هشدار شاهنامه: از فدرالیسم پرهیز کنید

  • 1403/03/29 - 07:57

حکیم ابوالقاسم فردوسی در شاهنامه از حکومت ملوک‌الطوایفی به بدی یاد می‌کند و آن را طرح دشمنان ایران برای ضعیف‌ نگه داشتن ایران می‌نامد. به نظر می‌رسد که در جامعه ایرانی، فدرالیسم، عملاً منجر به ملوک‌الطوایفی می‌شود که هر قومی به یک حالت خودمختاری برسد و این خطری بزرگ برای ایران است.

شاهنامه

.

پایگاه جامع فرق، ادیان و مذاهب_ حکیم ابوالقاسم فردوسی در شاهنامه روایت می‌کند:

اسکندر در مسیر، مُرغی را دید و با او هم‌سخن شد و او را به سوی کوهی راهنمایی کرد. اسکندر تنها به بالای کوه رفت و در آنجا اسرافیل را دید که صوری به دست دارد و منتظر فرمان خداوند است تا در آن بدمد و قیامت بر پا شود. اسرافیل چون اسکندر را دید، بر او فریاد کشید که ای بنده‌ی حرص و طمع، اینقدر در پی دنیا نباش، بلکه خود را مهیای آخرت کن:

كه اى بنده آز چندين مكوش
كه روزى بگوش آيدت يك خروش‏

كه چندين مرنج از پى تاج و تخت
برفتن بياراى و بر بند رخت‏ [1]

اسکندر به راهش ادامه داد تا به قومی رسید که از دست غارتگری‌های یأجوج و مأجوج (موجوداتی عجیب‌الخلقة و شِبهِ انسان) شکایت کردند. پس به فرمان اسکندر، سدی در شکاف کوه ساخته شد تا راه یأجوج و مأجوج بسته شود. اسکندر از این کار فارغ شد. آنگاه به درختی شگفت‌انگیز رسید که سخن می‌گفت. آن درخت، به اسکندر گفت که به زودی زندگی‌ات به پایان می‌رسد. پس دست از طمع بردار. لیکن او از این گفتار، ناراحت و رنجیده شد.

آنگاه، اسكندر به سوی چين‏ و سپس به هندوستان تاخت و کامیاب شد. پس از چندی، اسکندر دریافت که زندگی‌اش رو به پایان است. پس نامه‌ای به استادش ارسطو (ارسطاطالیس) نوشت و از او چاره خواست. ارسطو به او پاسخ داد که از مرگ، چاره‌ای نیست.[2] در ادامه به او گفت: بدان که اگر ایران، بدون شاه بماند، دشمنان به آن می‌تازند و پس از ایران، به روم می‌تازند. پس هر بخشی از ایران را به یکی از فرزندان کیان واگذار و هیچ یک را شاه مخوان و بر دیگری برتری مده. این گونه، سرزمین‌های ایرانی، سدّی در برابر دشمنان خواهند بود تا به روم نتازند:

يكى را مده بر دگر دستگاه
كسى را مخوان بر جهان نيز شاه‏

سپر كن كيان را همه پيش بوم
چو خواهى كه لشكر نيايد بروم‏ [3]

پس اسکندر چنین کرد و این گونه ایران به ملوک‌الطوائف تبدیل شد:

بران نامداران جوينده كام
ملوك طوايف نهادند نام‏ [4]

اسکندر در بابل بیمار شد. پس نامه‌ای به مادرش نوشت و وصیت کرد که مرا در مِصر به خاک بسپارید و بخشی از ثروتم را به درستکاران بدهید. پس از مدتی از دنیا رفت. حکیم ابوالقاسم فردوسی در شاهنامه از حکومت ملوک‌الطوایفی به بدی یاد می‌کند و آن را طرح دشمنان ایران برای ضعیف‌ نگه داشتن ایران می‌نامد. اکنون که انتخابات ریاست جمهوری 1403 را در پیش داریم، برخی از فدرالیسم سخن می‌گویند. هرچند ملوک‌الطوایفیِ کهن، الزاماً فدرالیسم امروز نیست، اما به نظر می‌رسد که در جامعه ایرانی، فدرالیسم، عملاً منجر به ملوک‌الطوایفی می‌شود که هر قومی به یک حالت خودمختاری برسد و این خطری بزرگ برای ایران است.

پی‌نوشت:

[1]. حکیم ابوالقاسم فردوسی، شاهنامه، بر اساس نسخه مسکو، مرکز تحقیقات کامپیوتری علوم اسلامی و مرکز خدمات کامپیوتری نور، 1389، شماره ثبت کتابخانه ملی: 815279، ص 838.
[2]. فردوسی، همان، ص 846-847.
[3]. فردوسی، همان، ص 847.
میترا مهرآبادی، شاهنامه کامل فردوسی به نثر پارسی، تهران: انتشارات روزگار، 1379، ج 2، ص 737-739.
[4]. فردوسی، همان، ص 847.

تولیدی

افزودن نظر جدید

CAPTCHA
لطفا به این سوال امنیتی پاسخ دهید.
Fill in the blank.