زرتشت و باستانگرایی
حکیم ابوالقاسم فردوسی در شاهنامه روایت میکند که خسرو انوشیروان به نسخه یک ایرانی حریص و یک یهودی عمل کرد، پشیمان شد. شاهنامه میگوید نسخه یهود، سم است. به هوش باشیم. اکنون صهیونیزم، مردم ما را به تحریم انتخابات امر میکند. این همان نسخه کشنده است.
خسرو پرویز، تمایل بسیاری به ازدواج و یا تصاحب زنان و دختران زیبا داشت. در این میان، بین همسران او حسادتهایی پدید میآمد که منجر به قتل یکی به دست دیگری میشد.
یکی از درسهای شاهنامه، بیان ویژگیهای کارگزار و فرمانروای لایق است. حکیم ابوالقاسم فردوسی میگوید: «کارگزار و فرمانروای لایق، کسی است که نسبت به دوستان، مهربان و در برابر دشمنان، سرسخت باشد. قرآن نیز مشابه این سخن را تأیید میکند که باید با دشمنان خدا، دشمنی کرد».
در شاهنامه میخوانیم که لذتجوییهای زودگذر یک دختر و پسر، حکومت چند صد ساله اشکانی را ساقط کرد. این میتواند تجربهای برای ما باشد که خط و مشیِ سیاسی خود را بر اساس لذتجوییهای گذرا انتخاب نکنیم. بلکه آرمانهای الهی و منافع میهنی و اجتماعی را ملاک و معیار بدانیم.
کلیت نظام جمهوری اسلامی ایران، همواره عزم خود بر حفظ آثار باستانی را نشان داده است. از سویی دولت آمریکا، سابقهای بس سیاه در غارت آثار باستانی ایران دارد، لیکن رسانههای فارسیزبان وابسته به آمریکا با روایت وارونه وقایع، نظام را متهم میکنند.
در برههای از نبرد ایرانیان و تورانیان، ایرانیان به مِیگساری، خوشگذرانی و رفتارهای آلوده دچار شدند و شکست خوردند. اما بیدار شدند، تلاش کردند و عاقبت پیروز شدند. این عبرت و تجربهای برای ماست. اکنون که انتخابات ریاست جمهوری را در پیش داریم، هوشیار باشیم که عدهای خائن، با وعده آزادیهای غیرانسانی و لذتهای گذرا، ما را فریب ندهند.
حکیم ابوالقاسم فردوسی در شاهنامه روایت میکند که وقتی اسکندر به ایران تاخت، مردم دست از حمایت پادشاه ایران (دارا) کشیدند. دارا شهر به شهر عقبنشینی میکرد و نهایتاً به دست دو موبد زرتشتی کشته شد.
حکیم ابوالقاسم فردوسی در شاهنامه از حکومت ملوکالطوایفی به بدی یاد میکند و آن را طرح دشمنان ایران برای ضعیف نگه داشتن ایران مینامد. به نظر میرسد که در جامعه ایرانی، فدرالیسم، عملاً منجر به ملوکالطوایفی میشود که هر قومی به یک حالت خودمختاری برسد و این خطری بزرگ برای ایران است.
حکیم ابوالقاسم فردوسی در شاهنامه روایت میکند که مردم ایران در پایان حکومت کیانیان، در صحنه حاضر نشدند و این سبب شد که ایران به دست رومیان تصرف و تضعیف شود. اکنون نیز چنین است، فارغ از اختلافات جریانی، حضور مردم در صحنه میتواند موجب تقویت ایران شود.
کنشگری سیاسی - فرهنگی نظام جمهوری اسلامی ایران در عراق، دلایل دینی و سیاسی دارد، که مهم و موجّهند. اما اگر بخواهیم با نگاه فرهنگی و از دید هویت میهنی و باستانی به قضیه نگاه کنیم، آنگاه باید گفت که بغداد، پارهای از تن ایران است که در طوفان حوادث، از پیکر ایران جدا شده است.
قصاص در فرهنگ ایرانیان باستان، هنجار شمرده میشد. چنان که فرامرز، قاتلین پدرش رستم را به دار آویخت، سپس اجساد آنان را آتش زد. او حتی سرزمین کابل را به منظور انتقام گرفتن، ویران کرد.
کیخسرو فرمانروای ایران، تاج و تخت را به لُهراسب بخشید. اما بزرگان ایران به کیخسرو پرخاش کرده؛ بر او خرده گرفتند که لُهراسب، نامی پرآوازه ندارد. اما کیخسرو به آنان پاسخ گفت که لهراسب خردمند و پاک دست است و این دو، جزو مهمترین ویژگیهای فرمانروای لایق است..[3]
بهمن اردشیر، نوه کیگشتاسپ (نخستین پادشاه زرتشتی ایران)، از سر قلدری و تکبر، برای اینکه برتری خود را به رخ بکشد، فرمان داد خاندان رستم را بازداشت کنند. او حتی فرامرز پسر رستم را به قتل رساند. بهمن اردشیر، عاقبت از این رفتارهایش پشیمان شد. اما آیا رفتارهای او قابل جبران بود؟
در شاهنامه میخوانیم: توس سابقه و کارنامهای درخشان داشت، قدرتمند و توانا بود و همین سبب شد که کیخسرو امور را به او بسپرد، اما توس حقیقتاً مطیع ولیّ نبود. در اصطلاح امروزی، ولایتمدار نبود. مغرور و خوشگذران هم بود، همین سبب شد که ایران آسیب ببیند. اکنون جا دارد که از این روایت تاریخی، درس بگیریم، کسب تجربه کنیم.