سلفیت و وهابیت
قائل شدن به این مطلب که شیعیان، امام حسین (ع) را به شهادت رسانده اند، دارای تناقض و تضادی آشکار است. چگونه می توان میان محبت و یاری و پیروی (شیعه بودن) و جنگ و دشمنی جمع کرد؟! اگر بنا باشد افراد سپاه عمرسعد و عبیدالله بن زیاد را شیعه بنامیم، پس یاران آن حضرت که تا آخرین لحظه در کنار آن حضرت ایستادگی و جانفشانی کردند و در این راه به شهادت رسیدند را چه بنامیم؟
وهابیون ادعا میکنند هیچ یک از سلف به پیامبر صلیاللهعلیهوآله توسل نکردهاند و این امر بدعت و حرام است؛ در پاسخ گفته میشود: در گزارش مشهوری که بزرگان اهلسنت آن را صحیح دانستهاند، توسل به پیامبر صلیاللهعلیهوآله توسط مالک بن انس، به منصور دوانیقی خلیفه عباسی سفارش شده است و او حضرت را وسیله منصور به درگاه خدا دانسته است و مشکلی در این توسل، در زمان وفات حضرت و نیز قبل از خلقت نمیبیند.
وهابیت توسل به مخلوق خداوند را جایز نمیدانند؛ آنان به دلیل روایات، توسل به قرآن را جایز میدانند؛ بنابراین توجیه کردهاند که یکی از دلایل احمد بن حنبل که قرآن را مخلوق نمیدانست، همین مسئله بوده است؛ در حالی که کسی بخواهد به قرآن متوسل شود، به یک جلد قرآن کریم اشاره کرده و به آن متوسل میشود؛ کاری به حقیقت آن نزد خداوند ندارد و همه متفقند که این قرآن که در دست ماست، مخلوق است و این عقیده از تناقضات وهابیت است.
وهابیان در بسیاری از مسائل با مسلمانان مخالفت کردهاند، اما آنان خود نیز عقاید متناقض دارند؛ از جمله آن عقاید، حرمت یا شرک دانستن توسل به پیامبر صلیاللهعلیهوآله پس از رحلت حضرت به علت ترک این کار توسط سلف امت است؛ هم علت مذکور حرمت را نمیرساند و نهایتاً ترک آنان، واجب نبودن را ثابت میکند؛ هم روایات و گزارشات بسیاری در تناقض با این اعتقاد وجود دارد و توسل سلف به پیامبر صلیاللهعلیهوآله پس از وفات یا اعتقاد به جواز آن توسط سلف ثابت است.
در شبکه ماهواره ای وهابیت، شبهه کردند که امامت در شیعه الهی نیست و امامان از قبل مشخص نبودند؛ برای اثبات این ادعا، روایتی را تحریف کردند که زراره پس از امام صادق (ع) فرزند خود را به مدینه فرستاد تا از امام جدید آگاهی بیابد؛ در حالیکه زراره امام هفتم را میشناخت و میخواست کسب تکلیف کند که میتوان امامت امام کاظم (ع) را اظهار کرد یا باید تقیه کرد.
وهابیون ادعا میکنند هیچ یک از سلف به پیامبر صلیاللهعلیهوآله توسل نکردهاند و این امر بدعت و حرام است؛ در پاسخ گفته میشود: در روایتی از امیرالمؤمنین علیهالسلام و نیز یکی از سلف، توسل یک عرب به پیامبر صلیاللهعلیهوآله نقل شده و بخشیده شدن توسل کننده در روایت آمده است و صحابه و سلف هیچ منعی از آن نکردهاند.
وهابیون ادعا میکنند هیچ یک از سلف به پیامبر صلیاللهعلیهوآله توسل نکردهاند و این امر بدعت و حرام است؛ در پاسخ گفته میشود: در روایت صحیحی، تعلیم توسل توسط عثمان بن حنیف صحابی به فرد نیازمندی داده شد و هیچ عالمی پس از نقل این حدیث، آن را باطل ندانسته است.
وهابیون ادعا میکنند هیچ یک از سلف به پیامبر صلیاللهعلیهوآله توسل نکردهاند و این امر بدعت و حرام است؛ در پاسخ گفته میشود: در روایت صحیحی، نقل شده که پس از رحلت پیامبر صلیاللهعلیهوآله در مدینه، قحطی و خشکسالی پدید آمد؛ به عایشه، شکایت بردند. وی به آنان گفت، کنار قبر رسول خدا صلیاللهعلیهوآله بروید و حائل میان آسمان و قبر حضرت را بردارید». چنان بارانی بارید که گیاهان روییده، دامها چاق شده و دنبه گوسفندان از کثرت چربی، شکاف برداشت.
وهابیون ادعا میکنند هیچ یک از سلف به پیامبر صلیاللهعلیهوآله توسل نکردهاند و این امر بدعت و حرام است؛ در پاسخ گفته میشود: در روایت صحیحی، نقل شده که یک صحابه در زمان عمر، به پیامبر صلیاللهعلیهوآله توسل کرد و درخواست باران جهت رفع قحطی کرد؛ در خواب دید حضرت پیامی به او داد که به خلیفه برساند؛ نهی نکردن خلیفه و عمل صحابه و نقل علمای سلف، نشان دهنده پذیرش این توسل، توسط سلف است.
وهابیان در بسیاری از مسائل با مسلمانان مخالفت کردهاند، آنان عقاید و عملکرد متناقض دارند؛ از جمله آن، برخورد آنان با دستاوردهای تمدن جدید است. اندیشه وهابیت بدون انعطاف، مخالف با عقل، با تأکید بر نقلگرایی بوده و مخالفت آن با پیشرفتهای علمی و تکنولوژی، باعث شد که این تفکر به مرور جایگاه خود را از دست دهد. نسل جدید وهابیت انعطافپذیر گشته و معتقدند چون تمام اختراعات در قرآن به طور آشکار نیامده، اگر با قرآن ناسازگار نباشد، میتوان آن را مجاز دانست و بدعت به شمار نمیرود.
وهابیان در بسیاری از مسائل، با مسلمانان مخالفت کردهاند، آنان عقایدی متناقض دارند؛ ازجمله آن عقاید، بحث اعتقادی یا فقهی بودن توسل است؛ محمد بن عبدالوهاب در کتاب خود، آن را فقهی خوانده و نظر فقهی خود را کراهت دانسته و در کتاب دیگرش آن را شرک شمرده که به این معنا است که توسل، امری اعتقادی است.
وهابیان در بسیاری از مسائل، با مسلمانان مخالفت کردهاند، آنان عقایدی متناقض دارند؛ ازجمله آن عقاید، اعتقاد به وجوب انهدام قبور و ساختمانها بر روی قبر است. آنان با اصرار زیاد، قبرستانهای مکه و مدینه و آثار به جای مانده از صدر اسلام را نابود کردند؛ ولی قبر امامان اهلسنت و بزرگان خود و نیز آثار یهودیان را تخریب نکردند.
یک کارشناس شبکه وهابی (عقیل هاشمی) با پررویی تمام، تحدی كرده است كه حتی یک روايت معتبر وجود ندارد كه خلیفه دوم اهلسنت، دستور داده باشد كه اگر صحابه با انتخاب شورا مخالفت كردند، آنها را از سر راه بردارید؛ درحالی که روایات معتبری در مخالفت با این ادعا وجود دارد که نشان میدهد خلیفه دوم اهلسنت واقعاً دستور حذف افرادی که مخالف بودند را صادر کرده است.
وهابیت برای مشرک خواندن مسلمانانی که به اولیاء متوسل شده و از آنان طلب شفاعت میکنند، از برخی آیات استفاده کرده و میگویند این عمل شبیه کار مشرکین است که خداوند آن را توصیف کرده است؛ در حالی که با توجه به آیات دیگر تفاوتهای بسیاری میتوان بین این دو گروه برشمرد که نسبت شرک به این مسلمانان، ناحق و بیانصافی است.