سیاست مقبول اسلام، سیاست حضرت علی (ع) یا معاویه ؟

  • 1395/02/15 - 15:19
از آن‌جایی که دین اسلام کامل کننده تمام ادیان گذشته است و در تمام امورات مردم صاحب برنامه و نظر می‌باشد، لذا مردمان به دنبال چیزی هستند که آمال دنیایی آن‌ها و امید آخرتی‌شان را برآورده کند، اما در این میان آن‌چه مسلم است این است که هر کس به دنبال معامله‌ای است که نقد باشد و در این معامله خواه ناخواه شیطنت‌هایی هم صورت می‌گیرد.

پایگاه جامع فرق، ادیان و مذاهب_ از آن‌جایی که دین اسلام کامل کننده تمام ادیان گذشته الهی است و در تمام موارد جزئی و کلی امورات مردم صاحب برنامه و نظر می‌باشد، لذا مردمان به دنبال چیزی هستند که آمال دنیایی آن‌ها و امید آخرتی‌شان را برآورده کند، اما در این میان، آن‌چه مسلم است این است که هر کس به دنبال معامله‌ای است که نقد باشد و در این معامله، خواه ناخواه شیطنت‌هایی هم صورت می‌گیرد، که آن هم بستگی به روحیات افراد دارد، لذا در برهه‌ای از تاریخ اسلام دو شخصیت معروف از خاندان قریش یعنی حضرت علی (علیه السلام) از بنی‌هاشم و معاویه از بنی‌امیه رو در روی یکدیگر قرار گرفتند، که یکی خیر و مصلحت مردم را از راه صحیح آن خواستار بود و دیگری برای مطامع خود از غیر آن، راه را دنبال می‌کرد، به‌ناچار برای رسیدن به خاستگاه خود، هر یک، روش خود را اجرا کردند، که در اصطلاح به آن سیاست گویند؛ سیاست معاویه همان شیطنت و حیله‌گری است که آن را مسلخ ارزش‌های الهی و انسانی می‌دانست و تمام سردمداران و همه ستمگران جنایت‌پیشه تاریخ این‌گونه عمل می‌کردند و می‌کنند و اینان معتقدند هدف، وسیله را توجیه می‌کند.
اما سیاست حضرت علی (علیه السلام)، تدبیر و مدیریت امور بندگان خدا و موضع‌گیری درست و صحیح در بحران‌هاست که سر سلسله این سیاست‌مداران، شخص خود حضرتش است، چرا که این سیاست، پایبندی به قرآن و موازین انسانی بوده، اما طرف مقابل این سیاست معاویه‌ای است که با پشت پا زدن به تمام ارزش‌ها مرز بین سیاست الهی و سیاست شیطانی را درهم شکست.
پس در تاریخ صدر اسلام، بعد از خلیفه سوم مسلمانان دو سیاست متضاد را دنبال کردند، که در برهه‌ای از زمان به‌وقوع پیوست: سیاست امیرمومنان حضرت علی (علیه السلام) که فرموده بودند: «لاتسفکنّ الدم الاّ فی حقّ.[1] کوچک‌ترین خون ناحقی بر زمین جاری نسازید». و این فرمانی بود که امام (علیه السلام) به لشگریان خود داده بود و به ایشان فرموده بودند: تنها با جنگجویان بجنگید، چهارپایان مردم را غصب نکنید، اگرچه مجبور باشید، پیاده را بپیمایید، از آب چاه‌ها و چشمه‌ها در آبادی‌های گوناگون ننوشید، مگر این‌که افراد و اهالی آن مناطق راضی باشند، آن هم از زیاده و باقی‌مانده آب؛ مسلمانی را دشنام ندهید، معاهد و هم‌پیمانی را مورد ستم قرار ندهید، اگرچه از مسلمانان نباشد، تنها طبق قانون و به‌حق می‌توانید خون کسی را بریزید، اموال جنگ‌جویان را نمی‌توانید تصرف کنید، جز آن‌که برای جنگ به همراه آورده‌اند، مانند اسب و اسلحه و...[2]
اما سیاست معاویه بر خلاف حضرت بود، چرا که معاویه به لشکریان خود دستور داده بود که: «لاتکفّوا ایدیکم عن النساء و الصبیان.[3] از زنان و کودکان هم دست برندارید.» لذا به لشگریان خود گفته بود: هر کس که هم‌فکر و هم‌عقیده شما نیست، او را بکشید، تمام آبادی‌ها را خراب کنید، اموال را غارت کنید، مال هر کس که، سر در فرمان ما ندارد به‌زور تصاحب کنید، از آزار مردم خودداری نکنید، هواداران علی (علیه السلام) را به‌قتل برسانید و حتی از زنان و کودکان هم دست نکشید و...[4]
این دو سیاست را این‌گونه باید تجزیه و تحلیل کرد که: آن‌که فرمانش غارت اموال بود، بر آن‌که اموال مردم را محترم می‌شمارد، پیروز می‌شود، زیرا کسانی‌که بخواهند، بی‌بندوبار زندگی کنند و قانون را محترم ندانند و از انسانیت روی برگردانند، ناگزیر برای افرادی که خود را در قید و بند اسلام قرار می‌دهند و فضیلت و انسانیت را می‌شناسند، پیروز خواهند شد، آن هم نه پیروزی حقیقی، بلکه پیروزی ظاهری.
و تاریخ گواه بر این موضوع است که سیاست معاویه موفق‌تر از سیاست حضرت علی (علیه السلام) بود، چرا که مردم به‌دنبال هوی و هوس دنیایی خود، دست به هر کاری می‌زنند و گوش به فرمان هر کسی‌که برای آن‌ها منافع و مطامع دنیایی را رقم بزنند، می‌دهند و این در روش معاویه، مشهود بود. خصوصاً مردمان شام که از تربیت اسلامی هیچ‌گونه آگاهی نداشتند و تابع محض فرمان‌روایان خود بودند، بدون این‌که فکر کنند، اما در سیاست حضرت علی (علیه السلام) این‌طور نبود، چرا که مردم عراق و اطراف آن مردمانی پرسش‌گر و مجادله‌جو بودند و کاملاً به موازین دین اسلام، آگاهی داشتند، لذا تا برای آنان مشخص نمی‌شد، تن به هیچ کاری نمی‌دادند.
پس نتیجه این‌که معاویه، سیاست شیطنت و حیله را به‌کار می‌بست، اما امام علی (علیه السلام) سیاست دین‌داری بدون مکر و حیله را عمل می‌کرد، او در یکی از خطبه‌هایش به مردم فرمودند: «والله ما معاویه بادهی منّی و لکنّه یغدر و یفجر و لولا کراهیه الغدر لکنت من ادهی الناس...[5] سوگند به خدا معاویه از من سیاست‌مدارتر نیست، اما معاویه حیله‌گر و جنایت‌کار است، و اگر نیرنگ زشت و ناپسند نبود، من زیرک‌ترین افراد بودم. اما هر نیرنگی، گناه و نوعی کفر است، روز رستاخیز، در دست هر حیله‌گری پرچمی است که با آن شناخته می‌شود. به‌خدا سوگند! من با فریب‌کاری غافل‌گیر نمی‌شوم و با سخت‌گیری ناتوان نخواهم شد.»

پی‌نوشت:

[1]. شخصیت و عملکرد معاویه از دیدگاه امام علی(ع)، موسی امینی، انتشارات آشیانه مهر، ص228.
[2]. تاریخ یعقوبی، یعقوبی، انتشارات علمی و فرهنگی، تهران، چاپ هشتم، ترجمه محمد ابراهیم آیتی، ج2 ص143.
[3]. شخصیت و عملکرد معاویه از دیدگاه امام علی(ع)، موسی امینی، انتشارات آشیانه مهر، (1391ش)، ص229.
[4]. تاریخ یعقوبی، یعقوبی، انتشارات علمی و فرهنگی، تهران، چاپ هشتم، ترجمه محمد ابراهیم آیتی، ج2 ص141.
[5]. نهج البلاغه، سید رضی، ستاد اقامه نماز، تهران، ترجمه دشتی، خطبه 200.

تولیدی

افزودن نظر جدید

CAPTCHA
لطفا به این سوال امنیتی پاسخ دهید.
Fill in the blank.