عبدالحمید
دو جریان اتفاق افتاد؛ در یکی نیروهای اطلاعاتی، گروهی را که غیرقانونی وارد کشور شده بودند، بازداشت کرده و آنها به کار غیرقانونی خود اعتراف کردند؛ در مورد دوم، فردی توسط انتظامات مسجد مکی دستگیر شد و اعترافاتی تحت فشار و شکنجه داشت. اما مسجد مکی اعترافات گروه اول را اجباری و ادعای اعتراف از روی اجبار فرد دستگیر شده توسط مسجد مکی را کذب محض میداند.
پس از توفیقات دولت در سیاست خارجی، عبدالحمید که در سابق، دولتمردان را به تغییر در سیاست خارجی، جهت حل مشکلات دعوت میکرد، اکنون لب به شکایت گشاده و میگوید سیاست خارجی مهم نیست، بلکه به سیاست داخلی بپردازید. سخن او این شائبه را افزایش میدهد که علت انتقادات وی، نفع مادی خود و دار و دسته مسجد مکی است.
عبدالحمید که هر هفته به دنبال سوژه جدید برای ادامه اعتراضات خود است، شبههای قدیمی جهت طرح در این هفته را از اتاق فکر خویش، دریافت کرد و آن اعدامهای سال 67 بود. ازآنجاکه او نتوانست خوب آن را مطرح کند، رسانههای معاند، حواشی مربوط به این شبهه را نیز پخش کردند. وی این اتفاق را ضربه به اسلام دانست، درحالیکه برای دفع توطئه علیه نظام اسلامی، راهی جز آن نبود.
عده قلیلی از علمای اهل سنت، هر هفته با عبدالحمید دیدار کرده و از مواضع او حمایت میکنند. در این جلسات به حادثه مهر 1401 زاهدان میپردازند و مجازات آمران و عاملان این حوادث را خواهانند؛ در حالی که در این جریان، اگر قصوری متوجه نظام بوده، جبران شده است؛ برخورد و مجازات عوامل مسجد مکی نیز که در رخ دادن این جریان بیتأثیر نبودند، با این جلسات نمایشی به حاشیه نخواهد رفت.
عبدالحمید که علما را در تقابلش با نظام اسلامی، همراه نمیبیند، به آنان اتهام میزند که چون حقوقبگیر دولت شدهاید، از دولت شکایت نمیکنید و به حکومت سفارش میکند به علما حقوق ندهید و آنان را به خود وابسته نکنید؛ از طرف دیگر ادعا کرده که هیچ کمک دولتی برای مسجد خود و اداره آن و هزینههای شخصیاش نگرفته و نمیگیرد که این کلام توهین به شعور مخاطبان است!
در ایام سالگرد رحلت امام خمینی (ره)، عبدالحمید به اعتراضاتش نسبت به نظام ادامه داد؛ در حالی که سالهای قبل به تجلیل از امام (ره) و انقلاب میپرداخت. او حتی در قسمتی از سخنش گفت: «دولتها میآیند و میروند؛ حتی نظامها هم میآیند و میروند و هیچ نظام و سیستم و حاکمیتی، اعم از اسلامی و غیر اسلامی برای همیشه نمیماند.» او که از برکت انقلاب به همه چیز رسیده است، قدردان این نعمتها نیست.
عبدالحمید که یکی از انتقاداتش به نظام اسلامی، اتهام تبعیض است در این هفته اینگونه گفت که «اولین تبعیض و بدعتی که در قانون اساسی به تصویب رسید، این بود که رئیسجمهور نمیتواند زن باشد، در حالیکه آنان بیش از نصف جمعیت کشور را تشکیل میدهند»؛ در پاسخ این سخن باید گفت که این مطلب مخالف نظر تمام مذاهب اسلامی است و دلیلی بر جواز ولایت زنان در اسلام وجود ندارد.
به مناسبت برگزاری انتخابات در ترکیه، مولوی «عبدالحمید» بهانهای برای انتقاد به نظام اسلامی ایران پیدا کرد و انتخابات ترکیه را آرمانی و خواست ملت دانست؛ درحالیکه این پیشنهاد مخالف با اسلام، قرآن، قانون اساسی و سیره مسلمین است. نظرات وی که به اشتباه آن را «اسلام اعتدالی» خوانده است، همان اصطلاح «اسلام آمریکایی» به تعبیر امام خمینی (ره) است که مردم در مقابل آن قیام کردند و حکومت اسلامی را تشکیل دادند.
اختلافی که حدود ۱۶۵ سال بین ایران و افغانستان حل نشده، مسئله حقابه سیستان از رود هیرمند افغانستان است که ۵۱ سال قبل قرار شد که در سالهای معمولی حدود ۱۲ درصد سهم سیستان باشد، ولی ۲۵ سال است که به بهانه خشکسالی، ورودی آب هیرمند به دریاچه هامون مرتباً کاهش یافت و دریاچه هامون خشک شد. رئیس جمهور ایران به مقامات افغانستان هشدار داد که اگر به تعهد خود عمل نکنند، ایران حق برخورد قانونی با حکومت افغانستان را دارد.
عبدالحمید علت اغتشاشات را به نحوه برگزاری انتخابات مربوط دانست و میگوید نظارت شورای نگهبان مانع ورود نخبگان و متخصصان بیدین شده است. ورود وی به انتخابات از این جهت است که در این ایام خود را نماینده گروهی جا زده و مطالبات گستردهای را مطرح میکند تا از این باب باجی بگیرد؛ اکنون نیز خود را نماینده تمام اهل سنت و اقلیتهای غیر مسلمان دانسته و رد صلاحیتها را نشانه گرفته و قصد دارد اطرافیانش که پایبندی به نظام، علت رد صلاحیتشان است را تأیید کنند.
عبدالحمید با سوءاستفاده از اوضاع بد اقتصادی کشور، کل نظام را ناکارآمد جلوه میدهد و راه حل او این است که متخصصین بیدین که کشور و منافع کشور را قبول دارد و مدیر لایقی است را تأیید صلاحیت کنید؛ این سخن ایرادات زیادی دارد، ازجمله اینکه مشخص نیست که منبع اخباری که به عبدالحمید میرسد، کجاست؛ خبرها امیدوارکننده است و نیز امکان اثبات این ویژگیها نیست و اگر باشد هم باید گروهی آن را احراز کنند.
عبدالحمید انتخابات در ایران را غیر آزاد دانست و مدعی شد سیستم نظارتی برای احراز صلاحیت کاندیداها باعث شده افراد ناکارآمد تأیید شوند و آنان نتوانند کشور را مدیریت کنند و این اغتشاشات به همین دلیل ایجاد شده است؛ در حالیکه انگیزه اغتشاشگران مخالفت با احکام اسلامی بود و آزادترین انتخاباتها در ایران برگزار میگردد؛ در تمام دنیا نیز شرایط مشابهی برای احراز صلاحیت داوطلبین در انتخابات وجود دارد.
عدهای از علمای اهل سنت هر منطقه از سیستان و بلوچستان نزد عبدالحمید آمده و با ابراز ارادت، از مواضع او حمایت میکنند؛ وی در پی یارگیری سیاسی در مخالفت با نظام جمهوری اسلامی است و از همراهی علمای اهل سنت خارج از کشور ناامید شده و به دنبال کسب آبرو است؛ در این بین سخنانی شبیه مخالفین گذشته جمهوری اسلامی زده است که از وی قدرتمندتر بوده و با لجاجتشان نابود شدند. وی گفته است انتقادات گذشته بهگونهای مطرح میشد که کسی نرنجد، اما بعد از این ...
بار دیگر عبدالحمید در زاهدان در قالب سخنان خیرخواهانه علیه مسئولین انتقاد کرد و در مورد مشکلات اقتصادی، نظراتی کارشناسی بیان کرد؛ راهکار او این بود که باید ارزش پول ملی برگردد و هر دلار به هزار تومان تبدیل شود که در این صورت تمام مشکل کارگران حل شده و همه خانهدار میشوند. با این طرح، صادرات از بین میرود؛ واردات ارزان شده و تولید ملی نیز نابود خواهد شد و تنها راه درآمد کشور از فروش نفت خواهد شد که طرحی است برای نابودی سریع ایران!