وهابیت
وقتی عبارت ترجمه شد همگی بهت زده ومتعجب شده و سکوت کرده بودند. یکی از حاضرین اشکال کرد وگفت ابنحبّان می گوید «دعوتُ الله» یعنی ازخدا خواستم تامشکلم راحل کند، نه از امام رضا و درخواست ازخداوند بهتر است. استاد در پاسخ گفتند: خداوند در همهجا حضور دارد، چرا ابنحبّان برای حل مشکلاتش کنار قبر امام رضا (علیه السلام) میرود؟
يكی از ملاكهای وهابيون برای تعیین مشروع بودن تبرک به آثار اشخاص، تبعیت فرد متبرک از کتاب و سنت است، اما این ملاک مشکلی را حل نمیکند زیرا اولا: سایر مسلمین نیز خود را پیرو کتاب و سنت میدانند و وهابیان حق مطلق نیستند. ثانیا: تبرک به آثار بسیاری از اولیاء الهی که در قرآن یا سنت تایید شده فاقد این ملاک است.
دوسیره مسلمانان درقرن اول: اول اينكه لشگرمسلمانان اعم ازصحابه وتابعین هنگام حمله، با شعار«یا محمدا» به دشمن حمله میکردند، و به اصطلاح رمزعملیات مسلمانان درجنگ «یا محمدا» بود. دوم اينكه هرگاه شخصی مریض میشد قبای پیامبر را داخل آب میگذاشتند و آن آب را به عنوان داروی شفابخش به مریضها میدادند. به نظر شما توسل و تبرک غیر از این است؟
بنده که خود عالم وامام اهلسنت بودم پس از بحثها و جستجوها و دقتها و مقایسات فراوان دریافتم که اهلبیت (علیهم السلام) اصل و ریشه اسلام هستند و کسیکه از ایشان رویگردان باشد در حقیقت گمراه است و بهخاطر همین بود که کتابم «آنگاه هدایت شدم» را به رشته تحریر در آوردم چرا که من خودم را مسلمانی گمراه میدانستم.
وهّابیون زمانیکه مراسم عزاداری حضرت اباعبدالله الحسین و یا یکی دیگر از اهلبیت عصمت و طهارت نقل میشود؛ آسمان را بر سر شیعیان خراب و گوش فلک را کر کرده و فریاد «واسلاماه» سر میدهند که بیایید و به فریاد اسلام برسید، که شیعیان دربارهی امامان خود غلو میکنند. اما در مقابل، به سوگواری امام خود ابنتیمیه حرّانی مینشینند.
حاصل کلام وهابیان در توحید منتهی به اعتقاداتی میشود که نهایتاً به تشبیه و محدود ساختن ذات خداوند منجر میگردد. آنها معتقدند خدا در بالای عرش خود مستقر شده و از آنجا عالم را اداره میکند. این اعتقاد علاوه بر اینکه خدا را موجودی مکانمند و شبیه مخلوقاتش مینماید، بر خلاف تعالیم صریح قرآن است که خدا را در همهجا حاضر میداند.
شاید درک و باور این مسئله برای بسیاری از انسانهاییکه با تعالیم انسانساز اسلام به نوعی آشنایی نسبی دارند، بسیار مشکل باشد که چگونه میشود فرقهای از بطن این آیین ظهور کند که تا به این حد بتواند انسانیت را زیر پا گذاشته و قتل و خونریزی را سرلوحه کار خویش قرار دهد. عوامل گسترش وهابیت را میتوان به دو قسم عمده تقسیم کرد.
امثال ابنتیمیه و پیروان او که به عزاداری شیعیان خرده گرفته و آن را حماقت میپندارند، هنگامیکه به عزاداری اهلسنت برای بزرگان خویش که میرسند چشمان خود را بر آن بسته و صدای اعتراضی از آنان شنیده نمیشود. به عنوان نمونه خالد ربعی گوید: در تورات آمده است که آسمان و زمین در مرگ عمر بن عبد العزیز چهل شبانه روز خواهد گریست!
از دیگر حیلهگریها و سمپاشیهای وهّابیت، علیه شیعیان، آن است که با ارائهی تصویری نادرست از سجده بر مهر، چنین وانمود میکنند که شیعه، مهر را عبادت میکند. که در پاسخ میگوییم: سجدهی شیعیان بر مهر برگرفته از روایات اهلبیت (علیهم السّلام) و به پاس احترامی است که پیامبر اکرم نسبت به حضرت سیدالشهدا و تربت وی قائل بوده است.
از جمله اعتقادات مسلمانان که شیعیان و اهلسنت به آن اعتراف دارند، علم غیب برای پیامبر اسلام است. اما وهابیون با نگاه ستیزهجویانه خود به آیات قرآن در صدد هستند که این اعتقاد را مخالف با آیات قرآن نشان دهند، این در حالی است که با نگاه کلی به همه آیات، باید گفت که علم غیب برای دیگران ثابت است، اما با دستور و اذن از طرف خداوند متعال.
تعهد و پذیرش عقاید اشخاصی چون محمد بن عبدالوهاب که بنیانگذار فرقهی ضالهی وهابیت است، بعضا تبعاتی به دنبال دارد که عوارض شوم آن دامنگیر تمامی جهان اسلام میشود. مثل پدیدهی تکفیر، که حاصل این تفکر است که به صرف وجود اختلاف نظر حتی در مسائل فرعی اسلام، یک شخص بتواند طرف مقابل خود را تنها به همین دلیل، تکفیر نماید.
از شبهاتی که سرکردهی وهّابیت، ابنتیمیه، به شیعیان وارد میکند شبههای است که در مبحث عزاداری وارد میکند و آن بدعت را، بدعتی از سوی شیعیان میداند. که در پاسخ میگوییم: در فرازی از مناجات پیامبر (صلی الله علیه و آله) با خداوند آوردهاند که حضرت عرضه میدارد: خداوندا مرا از گریه کنندگان و از خشوع کنندگان برای خود قرار ده.
سران وهابی و به تبع ایشان وهابیها، در مواضع و کتب مختلف، ادعایی دارند مبنی بر اینکه کسانی مورد تکفیر ما قرار میگیرند که از دید ما مسلمان نیستند، لذا ما مسلمانان را تکفیر نمیکنیم بلکه نسبت کفر را به کسانی میدهیم که بر اساس ادلهی ما از چارچوب اسلام خارج شدهاند و اینها کسانی هستند که به بعضی از کتاب الهی ایمان دارند ولی نسبت به بعض دیگر کافرند.
ابنتیمیه حرّانی که عزاداری را بدعت میداند باید بداند که عزاداری از سنّتهای الهی است و در فطرت همهی انسانهاست که بیبهره بودن از آن از نشانههای شقاوت است. تاریخ، نمونههای بسیاری از سوگواری اصحاب بر گذشتگان خود را ثبت کرده است. به عنوان نمونه هنگامی که پیامبر اکرم ارتحال فرمود: شهر مکّه از صدای بلند گریهها به لرزه درآمد.