لذت‌جویی یک دختر و پسر | نابودی حکومت اشکانی

  • 1403/04/02 - 08:05

در شاهنامه می‌خوانیم که لذت‌جویی‌های زودگذر یک دختر و پسر، حکومت چند صد ساله اشکانی را ساقط کرد. این می‌تواند تجربه‌ای برای ما باشد که خط و مشیِ سیاسی خود را بر اساس لذت‌جویی‌های گذرا انتخاب نکنیم. بلکه آرمان‌های الهی و منافع میهنی و اجتماعی را ملاک و معیار بدانیم.

.

پایگاه جامع فرق، ادیان و مذاهب_ هر صفحه تاریخ را که ورق می‌زنیم، تجربیات بسیاری در آن می‌بینیم. انسان خردمند، از تاریخ عبرت می‌گیرد، ولی نادان، تاریخ را اسباب فخرفروشی، تکبر و تحقیر دیگران می‌شمارد.

اکنون در جامعه، کسانی را می‌بینیم که بر اساس منافع شخصی رأی می‌دهند و به عبارتی، منافع خود را بر منافع جامعه و کشور، ترجیح می‌دهند. به ویژه از میان برخی نوجوانان و جوانان، عده‌ای لذت‌های زودگذر را معیار انتخاب و گرایش سیاسی خود می‌دانند. مسئله‌ای که هم به خودشان آسیب می‌زند و هم ایران را شدیداً دچار بحران می‌کند.

برخی نامزدها نیز در هر انتخابات، از این نقطه ضعف به سود خود بهره می‌برند. حتی برخی نامزدها به روشنی می‌گویند که "ما دنبال رأی هستیم" و لذا درهای ستادهای خود را به روی هر کسی  باز می‌کنند.

یکی از عبرت‌ها و تجربیات تاریخ که در شاهنامه ذکر شده، داستان سقوط حکومت اشکانی است. اشکانیان، سلسله‌ای بودند که صدها سال بر ایران‌زمین فرمانروایی کردند. شاید به روشنی بتوان گفت که:

حکومت اشکانی، پای لذت‌جویی زودگذر یک دختر و پسر، ذبح شد!

در شاهنامه می‌خوانیم:

اردشیر بابکان از نوادگان دارا (پادشاه سلسله کیانیان) بود. اردوان (آخرین پادشاه سلسله اشکانی)، از ابهت و دانش او آگاه شده؛ او را نزد خود فراخواند. اردشیر بابکان، به سوی اردوان رفت و در بارگاه او به خدمت پرداخت. اردوان، کنیزی به نام گلنار داشت که بسیار او را دوست می‌داشت. اما گلنار، دلباخته‌ی اردشیر بابکان شد و این دو پنهانی با یکدیگر وارد رابطه شدند.

در همین زمان، اردوان از پیشگوها، سرنوشت خود و حکومتش را پرسید. آنان پاسخ دادند که یکی از زیردستان تو از نزد تو خواهد گریخت و به پادشاهی می‌رسد. اردوان از شنیدن این سخن، سخت اندوهگین شد.

گلنار، حکایت پیشگوها را برای اردشیر بازگفت. پس بر آن شدند که از نزد اردوان، بگریزند‌. گلنار جواهراتی از اردوان دزدید و شبانه با اردشیر گریختند. فردای آن روز، اردوان از داستان آگاه شد.[1]

اردشیر به سوی پارس رفت. عده‌ای از بازماندگان تبار شاهان و بزرگانِ شهر استخر از او پشتیبانی کردند و اردشیر با حمایت آنان، تصمیم گرفت که با اردوان بجنگد تا خود به پادشاهی برسد.

اردوان هم با سپاهی بزرگ، به سوی اردشیر بابکان روانه شد تا او را بر جای خود بنشاند. جنگی سخن درگرفت که 40 روز به درازا کشید. در این نبرد، سرهای بسیاری از بدن جدا شد و کوهی از تن‌های بی‌جان پدید آمد. در پایان، اردوان به اسارت درآمد و او را با دستانی بسته، نزد اردشیر بردند. اردشیر هم فرمان داد تا با خنجر، اردوان را به دو نیم کنند:

به دژخيم فرمود شاه اردشير
كه رو دشمن پادشا را بگير

به خنجر ميانش به دو نيم كن
دل بد سگالان پر از بيم كن‏

بيامد دژآگاه و فرمان گزيد
شد آن نامدار از جهان ناپديد [2]

سپس اردشیر فرمان داد تا فرزندان اردوان را به زندان بیاندازند. آنگاه دختر اردوان را تصرف کرد و بر گنجینه‌های اشکانیان نیز چیره شد. آن کنیزک، تبدیل شد به یکی از کنیزان و یا شاید یکی از همسران اردشیر، نه بیشتر.

این داستان به ما نشان می‌دهد کسانی که از سر شهوت، راه خود را انتخاب می‌کنند، عاقبتی جز چاه در انتظارشان نیست. یک حکومت ساقط شد، بی‌گناهان بسیاری کشته شدند، تا یک دختر و پسر به هوس خود برسند!

بنابراین نامزدهای ریاست جمهوری باید مراقب باشند و درِ ستاد خود را به روی هر کس و به هر شیوه‌ای باز نکنند. مردم نیز بدانند آن نامزدی که با وعده‌ی آزادی (در حوزه روابط نامحرم) در پی رأی می‌گردد، چه بسا مایه دردسر و هلاکت شود. کما اینکه در سال‌های گذشته نیز، چنین تجربه‌ای را کسب کردیم.

پی‌نوشت:

[1]. ابوالقاسم فردوسی، شاهنامه، بر اساس نسخه مسکو، مرکز تحقیقات کامپیوتری علوم اسلامی و مرکز خدمات کامپیوتری نور، 1389، شماره ثبت کتابخانه ملی: 815279، ص 856-861.
میترا مهرآبادی، شاهنامه کامل فردوسی به نثر پارسی، تهران: انتشارات روزگار، 1379، ج 2، ص 757-765.
[2]. فردوسی، همان، ص 864.

تولیدی

افزودن نظر جدید

CAPTCHA
لطفا به این سوال امنیتی پاسخ دهید.
Fill in the blank.