شرک ربوبی و عبادی مشرکین (قسمت اول)
وهابیها برای متهم کردن مسلمانان به شرک، آنان را به مشرکین صدر اسلام تشبیه کرده که به ادعای آنان، توحید ربوبی و شرک عبادی داشتند؛ وهابیها به آیات قرآن استناد میکنند که خداوند به توحید ربوبی مشرکین تصریح کرده؛ در حالی که آیات وجوه مختلفی دارد: برخی مربوط به آینده و قیامت است، برخی پاسخ آنان پس از تفکر را بیان کرده و برخی آیات، ادعای شرک ربوبی نداشتن مشرکین را دروغ دانسته است.
.
پایگاه جامع فرق، ادیان و مذاهب_ تمام مسلمانان بر این عقیدهاند که پرستش غیر خدا شرک بوده و موجب خروج از دایره توحید میگردد. عبادت غیر خدا، به حکم عقل و شرع جایز نیست و موجب کفر و خروج از اسلام است. وهابیون، اموری مانند توسل، تبرک، زیارت قبور و طلب شفاعت را به معنای عبادت اشخاص میدانند و شرک میشمارند. ازاینرو، مسلمانانی را که به پیامبر صلیاللهعلیهوآله، اهلبیت علیهمالسلام، پیامبران و اولیاءالله توسل و به نام و یاد آنان تبرک میجویند، مشرک میدانند.
آنان، مسلمانان معتقد به توسل و زیارت را به مشرکین صدر اسلام تشبیه کرده و میگویند، مشرکان توحید ربوبی داشتند و شرک آنها عملی بود و مربوط به عبادت، نه شرک اعتقادی و شرک در ربوبیت! زیرا آنها به خداوند متعال اعتقاد داشتند و قرآن نیز به این امر تصریح کرده است؛ بنابراین شرک مشرکین امروزی (مسلمانانی که وهابیها آنان را مشرک میخوانند) از شرک مشرکین زمان پیامبر صلیاللهعلیهوآله بدتر است.[1]
وهابیون با استناد به آیات «قُلْ مَنْ يَرْزُقُكُمْ مِنَ السَّمَاءِ وَالْأَرْضِ أَمَّنْ يَمْلِكُ السَّمْعَ وَالْأَبْصَارَ وَمَنْ يُخْرِجُ الْحَيَّ مِنَ الْمَيِّتِ وَيُخْرِجُ الْمَيِّتَ مِنَ الْحَيِّ وَمَنْ يُدَبِّرُ الْأَمْرَ ۚ فَسَيَقُولُونَ اللَّهُ ۚ فَقُلْ أَفَلَا تَتَّقُونَ»؛[2] «مشرکان را بگو: کیست که از آسمان و زمین به شما روزی میدهد؟ یا کیست که گوش و چشمها عطا میکند؟ و کیست که از مرده زنده و از زنده مرده برمیانگیزد؟ و کیست که فرمانش عالم آفرینش را منظم میدارد؟ پس خواهند گفت: خدای یکتاست. به آنها بگو: پس چرا خدا ترس نمیشوید؟» و «قُلْ لِمَنِ الْأَرْضُ وَمَنْ فِيهَا إِنْ كُنْتُمْ تَعْلَمُونَ * سَيَقُولُونَ لِلَّهِ ۚ قُلْ أَفَلَا تَذَكَّرُونَ»؛[3] «بگو: اگر معرفت و شناخت دارید، بگویید: زمین و هر که در آن است از کیست؟ * خواهند گفت: از خداست. بگو: با این حال آیا متذکّر نمیشوید؟» مدعیاند، مشرکان تدبیر امور عالم را به خدا نسبت میدهند.[4]
در رد تشبیه مسلمانان به مشرکین صدر اسلام و موحد بودن مشرکان به توحید ربوبی و نقد فهم نادرست وهابیت، چند نکته مدنظر است:
- وجود حرف «س» در«سیقولون» که برای آینده است، دلالت دارد که چنین سخنی در ذهن و بیان مشرکان نبود و ایشان بالفعل این باور را نداشتند و اگر آنان تدبر و تأمل کنند، به زودی چنین سخنی خواهند گفت و اعتراف خواهند کرد.[5] ابن کثیر نیز چنین تفسیر میکند: «اگر تصدیق کنید که او پروردگار آسمانها و پروردگار عرش بزرگ است، آیا از عذاب او نمیترسید؟»[6]
- مشرکان، خداوند را خالق و آفریدگار هستی میدانستند که در آیه 38 زمر به آن اشاره شده است؛ یعنی آنان خداوند را فقط خالق موجودات دانسته و رزق و روزی و تدبیر امور عالم را از رب دیگری طلب میکنند، گرچه اگر تفکر کنند، اعتراف میکنند که همه کاره عالم خداوند است.
- وجه دیگر قابل تصور این است که مشرکان در مقابل چنین پرسشی، دروغ گفتند و خلاف باور و اعتقادشان اظهار کردند؛ قرآن در آیات مختلف، پرده از دروغ آنان برمیدارد؛ خداوند در آیه 23 و 24 انعام میفرماید: «پس بهانه و عذرشان [برای رهایی از عذاب] فقط این است که خواهند گفت: به خداوندی که پروردگار ماست سوگند، که ما مشرک نبودیم! * با تأمل بنگر که چگونه بر خود دروغ میبندند وآنچه را به دروغ شریک خدا میدانستند از دستشان رفت و گم شد». شنقیطی، از بزرگان وهابیت هم ذیل آیه 3 سوره زمر از دروغگو بودن مشرکان یاد میکند و مینویسد: «مشرکان در ادعای اینکه بتها را به جهت تقرب به خداوند متعال میپرستیدند، بین دروغ و کفر جمع کردند؛ هم دروغ گفتند و هم در کفر غرق بودند».[7]
آیات استناد شده توسط وهابیت، حجت مشرکان که به ربوبیت خدا و ربوبیت ربهای دیگر باور داشتند را نمیپذیرد و همه تدبیرهاى مختلف را به خداوند منتهى مىداند، (و به جاى اینکه وجود این تدبیرها دلالت کند بر وجود مدبرهاى مختلف، بر عکس) دلالت مىکند بر وحدت مدبر و اینکه رب همه چیزها و مدبر کل جهان، خداى سبحان است؛ [مدبرهاى مختلف، باعث اختلال در تدبیر و در نهایت انهدام نظام عالم است]. بنابراین این آیات، مشرکین را دارای شرک ربوبی دانسته و آنان را به توحید ربوبی دعوت میکند (در حالی که وهابیون، آنان را موحد در ربوبیت معرفی میکنند).
پینوشت:
[1]. كشف الشبهات، محمد بن عبدالوهاب، ص4 و 5 و 33.
[2]. سوره یونس، آیه 31.
[3]. سوره مؤمنون، آیات 84و85.
[4]. كشف الشبهات، محمد بن عبدالوهاب، ص5.
[5]. روح المعانی، آلوسی، ج9، ص257.
[6]. تفسير ابنكثير، ج5، ص426.
[7]. أضواء البيان، شنقيطی، ج6، ص353.
افزودن نظر جدید