اندیشه عمر بن خطاب، قرار دادن معاویه در مقابل حضرت علی (ع)
پایگاه جامع فرق، ادیان و مذاهب_ بر اساس مستندات تاریخی، عمر بن خطاب در دوران خلافت خود، پیوسته تلاش میکرد تا معاویه را از جهت ذهنی و روانی برای بهدست گرفتن خلافت آماده کند. از اینرو در مناسبتهای گوناگون، از بهدست گرفتن خلافت توسط معاویه، خبر میداد، و گاه این خواستهی درونی خود را در قالب تهدید و گاهی هم در غالب مشاوره و گاهی هم با کنایه ابراز میکرد. او حتی در واپسین روزهای زندگی خود که شورای شش نفره را تشکیل داد، از افتادن توپ خلافت به زمین معاویه سخن گفت. ابن ابیالحدید به نقل از ابن عباس مینویسد: «عمر به شورای شش نفره گفت: اگر دست در دست یکدیگر نهاده و با هم توافق کنید، هم خود و هم فرزندانتان از این سفره گسترده بهرهمند خواهید بود، اما اگر حسد و بدخواهی پیشه کنید، این معاویة بن ابوسفیان است که بر شما غالب شده و منصب خلافت را از آن خود خواهد کرد.»[1] و در جایی دیگر گفته بود که معاویه در شام است و او خوب میداند، شما را چگونه راه ببرد و اداره کند.[2] و ابن ابیالحدید معتزلی در چندین جا، به این معنا اشاره کرده که این اولین چراغ سبزی بود که عمر برای دستیابی بنیامیه به خلافت نشان داد و الاّ آزادشدگان و فرزندان آنها را با خلافت چه کار؟
ابن دیزل مینویسد: وقتی عمر بن خطاب ضربت خورد، گفت: ای اصحاب پیامبر، خیرخواه یکدیگر باشید، اگر چنین نباشید، عمرو بن عاص و معاویه بن ابیسفیان، خلافت را از کف شما خواهند ربود، ابن ابی الحدید پس از نقل این مطلب، از شیخ مفید مینویسد: «عمر، با این سخن خود، خواست معاویه و عمرو عاص را نسبت به خلافت، به طمع اندازد، چرا که این دو نفر از طرف عمر بر شام و مصر حکومت میکردند...»[3]
لذا از اینجا متوجه میشویم که خلیفه وقت، با زرنگی خاص، معاویه را برای بهدست گرفتن خلافت بعد از خود، آماده میکرد. البته از اینرو ترکیب شورا را بهگونهای قرار داد که برنده میدان، خاندان بنیامیه باشد و از این راه، شتر خلافت به درب خانهی معاویه برسد، و معاویه هم میدانست، چگونه این خلافت بیپیرایه اسلامی را به سلطنت اشرافی اموی تبدیل کند.
به گفته ابن ابیالحدید، اولین کسیکه معاویه را وادار به خلافت کرد، عمر بن خطاب بود و در چند سطر قبل به نقل از خود عمر که به اعضای شورای شش نفره گفته بود: اگر شما با هم کنار نیایید معاویه این مسند را از آن خود خواهد کرد، بیان داشتیم و این سخن ابن ابیالحدید، بیانگر همسویی بین خلیفه دوم و خاندان اموی است و هدف او را از این کار، اعاده حیثیت و شوکت پوشالی و درهم شکسته خاندان اموی بود. البته شایان ذکر است که کسانیکه از اعمال معاویه در شام به عمر بن خطاب اعتراض میکردند، عمر در پاسخ به آنها گفت: معاویه کسرای عرب است و از طرف دیگر خاندان بنیامیه هم برای دستیابی به قدرت بیشتر و حمایتهای فراوان و همهجانبه خلیفه وقت، جانب عمر را داشتند و تا حدّ زیاد ظاهر امر را رعایت و حمایت زیادی از خلیفه میکردند.[4]
پس خلیفه وقت با توجه به شناخت و ویژگیهای شخصیتی معاویه و اینکه با توجه به سابقه دشمنی بنیامیه و بنیهاشم، از همان آغاز، زمینه رویارویی او را با امیرمومنان علی (علیه السلام) فراهم کرد تا بعد از او و همپیمانان سقیفه، کسی باشد تا در برابر امام علی (علیه السلام) قد علم کند و نگذارد خلافت به بنیهاشم برسد، و این حمایتها، خود روشی برای تقویت پایههای حکومت معاویه توسط خلیفه دوم و کسب آمادگی سیاسی برای رویارویی با علی (علیه السلام) و بهدست گرفتن خلافت معاویه بود.
پینوشت:
[1]. شرح نهج البلاغه، ابن ابی الحدید، داراحیاء التراث العربی، بیروت، لبنان، ج3 ص199.
[2]. تطهیر الجنان، ابن حجر عسقلانی، مکتبه القاهره، مصر، ص19.
[3]. ترجمه حیات امام علی(ع)، رضا رجب زاده، نشر رستگار، (1379ش)، ص199.
[4]. انساب الاشراف، بلاذری، دارالفکر، بیروت، لبنان، چاپ دوم، (1424ق)، ج15 ص155.
افزودن نظر جدید