مباحث تاریخی
موضوع موعود و منجی آخر الزمان، نقطه مشترک اکثر ادیان الهی است. خداوند در قرآن کریم به این مسئله اشاره کرده است و فرموده است: «وَ لَقَد كَتَبْنا فِي الزَّبُورِ مِنْ بعدِ الذِكّرِ اَنّ الارضَ يَرثُها عِبادِيَ الصّالحونَ» ما بعد از تورات، در زبور داوود نوشتيم كه البته بندگان نيكوكار من ملك زمين را وارث و متصرف خواهند شد.
از نظر قرآن شریف، اولیای الهی بر دو نوعند: ولیّ ظاهر که مردم وی را میشناسند؛ و ولیّ غایب از انظار که مردم او را نمیشناسند، گرچه او در میان آنها بوده و از حال آنان با خبر است. در سوره کهف، وجود هر دو ولی به طور همزمان بیان شده است: یکی موسی بن عمران؛ و دیگری مصاحب موقّت او در سفر دریایی و زمینی که به نام خضر معروف است.
آنچه از مفاد روایات و تواریخ بدست آمده این است که برای ولیعصر، دو غیبت بوده است. غیبت صغری که از ولادت آن حضرت بوده که از سال 255 یا 256 از هجرت رسول اکرم است و آخر آن سال 329 از هجرت است که تقریباً مدت آن 74 سال میشود و درب نیابت و وکالت خاصه مسدود گردید. و آن دیگری غیبت کبری است که از سال 329 شروع شد و هنوز هم ادامه دارد.
براساس آنچه از روایات گوناگون نقل شده، حضرت مهدی (علیه السلام) تنها ظاهر میشود و تنها به خانه خدا میآید و تنها وارد کعبه میگردد و آن روز را به تنهایی به شب میرساند و چون شب شود و مردم همه در خواب رفتند ملائکه عرش الهی از آسمان فرود میآیند و در کنار حضرت مهدی قرار میگیرند و گوش به فرمان او و دستوراتش میباشند.
«من منتظرم» یک عبارت است که با توجه به نداهای فطری انسان که همیشه به عنوان یک ضمیر ناخودآگاه، از درون، انسان را به سوی یک سری حقایق میکشاند، تقریبا برای همه انسانها در طول زمان آشنا بوده و میتوان ادعا نمود که واژه انتظار برای هیچکدام از افراد بشر نامأنوس نبوده و بلکه انتظار برای خوشبختی و سعادتمایه آرامش و تسکین است.
همانطور که درطول تاریخ برخی از شیعیان، برای رسیدن به مطامع شخصی خود ازاعتقاد اصیل و ریشهدار مهدویت و منجی، سوء استفاده نمودهاند در بین اهلسنت نیز افرادی در این وادی گام نهادهاند که در اینجا به معرفی چند نمونه آن میپردازیم. اگر به تاریخ نگاهی بیندازیم تعداد مدعیان دروغین مهدویت در اهلسنت حتی از شیعه هم به مراتب بیشتر است.
در حالیکه ایجاد حکومت واحد جهانی برای بشر بهصورت یک آرزوی رؤیایی و طلایی درآمده است، احادیث اسلامی، تشکیل حکومت واحد جهانی اسلام را از ویژگیهای قیام مهدی موعود (علیه السّلام) میداند و بیان میکند که در پرتو عدل او، جهان زیر پرچم یک حکومت، یک دولت و یک قانون و قارونها و قارونکهای زمان، از بزرگ و کوچک برچیده میشود.
یکی از خطراتی که سبب تهدید مقام امامت و بروز فتنههایی در تاریخ شده است، نقش خواص بوده است. وجود بزرگان یا منتسبین به خاندان امامت که چشم طمع به این جایگاه داشتهاند، از جمله عللی است که بسیاری از شیعیان حتی در زمان ائمه معصومین (علیه السلام) دچار شک و تردید در شناخت امام بعدی گردیدهاند. توجه به این امر در دوران غیبت بسیار ضروری است.
از آنجایی که دین اسلام کامل کننده تمام ادیان گذشته است و در تمام امورات مردم صاحب برنامه و نظر میباشد، لذا مردمان به دنبال چیزی هستند که آمال دنیایی آنها و امید آخرتیشان را برآورده کند، اما در این میان آنچه مسلم است این است که هر کس به دنبال معاملهای است که نقد باشد و در این معامله خواه ناخواه شیطنتهایی هم صورت میگیرد.
حضرت علی (علیه السلام) وقتی حکومت و خلافت ظاهری را بدست گرفت، فرمان عزل بسیاری از فرمانداران حکومتهای پیشین، از جمله معاویه را صادر کرد. معاویه از این تصمیم امام (علیه السلام) شدیداً ناراحت و افسرده شد لذا در تلاش و تکاپو برآمد تا حکومت شام را از دست ندهد و در همین راستا چندین جنگ را بر حکومت نوپای حضرت علی (علیه السلام) تحمیل کرد.
غزوه خیبر یکی از غزوات بسیار مهم اسلام است. در این نبرد اسلام با چالش بزرگی به نام قلعه خیبر مواجه شد که از فتح آن بر نمیآمدند. در این جنگ ارزش و فضیلت حضرت علی برای همگان آشکار شد. حدیث رایت که حدیث مشهوری است و در منابع فریقین آمده است در این غزوه بیان شد. حدیثی که خلیفه دوم اقرار کرد که هیچ وقت مانند آن روز مشتاق پرچم نبودم.
با توجه با لفطری بودن نیاز انسان و اینکه خداوند را او را محتاج آفریده است، بشر در طول زندگی خود همواره به دیگران نیاز داشته و احتیاجات روزمره خود را به وسیله دیگران تأمین نموده است. در امور دینی نیز وضعیت به همین گونه است و اتحاد بین فرق و مذاهب میتواند به همکیشان یک مذهب و گروه قدرت مضاعف ببخشد.
معاویه اولین کسی است که با علی (علیه السلام) مخالفت کرد. این دشمنی ریشه تاریخی دارد و به دوران معاویه و امیرمومنان علی (علیه السلام) رسیده بود. از اینرو معاویه که در زمان خلفاء، خود را برای بهدست گرفتن حکومت و سیطره بر جامعه اسلامی آماده کرده بود، در روزهای نخست حکومت امیرمومنان (علیه السلام) مخالفت با آن حضرت را آغاز کرد.
شریک بن اعور بر معاویه وارد شد، معاویه گفت: همانا تو صورت زشتی داری، در حالیکه زیبا بهتر از زشت است، نام تو شریک است و خداوند شریک ندارد، پدرت اعور است و یک چشم دارد و صحیح بهتر از اعور است. با این حال چگونه سید و آقای قوم خود شدی؟ شریک گفت: نام تو معاویه است و آن نام سگ ماده است، که عوعو میکند، تا سگان نر از جنس مخالف بهطلب او بیایند!