شکست ایران از اسکندر، نتیجه عدم حضور مردم در صحنه

  • 1403/03/27 - 07:37

حکیم ابوالقاسم فردوسی در شاهنامه روایت می‌کند که مردم ایران در پایان حکومت کیانیان، در صحنه حاضر نشدند و این سبب شد که ایران به دست رومیان تصرف و تضعیف شود. اکنون نیز چنین است، فارغ از اختلافات جریانی، حضور مردم در صحنه می‌تواند موجب تقویت ایران شود.

شکست ایران از اسکندر

.

پایگاه جامع فرق، ادیان و مذاهب_ هر صفحه تاریخ را که ورق می‌زنیم، تجربیات بسیاری در آن می‌بینیم. انسان خردمند، از تاریخ عبرت می‌گیرد ولی نادان، تاریخ را اسباب فخرفروشی، تکبر و تحقیر دیگران می‌شمارد.

یکی از عبرت‌ها و تجربیات تاریخ که در شاهنامه ذکر شده، داستان سقوط حکومت کیانیان است. کیانیان، سلسله‌ای بودند که هزاران سال بر ایران‌زمین فرمانروایی کردند , در نهایت با حمله اسکندر (در شاهنامه: اسکندر رومی) این سلسله ساقط شده؛ به تاریخ پیوست.

در شاهنامه می‌خوانیم:

دارا آخرین پاشاه کیانی، در نبرد با اسکندر شکست خورد و شهر به شهر عقب‌نشینی کرد، ولی از حمایت مردم خبری نبود. که اگر مردم از او حمایت می‌کردند، یا در صحنه حضور پیدا می‌کردند، نیازی به عقب‌نشینی‌های پی در پی نبود. اگر برای مثال، 1 % مردم برای دفاع از حکومت کیانیان قیام می‌کردند، چه بسا آنان از اسکندر شکست نمی‌خوردند.

شاهنامه، عقب نشستن مردم و عدم حضور آنان در صحنه را این‌گونه روایت می‌کند که دارا هنگامی که دید مردم در صحنه حاضر نشدند، با خود چنین گفت:

نبينم همى در جهان يار كس
به جز ايزَدَم نيست فريادرَس‏ [1]

یعنی اکنون تنها هستم، یاری ندارم و کسی جز خداوند، فریادرس من نیست.

حکیم ابوالقاسم فردوسی در ادامه می‌گوید هنگامی که دارا با لشکر خود به میدان آمد، دید که سپاه انگیزه رزم و نبرد ندارد. لشکری در هم شکسته...:

چو دارا بياورد لشكر به راه
سپاهى نه بر آرزو رزمخواه‏

شكسته دل و گشته از رزم سير
سر بخت ايرانيان گشته زير

لشکری که حاضر نشد با رومیان بجنگد و آن همه شیر، همچون روباه شده بودند. بزرگان لشکر ایران از رومیان، امان‌نامه گرفتند و ذلت و حقارت را پذیرفتند:

نياويختند ايچ با روميان
چو روبه شد آن دشت شير ژيان‏

گرانمايگان زينهارى شدند
ز اوج بزرگى بخوارى شدند

دارا که چنین دید، با آه و ناله و فریاد گریخت:

چو دارا چنان ديد برگاشت روى
گريزان همى رفت با هاى هوى‏ [2]

ایران به دست لشکر روم، تصرف شد، تضعیف شد، خوار شد. اگر جامعه به فهم و درک بالاتری می‌رسید و صحنه را رها نمی‌کرد، اوضاع به گونه‌ای دیگر رقم می‌خورد.

اما اکنون... ما انتخابات ریاست جمهوری 1403 را در پیش داریم. دشمنان ما به خوبی از نقش مهم حضور مردم در صحنه آگاه هستند، به همین سبب می‌کوشند که «حضور فراگیر» را به «عدم حضور» و «حضور سازنده» را به «حضور ویرانگر» تبدیل کنند. ضروری است که از حرکات آنان آگاه باشیم و هوشیارانه در مسیر درست گام برداریم. حضور مردم در صحنه گاهی توجه به سنگرهای جنگ نظامی است، گاهی حضور در کف خیابان و گاهی مشارکت در انتخابات. عصاره کلام این‌که طبق تجربه تاریخی، هرگاه مردم در صحنه حضور فراگیر و سازنده داشتند، این سرزمین راه ترقی در پیش گرفت و هرگاه مردم در صحنه حاضر نشدند یا در سمت درست تاریخ نایستادند، ایران آسیب دید.

پی‌نوشت:

[1]. ابوالقاسم فردوسی، شاهنامه، بر اساس نسخه مسکو، مرکز تحقیقات کامپیوتری علوم اسلامی و مرکز خدمات کامپیوتری نور، 1389، شماره ثبت کتابخانه ملی: 815279، ص 794.
میترا مهرآبادی، شاهنامه کامل فردوسی به نثر پارسی، تهران: انتشارات روزگار، 1379، ج 2، ص 647.
[2]. فردوسی، همان، ص 795.

تولیدی

افزودن نظر جدید

CAPTCHA
لطفا به این سوال امنیتی پاسخ دهید.
Fill in the blank.