مباحث تاریخی
بعد از رحلت پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) و با دسیسه بازیهای برخی افراد فرصت طلب و سفارشات موکّد و مستدل رسول خدا، خصوصاً در جریان غدیر خم، مبنی بر جانشینی پسر عمّ خود حضرت علی(علیه السلام) بر مسند خلافت، باز شاهد ناهنجاری زشت و ناپسند از سوی بعضی از اشخاص در تاریخ صدر اسلام شدیم که به ناحق خلافت را غصب کردند.
ای عایشه! تو واسطه میان رسول خدا (صلی الله علیه و آله) و امت او هستى. حجاب تو همچنان بر حرمت خود باقى است. قرآن کریم اعمال تو را محدود کرده و تو نباید آن محدودیت اعمال را فراخى و گسترش دهى. قرآن امر کرده صدایت آرام باشد، تو آن را بلند نکن و فریاد نزن. تو به طور حتم مىدانى اگر ستون دین کج شود، به واسطه همت زنان راست نمىگردد.
به اعتقاد فریقین فدک مال شخصی پیامبر اکرم بود و ایشان آن را به حضرت زهرا بخشیدند. آنچه در این نوشتار به آن میپردازیم، اثبات این مطلب است. و در این نوشتار به این سوال هم پاسخ میدهیم که چرا پیامبر اکرم فدک را فقط به حضرت زهرا بخشید و دیگران را محروم کردند؟ با ذکر چند نکته به بررسی این مسائل میپردازیم.
بعد رحلت پیامبر و غصب خلافت که با دسیسه برخی افراد فرصت طلب، مسیر هدایت مردم و دین اسلام منحرف گشت و این امر مهم به غیر اهلش رسید و حضرت علی (ع) بهخاطر مصالح اساسی اسلام از حق مسلّم خود چشمپوشی کرد تا اسلام حقیقی که با خون جگر خوردن پیامبر و اصحاب راستینش به ثمر نشسته بود نابود نشود، پس سکوت کرد و خلفا از حضرتش مشورت میگرفتند.
اتحاد و همبستگی را میتوان از با کوچکترین جزء آن که وجود دو نفر باشد آغاز کرد و مسلما هرچه تعداد افراد آن بیشتر باشد در رسیدن به هدف مثمر ثمرتر خواهد بود. جامعه اسلامی با جمعیتی بیش از یک میلیارد نفر با این اتحاد و همبستگی برای تحقق اهداف خود، نیاز بیشتری دارد و مسلمانان با همبستگی اسلامی میتوانند بر تمام قدرتها فائق آیند.
موضوع خلافت و جانشینی پیامبر گرامی اسلام از جمله موارد اختلافی بین مسلمانان است که برای شایستگی امر خلافت ، تنها راه رسیدن به فرد لایق و شایسته، برسی صلاحیتها و نقاط مثبت و منفی در زندگی ایشان است که میتواند راه را برای به دست آوردن حقیت در پیش روی ما باز کند. که تاریخ با بیان نکات و حوادث آن زمان این امکان را فراهم آورده است.
تاریخ سراسر از حوادث و وقایعی است که برخی باعث پند و اندرز و برخی هم تجربه و منفعت و برخی دیگر هم باعث شناخت افراد در برههای از زمانهاست که این اشخاص در زمان حیات و ممات خود چه بودهاند و چه کردهاند، وچه شدهاند، و در این بین تاریخ اسلام، خصوصاً در همان چند دهه اول پر است از حوادث ناگواری که بعد از رحلت پیامبر روی داد.
شيعيان وقتى نام پيامبر اكرم (صلی الله عليه و آله و سلم) را بر زبان میآورند يا به قلم مینویسند، میگويند: «صلی الله علیه و آله و سلم»، در حالىكه اهلسنت، كلمه (آل محمد) را حذف میکنند و مینویسند: «صلی الله علیه و سلم» و اين در حالى است كه وقتى به مجامع حديثی اهلسنت مراجعه میكنيم، میبينيم كه رسول خدا از فرستادن صلوات ابتر و بدون ذكر آلش منع کرده است.
مبعث رسول گرامی اسلام در واقع آغاز دینداری جدید و تکمیل شدهای است که خداوند آن را بر سایر ادیان برتری داده و آن را مایه هدایت بشر تا روز واپسین قرار داده است. پیامبر خدا در درون غار حرا به توسط جبرئیل، یکی از فرشتگان مقرب خدا به از مقام نبوت و رسالت خود آگاه گردید و به انجام مسئولیت خطیر خود همّت گماشت.
زمانی که خلافت و جانشینی پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) در دستان عثمان قرار گرفت، خلیفه سوم با همان رویکرد خلیفه دوم با معاویه معامله کرد و ادامه دهنده همان سیاستهای دوگانه خلیفه دوم نسبت به معاویه بود، چرا که برای تثبیت و استحکام پایههای حکومت معاویه تلاش مضاعف را در دستور کار خود قرار داد.
بر اساس مستندات تاریخی عمر بن خطاب در دوران خلافت خود، پیوسته تلاش میکرد تا معاویه را از جهت ذهنی و روانی برای بدست گرفتن خلافت آماده کند. از این رو در مناسبتهای گوناگون، از به دست گرفتن خلافت توسط معاویه، خبر میداد، و گاه این خواستهی درونی خود را در قالب تهدید و گاهی هم در غالب مشاوره و گاهی هم با کنایه ابراز میکرد.
بعد از رحلت پیامبر اکرم و جریان سقیفه، جانشینی آن حضرت با دسیسههای برخی از اصحاب فرصت طلب از محل اصلی خود خارج گردید و به افرادی رسید که به اقرار خودشان بهتر از دیگران نبودند، و با مرگ ابوبکر خلافت به یار دیرینش رسید. که او هم با منش اسلامی فاصله زیادی داشت و هیچ صفت پسندیدهای که بشود او را خلیفه مسلمانان نامید، نداشت.
خلیفه دوم علاوه بر خشونت ذاتی و سختگیری در کارهای فردی و اجتماعی، در کارهای سیاسی و اجرایی هم افکار و اندیشههای افراطی داشت و مدیریت را نوعی سختگیری میدانست و در دوران خلافت خود سعی و تلاش میکرد تا با این روش اعراب بدوی را تحت کنترل درآورد، لذا در امر حکومت داری، حاکمان و مدیران سختگیر را میپسندید.
تاریخ اسلام خود شاهد کارشکنیهای برخی از اصحاب پیامبر اسلام بوده، بطوری که پس از رحلت پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) و به قدرت رسیدن ابوبکر، بزرگ خاندان بنیامیه یعنی ابوسفیان سر به مخالفت برداشت، او نمیتوانست تحمّل کند که افرادی از طبقات پائین قریش به حکومت برسند و بنیامیه، از قدرت محروم بمانند.