اطاعت از فرمانروای حق، ویژگی کارگزار لایق
در شاهنامه میخوانیم: توس سابقه و کارنامهای درخشان داشت، قدرتمند و توانا بود و همین سبب شد که کیخسرو امور را به او بسپرد، اما توس حقیقتاً مطیع ولیّ نبود. در اصطلاح امروزی، ولایتمدار نبود. مغرور و خوشگذران هم بود، همین سبب شد که ایران آسیب ببیند. اکنون جا دارد که از این روایت تاریخی، درس بگیریم، کسب تجربه کنیم.
.
پایگاه جامع فرق، ادیان و مذاهب_ حکیم ابوالقاسم فردوسی (متوفی 403 هجری خورشیدی) در شاهنامه روایت میکند:
کیخسرو فرمانروای ایران عزم آن کرد که با افراسیاب تورانی بجنگد تا انتقام خون سیاوش را از او بگیرد و سایهی شوم دشمن تورانی را از سر ایران رفع کند. پس لشکری گرد آورد تا به توران بتازد. کیخسرو به یارانش گفت: در این جنگ هر تورانی که کشته شود بیگمان گناهکار بوده است و هر یک از شما که کشته شوید جایگاهتان در بهشت است. کیخسرو به پهلوانان گفت: هر کس سر بریدهی افراسیاب را برای من بیاورد، دیبای رومی به همراه طلا و جواهر بسیار و دو گروه کنیزکان زیبارو به او خواهم بخشید. پس توس (طوس)، داوطلب شد و کیخسرو فرماندهی سپاه را به او سپرد و به او گفت: مبادا کسانی را که در سپاه دشمن نیستند، آزار دهید. همچنین به او گفت: من برادری دارم به نام فُرود که با مادرش در توران زندگی میکند. مراقب باشید که با او نجنگید.[1] فرود و کیخسرو از یک پدر بودند، ولی مادرهایشان با یکدیگر متفاوت بود.
توس (پهلوان)، سپاه را به سوی توران روانه کرد. فرود دریافت که سپاه ایران به توران وارد شده؛ پس به سوی آنان رفت تا در راه گرفتن انتقام خون پدرش سیاوش، با ایرانیان همراه شود. توس از دور، فرود را دید اما نشناخت. پس به بهرام دستور داد که نزد آن سوار که از دور میآید برو و فقط با زبان گرز و شمشیر با او سخن بگو و او را دست بسته نزد من بیاور. اما فرود حاضر نشد دست بسته و با ذلت نزد توس بیاید. پس توس با لشکری به سوی او تاخت. نبردی رخ داد و فرود زخم بسیار دید و کشته شد.
ایرانیان (سربازان توسِ پهلوان) به سوی دژ فرود تاختند و آن را غارت کردند. ساعتی بعد، توس دریافت که مرتکب چه اشتباهی شد. فهمید که فرود برادر کیخسرو را کشته و این دژ را که تاراج کردند، دژ فرود بوده است. در ادامه، تورانیان که متوجه حضور لشکر ایران شدند، به سوی اردوگاه ایرانیان روانه شدند. شوربختانه بسیاری از جنگجویان ایران، از شدت باده نوشی، مست بودند و توان جنگیدن نداشتند. تورانیان لشکر ایران را هزیمت کردند و نبرد به پیروزی تورانیان منجر شد. کیخسرو پادشاه ایران از داستان آگاه شد و بر توس (فرمانده لشکر ایران) نفرین کرده؛ او را نزد خود فراخواند. توس نزد پادشاه بازگشت و زمین را بوسید. کیخسرو (پادشاه ایران)، به توس فحاشی و او را در جمع، خوار و ذلیل کرد:
به دُشنام بگشاد لب شهريار
بران انجمن طوس را كرد خوار [2]
سپس فرمان داد که او را حبس کنند. توس (طوس)، سابقه و کارنامهای درخشان داشت، قدرتمند و توانا بود و همین سبب شد که کیخسرو امور را به او بسپرد. اما توس، حقیقتاً مطیع پادشاه نبود. در اصطلاح امروزی ولایتمدار نبود. مغرور و خوشگذران هم بود و همین سبب شد که ایران آسیب ببیند. اکنون جا دارد که از این روایت تاریخی درس بگیریم، کسب تجربه کنیم. انسانِ قدرتمندِ توانایِ دارای کارنامه درخشان، اگر گوش به امر ولیّ بر حق نباشد، مغرور و خوشگذران باشد، چنین شخصی شاید چند مدتی موفق ظاهر شود، اما عاقبت راه به جایی ندارد. هم خودش را هلاک میکند و هم دیگران را نابود میکند.
پینوشت:
[1]. ابوالقاسم فردوسی، شاهنامه، بر اساس نسخه مسکو، مرکز تحقیقات کامپیوتری علوم اسلامی و مرکز خدمات کامپیوتری نور، 1389، شماره ثبت کتابخانه ملی: 815279، ص 311-315.
[2]. فردوسی، همان، ص 338.
افزودن نظر جدید