‌شان بنی‌هاشم، جز نیک نامی و محبوبیت همگانی چیزی نمی‌دید. این عقدها روح او را آزار می‌داد و به همین دلیل وقتی که با مغیرة بن شعبه که خود از هم‌فکران او بود خلوت کرد، این عقده‌ها را کاملاً سرباز نمود و ریشه‌های فکری و اعتقادی خود را آشکار کرد.[6]

پی‌نوشت:

[1]. الغدیر، علامه امینی، دارالکتب الاسلامیه، تهران، ایران، (1366ش)، ج1 ص168.
[2]. شرح نهج البلاغه، ابن ابی الحدید، دارالاضواء، بیروت، لبنان، ج1 ص113.
[3]. نهج البلاغه، سید رضی، ستاد اقامه نماز، تهران، (چاپ اول)، ترجمه دشتی، نامه 28.
[4]. صحیح مسلم، مسلم نیشابوری، داراحیاء التراث العربی، بیروت، لبنان، ج4 ص195.
[5]. سنن ابی داود، ابی داود، دار احیاء التراث العربی، بیروت، لبنان، ص407.
[6]. نقش عایشه در تاریخ اسلام، علامه عسگری، دانشکده اصول دین، تهران، (1377ش)، ج3 ص268.

تولیدی

افزودن نظر جدید

CAPTCHA
لطفا به این سوال امنیتی پاسخ دهید.
Fill in the blank.