تصوف
امروزه برخی از افراد مسلمان به دلایل گوناگون که رنگ و بوی صوفیانه دارد، جملاتی را ادا کرده و بر زبان جاری میکنند که مخالف با توحید است. جملاتی مانند لااله الا زینب! لا اله الا رقیه! لا اله الا لیلی! که بر زبان برخی هیئتی نمایان و دراویش صوفی در مدح سران تصوف جاری میگردد، از آن بوی کفر استشمام میشود و نمیتوان با ادلهی دلی و به اصطلاح عاشقانه، از تبعات آن شانه خالی کرد.
دوران قطبیت نورعلی تابنده سرکردهی سابق دراویش فرقهی گنابادیه، دوران رسوایی تصوف در قالب فرقهگرایی و هتک عقاید صوفیگری و پشت پا زدن به میراث درویشی بود. یک قلم از عملکرد تابنده که موجب سقوط آموزههای اسلاف صوفیه شد، ورود صوفیگری به عرصهی سیاست بود.
ابن عربی نگاهی متناقض و متضاد با نگاه علمای شیعه به بحث ایمان فرعون دارد. او در کتاب خود به استناد آیهای از قرآن، فرعون را جزء مؤمنان به خدا معرفی میکند و بر این نظر تأکید دارد که خداوند روح فرعون را آنگاه قبض نمود که او ایمان آورده بود. این درحالی است که مفسرین شیعه خلاف این ادعا را قائل هستند و معتقدند که این آیه نشانگر بیایمانی و عدم قبول توبه او در لحظه مرگ است.
بزرگان صوفیه هرکدام تفسیری مطابق با افکار و عقاید صوفیانه شخصی و فرقهای خود از کلمه صراط و صراط مستقیم دارند. حسن بصری در مورد آیه اهدنا الصراط المستقیم عقیده شخصی خود را برگزیده و معتقد است که صراط مستقیم رسول خدا و خلفاء راشدین بعد از او میباشند. صفی علیشاه منظور از صراط مستقیم را طریقت نعمت اللهی دانسته است. اما در تفاسیر شیعه صراط مستقیم، به آیین الله، قرآن، اسلام، پیامبر و امامان راستین تفسیر شده است
نزاع بر سر جانشینی رحمت علیشاه منجر به یکی از جالبترین انقطاعها در سلسله صوفیان نعمت اللهی شده است. جایی که صفی علیشاه بعد از مرگ رحمت علیشاه، دست بیعت به سعادت علیشاه میدهد ولی بعد از برآورده نشدن انتظاراتش دست از بیعت با او برداشته و دست بیعت به منورعلیشاه میدهد و در ادبیاتی عجیب سعادت علیشاه را زندیق جاهل خطاب میکند. اما بعد از ادعای قطبیت بارها در سخنان خود دم از ادب میزند.
برخی از منافقین و ایادی بیگانه سعی دارند تا با قلب واقعیت، حقیقت آزادی اقلیتها در کشور را کتمان کرده و به این وسیله فشار بینالمللی را به کشور تحمیل کنند. از جمله صوفیه و دراویش که جزو هیچ کدام از اقلیتهای شناخته شده در قانون اساسی نیستند، با نالهسرایی خود را با بهائیان نجس یکی دانسته و از حقوق تضییع شدهی خود دم میزنند!
برخی از متصوفه رقص سماع را قرآن پارسی خوانده و بعضی دیگر برای عظمت و تقدس بخشی به سماع و توجیه رقص سماع، آن را به قرآن نسبت داده و با تفسیر و تأویل خود برخی از آیات قرآن را به سماع مربوط دانستهاند. بزرگان صوفیه با استفاده با الفاظی همچون سمع و قول، که در قرآن بکار رفته است معنا و تفسیر و تأویل مورد نظر خود از سماع را بر آن حمل کردهاند.
در نظر صوفیه حق با باطل ، کفر با ایمان ، ابلیس با آدم و حضرت محمد (صلی الله علیه و آله) و حضرت علی (علیه السلام) با معاویه ، امام حسین علیه السلام با شمر یکی است. آنها به همه چیز عالم عشق میورزند و مرامشان صلح کل است. این عشق ورزیدن به همه چیز عالم منطق عجیبی است. آیا واقعاً باید با هرکس ولو اینکه مرتکب هزاران خطا و جنایت و پشت پا زدن به دستورات الهی شود باز هم مهربان بود؟!
علاوه بر خون شهدای مدافع وطن، خون افرادی چون محمد ثلاث قاتل نیز به گردن سران و مشایخ صوفیه است که اتباع خود را تحریک کرده و ایشان را به میدان آشوب روانه کردهاند. افرادی مثل مصطفی آزمایش، که خباثت او در مقابله با اسلام و نظام اسلامی حد و اندازه ندارد. او بعنوان شیخ دراویش و مدعی عرفان! همسری مکشوف از حجاب دارد که در کنار وی دراویش بیچاره را به سعادت و راه حق و مسیر بندگی خدا رهنمون میکنند!!!
شاخص و معیارهای عرفان اسلامی بر اساس آیات و روایات است و عرفان مسلمین (تصوف) بر اساس روش و سیره بزرگان این فرقه که با وام گیری از سایر ادیان، نحلهها و فرقهها دچار التقاط شده است. اما عرفان اسلامی دارای شاخصههایی است که آن را از سلوک صوفیانه متمایز میکند.
سفر رجال ایرانی به اروپا، تأسیس فراموشخانه و نیز وجود برخی شباهتهای فراماسونری با تصوف، ایرانیان را به فراماسونری جذب نمود. ظهیرالدوله بعد از نزدیکی به صفی علیشاه و شناخت تصوف و افکار و عقاید صوفیانهای که شباهت به عقاید لژهای فراماسونر داشت، ایده تشکیل انجمن اخوت را با صفی علیشاه مطرح کرد، که صفی علیشاه نیز آن را پذیرفت.
صوفیه همچون دیگر فرقههای باطنگرا به تأویل قرآن پرداختهاند. ملاک غالب در تفسیر آنها، آرا و سنتهای صوفیانه است، اگرچه این تفسیر با روح آیه و فضای سیاقی آن سازگار نباشد. بهعنوان مثال ابوسعید به تبع باطنگرایی که اقتضای مشرب صوفیانه است، اشتیاق وافری به تأویل آیات قرآن برخلاف ظاهر دارد. تأویل او از آیات گاه به معنایی کاملاً متفاوت و متضاد میانجامد.
از شخصی مانند کروبی که بخاطر جاهطلبی، چند ماه یک کشور را به آشوب میکشد، هیچ توقع و استبعادی نیست که جای شهید و جلاد را تغییر دهد. ظلمی که سران فتنه در قبال این مردم مظلوم مرتکب شدند، نابخشودنی است و ایشان سزاوار اشد مجازات هستند. چراکه مسبب اصلی تحریمهای امروز و در نتیجه وضع ناگوار معیشتی و اقتصادی مردم، جنایت ایشان و خیانت همفکران ایشان در دولت میباشد.