وجه تسمیه معاویه از کلام طعن آمیز برخی صحابه در کتب اهل سنت
پایگاه جامع فرق، ادیان و مذاهب_ از آنجایی که دین اسلام برای رشد و بالندگی و تکامل معنوی انسانها از جانب خداوند تعالی بهوسیله پیامبر خاتم برای این مردم فرستاده شد، تا در تمام جوانب و ابعاد زندگی فردی و اجتماعی و... نفوذ و رسوخ کند و آنها را از خوی و خصلت ناپسند و عصبیت جاهلی به شرف کامل انسان برساند، پس این دین حتی در کوچکترین امورات دنیایی برای انسان تبیین برنامه و راهکار دقیق دارد و این میسّر نمیشود، مگر اینکه شخصی به مانند خود ایشان با فضائل و اخلاق پسندیده در بین مردم حضور داشته باشد، تا هم الگو باشد و هم تذکر دهنده، لذا وقتی پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) به رسالت مبعوث شد، از همان ابتداء رسالت خود شروع به تبلیغ دین با تمام توان گردید و بسیاری از رسومات زشت و ناپسند جاهلی را تغییر داد و تصفیه نمود، هر چند که برخی از آنها باقی بود، اما درصد بسیاری از آنها را اصلاح نمود.
یکی از این رسومات زشت انتخاب اسماء و القابی بود که روی افراد گذاشته میشد، مانند عبدالکعبه که نام ابوبکر بود. و پیامبر اسلام نام او را تغییر داد و عبدالله گذاشت.[1] اما نام برخی دیگر از افراد، باقی ماند که باعث سرزنش و شرمندگی خودشان شد، مانند معاویه، که برخی از اصحاب پیامبر بهصورت کنایه و طعن آن را به رخ معاویه میکشیدند. لذا از باب نمونه به دو جریان تاریخی از این کنایه و طعن استناد میکنیم.
مورد اول حکایت «جاریه بن قدامه» است. وقتی جاریه بر معاویه بن ابیسفیان وارد شد، معاویه به او گفت: تو کیستی؟ گفت: جاریه بن قدامه هستم. معاویه گفت: گمان نمیکنم که چیزی از زنبور عسل باشی، جاریه گفت: ای معاویه! اینگونه سخن مگو، چرا که زنبور عسل تشبیه بسیار خوبی است، چون نوش دارد که عسل است و نیش زهرآگین دارد که میگزد، اما معاویه اسم سگ ماده است، که سگها را صدا میکند تا بر او بجهند، و امیه نیز تصغیر امه است، که کنیزی بیش نیست...[2]
لذا معاویه وقتی جاریه بن قدامه اینگونه نامش را بههمراه نام قبیلهای او تشریح کرد، بسیار خجالتزده و شرمنده شد و حوائج او را فوراً برآورد و او را مرخصّ کرد تا بیشتر اسباب شرمندگی او را در حضور سران حکومتی خود، فراهم نسازد.
مورد دوم حکایت «شریک بن اعور» است. که بر معاویه وارد شد، معاویه گفت: همانا تو صورت زشتی داری، در حالیکه زیبا بهتر از زشت است، نام تو شریک است و خداوند شریک ندارد، پدرت اعور است و یک چشم دارد و صحیح بهتر از اعور است. با این حال چگونه سید و آقای قوم خود شدی؟ شریک گفت: نام تو معاویه است و آن نام سگ ماده است، که عوعو میکند، تا سگان نر از جنس مخالف بهطلب او بیایند، تو پسر صخر هستی و سهل و همواری بهتر از صخر است. و جدّ تو، حرب است و سلم (به کسر سین، به معنی سلامتی و آرامش) بهتر از حرب (جنگ) است. تو پسر امیه هستی و آن تصغیر امه است که کنیزی بیشتر نیست. ای معاویه با این حال، چگونه امیرالمومنین شدی و خود را به این نام میخوانی؟ بعد شریک بن اعور از کاخ معاویه بیرون آمد و این اشعار را سرود:
«ایشتمنی معاویه بن حرب........ و سیفی صارم و معی لسانی
و حولی من ذوی یزن لیوث......... ضراغمه تهشّ الی الطعامی
یعیّر بالدساسه منسفاه......... و ربّات الجحال من الغوانی.[3]
آیا معاویه بن حرب به من دشنام میدهد، در حالیکه شمشیر برّان و زبان گویا با من است و در کنار من، شیران قبیله ذی یزن هستند، شیرانی که در برابر حملهها با نشاط هستند، او از روی سفاهت از من عیب جویی میکند و...»
پینوشت:
[1]. المعارف، این قتیبه دینوری، منشورات شریف رضی، قم، ایران، تحقیق ثروه عکاثر، (1373ش)، ص167.
[2]. تاریخ خلفا، سیوطی، عالم الکتب، بیروت، لبنان، چاپ اول، ص133.
[3]. معاویه، عبدالباقی قرنه الجزایری، دارالتفسیر، قم، ایران، (1384ش)، ص98.
انساب الاشراف، بلاذری، دارالکتب العلمیه، بیروت، لبنان، ج5 ص122.
افزودن نظر جدید