آنگاه که عالم سنی با گرایش وهابیگری از شیعه شدنش میگوید
پایگاه فرق، ادیان و مذاهب_ مصاحبه تبیان با آقای دکتر تیجانی، عالم اهل سنت که گرایش وهابیگری داشت، پس از شیعه شدنش بدین شرح میباشد:
تبیان: سلام علیکم و رحمة الله. حقیقتاً از دیدار شما بسیار خرسندیم. در واقع آنچه باعث شد که ما مشتاق دیدار جنابعالی باشیم شخصیت شایسته و گرانقدر شما در جهان اسلام خصوصاً در نزد شیعیان است و در حقیقت میتوان گفت که شخصیتهایی همانند شما به ندرت در جهان اسلام دیده میشوند و تمامی کسانیکه از اهل علم و فرهنگ بهشمار میآیند، مشتاق آشنایی با شخصیت شما و معرفی آن به دنیا هستند، البته خصوصیت ویژهای هم در شخصیت شما وجود دارد، که مسئله استبصار است و ما دوست داریم بدانیم علت اساسی و رازی که باعث تشرف شما به تشیع شده است و شما را از جمله شخصیتهای مطرح و بزرگ شیعه قرار داده است چیست؟
دکتر تیجانی: بسم الله الرحمن الرحیم؛ من همواره و در همه احوال به این کلام الهی تمسک میجویم که به ما یاد داد که بگوییم: «الْحَمْدُ لِلّهِ الَّذِي هَدَانَا لِهَـذَا وَمَا كُنَّا لِنَهْتَدِيَ لَوْلا أَنْ هَدَانَا [اعراف/43] ستايش خدايى را كه ما را بدين [راه] هدايت نمود، واگر خدا ما را رهبرى نمىكرد ما خود هدايت نمیيافتيم.» و در واقع تمامی این امور توفیقی است از جانب خداوند متعال و میتوان آن را رجوع و بازگشتی به اصل و ریشه خود دانست، چرا که خانواده من از جمله سادات علوی هستند که از عراق مهاجرت کردند، کسانیکه از دست دولت عباسی که آنان را محکوم به اعدام دانسته بود، به تونس در شمال آفریقا فرار کردند و به مرور زمان از اهل تسنن شدند و راه تقیه را در پیش گرفتند و مشیت خداوند متعال هم اینگونه تعلق گرفت که ما را به اصالت و ریشه خودمان باز گرداند، تا حقیقت را درک کنیم.
سفر من به مکه هم سفری موفقیتآمیز بود و در مسیر بازگشت خداوند متعال مرا متوجه عراق کرد و در مسیرم مردی شیعی قرار داد، که مرا به عراق برد و در آنجا هم در اجتماعی که علماء شیعه و در رأس آنها محمدباقر صدر و سید حکیم حضور داشتند، شرکت کردم.
در آنجا قبل از آنکه با مذهب ایشان ارتباط بگیرم و تأثیر بپذیرم از اخلاق آنها متآثر شدم. شاید اخلاق شیعه بود که مرا جذب کرد و در طول مدتی هم که در آنجا بهسر میبردم رفتار آنها مرا تحت تأثیر قرار داد. و در لابلای سؤالاتی که رد و بدل میشد؛ دچار شک و تردید شدم، همان شکی که غزالی دربارهاش میگوید راهی است به سوی کشف حقیقت.
هنگامیکه به کشورم تونس برگشتم، دیدم که آنها بر پیمان خود وفادار بودهاند و تمامی کتبی را که خواسته بودم، به طور رایگان برایم فرستاده بودند، که این مسئله حیرت مرا بیش از پیش برانگیخت و مرا به جستجویی سه ساله وادار کرد. و بالاخره پس از بحثها و جستجوها و دقتها و مقایسات فراوان دریافتم که اهلبیت (علیهم السلام) اصل و ریشه اسلام هستند و کسیکه از ایشان رویگردان باشد در حقیقت گمراه است و بهخاطر همین بود که کتابم «آنگاه هدایت شدم» را به رشته تحریر درآوردم، چرا که من خودم را مسلمانی گمراه میدانستم.
باید توجه داشته باشیم که فرق است بین «مغضوب علیهم» و «ضالین»، چرا که «مغضوب علیهم» کسانیاند که حق را دریافتهاند، اما آن را انکار کردهاند؛ لکن «ضالین» تفسیر کسانی است که حقیقت را گم کردهاند و در راه ماندهاند، و من معتقدم که اهل سنت نیز امروزه از جمله «ضالین» هستند و ایشان قربانی این توطئه و پنهانکاری کثیف هستند و به همینخاطر است که من، برادران اهل سنتم را بسیار مورد احترام قرار میدهم، خداوند متعال در قرآن کریم میفرماید: «يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُواْ إِذَا ضَرَبْتُمْ فِي سَبِيلِ اللّهِ فَتَبَيَّنُواْ وَلاَ تَقُولُواْ لِمَنْ أَلْقَى إِلَيْكُمُ السَّلاَمَ لَسْتَ مُؤْمِنًا تَبْتَغُونَ عَرَضَ الْحَيَاةِ الدُّنْيَا فَعِندَ اللّهِ مَغَانِمُ كَثِيرَةٌ كَذَلِكَ كُنتُم مِّن قَبْلُ فَمَنَّ اللّهُ عَلَيْكُمْ فَتَبَيَّنُواْ إِنَّ اللّهَ كَانَ بِمَا تَعْمَلُونَ خَبِيرًا.[نساء/94] ای کسانی که ايمان آوردهايد، چون برای جهاد رهسپار شويد نيک تفحص کنيد، و به آن کس که بر شما سلام گويد، مگوييد که مؤمن نيستی شما برخورداری از زندگی دنيا را میجوييد و حال آنکه غنيمتهای بسيار نزد خداست، شما پيش از اين چنان بوديد، ولی خدا بر شما منت نهاد، پس تفحص کنيد که خدا بر اعمالتان آگاه است.»
و خداوند متعال هم به واسطه این هدایت بر من منت گذاشت، هدایتی که باعث شد، بر کشتی نجات سوار شده و به حبل الله المتین چنگ بزنم.
من آن سفر و تجربهای را که با شیعه داشتم، مکتوب کردم و بهواسطه آن به موفقیت بزرگی دست پیدا کردم و هرگز توقع نداشتم که این کتاب، با این حجم اندک به چنین مقبولیتی در بین مسلمین، چه شیعه و چه اهلسنت دست پیدا کند، تا آنجا که تعداد زیادی به فضل این کتاب به هدایت و رستگاری دست پیدا کردند و این کتاب به بیست و شش زبان دنیا ترجمه شد و از نامهها و ایمیلهایی که به دستم میرسید، متوجه شدم که برخی از روستاها بهطور کامل شیعه شدهاند و من خودم با برخی از کشورهای شمال آفریقا و ساحل عاج ارتباط داشتم و حساب کردم که حدود دو میلیون نفر بهواسطه کتابم هدایت شدهاند.
چنانکه فقط در ترکیه بعد از ترجمه چهار کتابم، یعنی: «ثم اهتدیت»، «لاکون مع السابقین»، «فسروا اهل الذکر» و «الشیعة هم اهل السنة»، حدود نصف علویان ترکیه که بنا به نقل رئیس علویان، جمعیتی بالغ بر بیست میلیون داشتند، به مذهب تشیع درآمدند و در عید غدیر سه سال پیش، مرا به ترکیه دعوت کردند و در آنتالیا جمعیتی حدود سی و پنج هزار نفر از مستبصرین از من استقبال کردند، که در بین آنها وزیر فرهنگ ترکیه هم حضور داشت و روزنامهها و مجلات و خبرگزاریهای متعددی از این جشن بزرگ که از طرف برادران علوی برگزار شد، گزارش تهیه و پخش کردند که خداوند متعال را بر این نعمت شکرگزارم.
و من همچنان مُصِر بر تبلیغ و نشر شیعه هستم. یادم است که محمدباقر صدر که به من لقب «بورة التشیع» در شمال آفریقا را داده بود، به من گفت که نقش و جایگاه تو، همان نقش امام صادق (علیه السلام) است که آن را امام صادق (علیهالسلام) در این روایت شریف روشن میسازد، که ایشان فرمودند: «رَحِمَ اللَّهُ امْرَأً أَحْيَا أَمَرَنَا...يَتَعَلَّمُ عُلُومَنَا وَ يُعَلِّمُهَا النَّاس ...فَإِنَّ النَّاسَ لَوْ عَلِمُوا مَحَاسِنَ كَلَامِنَا لَاتَّبَعُونَا.[1] خدا رحمت کند کسی را که امر ما را زنده کند، پرسیدند چگونه امر شما را زنده کنیم؟ فرمودند: به اینگونه که علوم ما فرا بگیرید و آن را به دیگران یاد دهید، چرا که اگر مردم محاسن کلام ما را بدانند، قطعاً از ما پیروی میکنند.»
و در جای دیگر فرمودند: «مَعاشِرَ الشیعةِ! کُونوا لَنا زَیْنا وَلا تَکونوا عَلَیْنا شَیْنا، قولوا لِلنّاسِ حُسْنا...[2] برای ما مایه زینت و نیکنامی باشید، نه اینکه بر ضد ما مایه ننگ و رسوایی و بدنامی شوید.»
یا اینکه فرمودند: «کُونُوا دُعَاةَ النَّاسِ بِغَیْرِ أَلْسِنَتِکُمْ. [3] به وسیلهای غیر از زبانتان مردم را دعوت کنید.»
پس از بحثها و جستجوها و دقتها و مقایسات فراوان دریافتم که اهلبیت(علیهم السلام) اصل و ریشه اسلام هستند و کسیکه از ایشان رویگردان باشد، در حقیقت گمراه است و بهخاطر همین بود که کتابم «آنگاه هدایت شدم» را به رشته تحریر درآوردم، چرا که من خودم را مسلمانی گمراه میدانستم.
و من به این نصایح عمل کردم و به موفقیتی بزرگ دست پیدا کردم و خداوند را بر تمامی هدایتهایش سپاسگزارم، و الان هم مردم را به سوی خدا دعوت میکنم، لکن با روشی که خودش سفارش میکند: «ادعُ إِلىٰ سَبيلِ رَبِّكَ بِالحِكمَةِ وَالمَوعِظَةِ الحَسَنَةِ ۖ وَجادِلهُم بِالَّتي هِيَ أَحسَنُ.[نحل/125 ] با حکمت و اندرز نیکو، به راه پروردگارت دعوت نما! و با آنها به روشی که نیکوتر است، استدلال و مناظره کن!»
به اینگونه که در اولین قدم سبّ و لعن و بدگویی را کنار گذاشتم، چرا که به این فرمایش امیرالمؤمنین علی (علیه السلام) متقاعد شدم، که به یارانی که در جنگ صفین به اهل شام دشنام می دادند فرمودند: «اني اکره لکم ان تکونوا سبابين ، ولکنکم لو وصفتم اعمالهم ، و ذکرتم حالهم ، کان اصوب في القول ، و ابلغ في العذر ، و قلتم مکان سبکم اياهم: اللهم احقن دماءنا و دماءهم، و اصلح ذات بيننا و بينهم ، واهدهم من ضلالتهم ، حتي يعرف الحق من جهله، و يرعوي عن الغي و العدوان من لهج به.[4] من خوش ندارم که شما دشنام دهنده باشيد، اما اگر کردارشان را يادآور میشديد و گمراهیها و کارهای ناشايسته آنان را برمیشمرديد به راست نزديکتر و معذورتر بود شما بايد به جای دشنام به آنها میگفتيد: بار پروردگارا خون ما و آنها را حفظ کن، بين ما و آنها را اصلاح نما و آنان را از گمراهی به راه راست هدايت فرما، تا آنان که جاهلند حق را بشناسند و کسانیکه ستيزگی و دشمنی با حق میکنند دست بردارند و بازگردند.»
من این را خلاصه تشیع میدانم که از دشنام و لعن دوری کنی، لکن حقائقی را که تاریخ در دل خود مصون و محفوظ و پنهان داشته است را آشکار کنی، همان حقائقی که در درون کتابها مستور است و مردم بیتوجه از کنار آن میگذرند و آنها را نمیدانند.
چنانکه خودم هم در میان اهل سنت نقش امام را داشتم و احادیث مختلفی را فقط می خواندم بدون اینکه چیزی از آن را بفهمم و دائماً آنها را صحیح میپنداشتم و بر محمل تأویلات منطقی حمل میکردم .
و من مدتی است که فعالیت گستردهای را برای نشر و گسترش تشیع به این شیوه پیگرفتهام و باید توجه داشت که تنها کسی به دشنام و ناسزاگویی متوسل میشود که دلیل و حجتی نداشته باشد، اما کسیکه با برهان و دلیل پیش میآید، هرگز نیازی به این چیزها ندارد.
و خداوند متعال هم ما را از این کار برحذر داشته است: «وَلاَ تَسُبُّواْ الَّذِينَ يَدْعُونَ مِن دُونِ اللّهِ فَيَسُبُّواْ اللّهَ عَدْوًا بِغَيْرِ عِلْمٍ.[انعام/108] و آنهايى را كه جز خدا مىخوانند دشنام مدهيد كه آنان از روى دشمنى [و] به نادانى خدا را دشنام خواهند داد.»
دشنام و لعن از جمله اموری است که باعث ایجاد عکس العمل شده و یک نقطه منفی برای تشیع به حساب میآید، همچنان که هماکنون نیز بعد از اینکه سالها برای زدودن آن از دامن تشیع تلاش کردیم، دوباره رخ داده است و همهی تلاشهای ما را در یک لحظه یاسر حبیب از بین برد و ما قطعاً این نوع تخریبها را محکوم میدانیم.
و امروز از نقش مهاجم به مدافع عدول کردهایم. چرا شیعه در همهجا مورد لعن و تکفیر قرار میگیرد و حتی کنفرانسهایی در نقاط مختلف دنیا به این منظور برگزار میگردد.
و من از فتوای رهبر انقلاب بسیار مسرور شدم، چنانکه بسیاری از علمای اهل سنت را هم تحت تأثیر قرار داد و تحسین دیگر علماء را برانگیخت. چرا که کلام کسیکه در سطح سیاسی و علمی رهبری شیعه را برعهده دارد، دارای نفوذ و اهمیت است، و قطعاً ما هم در آینده جهت ترویج و گسترش تفکرات شیعه و اهلبیت(علیهم السلام) از این اسلوب منطقی که سیره ائمه معصومین(علیهم السلام) هم بوده است، بهره خواهیم برد، تا اعتلای کامل کلمه توحید و نابودی کامل کفر و شرک، این مسیر را ادامه خواهیم داد.[5]
پینوشت:
[1]. علامه مجلسی، بحار النوار، موسسه الوفا، ج2، ص 30
[2]. امالی، صدوق ، تهران،1376، ج17 ص،327 ج17
[3]. اصول كافى، کلینی،الاسلامیه، ج 2، ص 78
[4]. نهج البلاغه، سید رضی، خطبه 206
[5]. سایت دکتر سید محمد تیجانی، تاریخ 1389/9/27
افزودن نظر جدید