تبار شناسی معاویه، خال المومنین از کتب اهل سنت
پایگاه جامع فرق، ادیان و مذاهب_ خانواده یکی از عوامل مهم شکل گیری شخصیت انسان است، و دین اسلام بر نقش و جایگاه این نهاد عالی و مقدس تاکید فراوانی دارد، لذا وقتی بخواهیم در مورد یک چهره تاثیرگذار در تاریخ اسلام بررسی کنیم، ابتدا باید وضعیت و شخصیت خانوادگی او مورد تحقیق و بررسی قرار گیرد تا آشکار شود که کانون مرکزی و ریشه اصلی وجودی و شخصیتی او چگونه بوده است.
در این مختصر نوشتار با استناد به سخنان حضرت علی (علیه السلام) به معرفی معاویه و همچنین از کتب و منابع اهل سنت شاهد میآوریم، تا حقایق بر همگان مشخص شود و بیجهت برای افراد پست و خار و زبون هزینه و مایه نگذارند تا برای همیشه رسوا و ذلیل باشند.
در نامهای که میان امیرالمومنین حضرت علی (علیه السلام) و معاویه ردّ و بدل شد، امام علی به آشفتگی نسب و آلودگی خانواده معاویه اشاره میکند و این در زمان جنگ صفین بود و حضرت علی (علیه السلام) در آن مقطع زمانی فضائل اهل بیت را برای معاویه برمیشمارد و اینگونه میفرماید: «... و اما قولک انّا بنو عبدمناف فکذلک نحن ولکن لیس امیه کهاشم ولاحرب کعبدالمطلب ولا ابوسفیان کابیطالب و لا المهاجر کالطلیق و لا الصریح کاللصیق و...[1] ... و اینکه ادعا کردهای ما همه فرزندان عبد مناف هستیم، آری چنین است اما جدّ شما امیه چون جدّ ما هاشم و حرب مانند عبدالمطلب و ابوسفیان مانند ابوطالب نخواهد بود، هرگز ارزش مهاجران همانند اسیران آزاد شده نیست و حلالزاده مانند حرامزاده نیست...».
و همچنین حسن بصری از بزرگان اهل سنت درباره معاویه گفته است: در پرونده عمل معاویه چهار چیز بود، که اگر یکی از آنها در کارنامه کسی باشد، برای نابودی او کافی است، اول اینکه معاویه با شمشیر به امت اسلامی حمله کرد و با حیله و نیرنگ خلافت را بهدست گرفت، در حالیکه اصلاً لایق آن نبود. دوم اینکه پس از خود یزید را که همواره مست و لایعقل بود، به جانشینی و خلافت برگزید. سوم اینکه بر خلاف سخن پیامبر که فرمود: «الولد للفراش و للعاهر الحجر.[2] فرزند منسوب به پدر است و زناکار باید به سنگ رانده شود»، زیاد را به ابوسفیان نسبت داد. چهارم اینکه حجربن عدی و یاران او را کشت که در اینباره مرتکب اعمال ننگین شد.[3]
و همچنین در کتاب طبقات ابن سعد وارد شده است که: پدر معاویه، ابوسفیان، صخره بن حرب بن امیه بن عبدالشمس و مادرش هند، دختر عتبه بن ربیعه بن عبدالشمس است، هند مادر معاویه نخستین بار با –فاکه- فرزند مغیره، از طایفه بنی مخزوم ازدواج کرد، این مرد در سرزمین –غمیصا- در نزدیکی مکه کشته شد، بعد از مرگ فاکه، هند به ازدواج حفص، فرزند دیگر مغیره درآمد. پس از چندی او به دیار باقی شتافت و هند برای آخرین بار، به همسری ابوسفیان درآمد.[4]
برخی از مورخان اهل سنت مانند ابوالفرج اصفهانی در کتاب خود داستان این ازدواجها را اینطور نوشتهاند که: فاکه اولین همسر هند، زوجهی خود را زناکار میدانست، به همین خاطر از او جدا شد، تا بار ننگ و بیغیرتی را به دوش نکشد.[5] در همین کتاب «الاغانی» از ابوالفرج اصفهانی از شخص دیگری نام میبرد به نام «مسافر بن عمرو» که سخت دلباخته هند بود و هند از او باردار شد و مسافربن عمرو از ترس این مسئله از مکه فرار کرد و به پادشاه مشهور عرب در حیره پناهنده گردید و در غیاب او ابوسفیان با این زن ازدواج کرد.[6]
و همچنین سبط بن جوزی در کتاب خود به نقل از هشام بن محمد کلبی، نسب شناس مشهور عرب و اصمعی ادیب و دانشمند پرآوازه عرب، این چنین مینویسد که: «معاویه در دوران جاهلیت به چند نفر منسوب بود: عماره بن ولید از قبیله بنی مخزوم، مسافر بن عمرو از قبیله بنیامیه، ابوسفیان از قبیله بنیامیه، که این افراد با یکدیگر دوست بودند و هر کدام به داشتن ارتباط نامشروع با هند شهرت داشتند.»[7]
زمخشری از بزرگان اهل سنت در کتاب خود در مورد ابوسفیان مینویسد: «او مردی کوتاه قد و بدقیافه بود و غلام ابوسفیان صباح طراوت جوانی داشت و هند زن ابوسفیان به دیده عاشقانه و شهوت آلود به او نگاه میکرد، لذا طی فرصتی این جوان را به طرف خود خواند و عتبه فرزند دیگر ابوسفیان از او متولد شد.»[8]
و بلاذری یکی دیگر از علمای اهل سنت، واقعه فتح مکه و بیعت کردن این زن با پیامبر و انکار اعمال شنیع خود را که به آن مشهور بود، در نزد پیامبر ردّ کرد، در حالیکه افرادی مانند عمر و عباس و... که در نزد پیامبر حاضر بودند و از وقایع او اطلاع کامل داشتند، فقط لبخندی تلخ را نثار این زن فاسد میکردند.[9]
این فشردهای بود از آنچه مورخان معتبر اهل سنت درباره تبار معاویه نوشتهاند.
پینوشت:
[1]. نهج البلاغه، سید رضی، چاپ فرهنگ، تهران،(1366ش)، فیض الاسلام، نامه 17.
[2]. صحیح بخاری، بخاری، داراحیاء التراث العربی، بیروت، لبنان،( 1422ق)، باب تاب البیوع، ج3 ص5.
[3]. معاویه امام محکمه الجزاء، قرشی، دارالرسول اکرم، بیروت، لبنان، ص39.
[4]. طبقات الکبری، ابن سعد، دارالکتب العلمیه، بیروت، لبنان، (1990م)، ج8 ص235.
[5]. الاغانی، ابوالفرج اصفهانی، داراحیاء التراث العربی، بیروت، لبنان، ج9 ص53.
[6]. همان، ج9 ص50، ص53.
[7]. تذکره الخواص، سبط بن جوزی، موسسه اهل البیت، بیروت، لبنان، (1991م)، ص116.
[8[. ربیع الابرار، زمخشری، موسسه الاعلمی للمطبوعات، بیروت، لبنان، (1424ق)، ج3 ص551.
[9]. انساب الاشراف، بلاذری، دارالفکر، بیروت، لبنان، (1424ق)، ج1 ص360.
افزودن نظر جدید