مدعیان دروغین مهدویت در اهلسنت
پایگاه جامع فرق، ادیان و مذاهب_ همانطور که درطول تاریخ برخی از شیعیان، برای رسیدن به مطامع شخصی خود از اعتقاد اصیل و ریشهدار مهدویت و منجی، سوء استفاده نمودهاند، در بین اهلسنت نیز افرادی در این وادی گام نهادهاند که در اینجا به معرفی چند نمونه آن میپردازیم.
اهلسنت معتقد به مهدی نوعی هستند؛ یعنی او را یک شخص مشخص نمیدانند، بلکه میگویند او از نسل پیامبر (صلی الله علیه و آله) است و در آخر الزمان متولد میشود و بر علیه ظلم و جور قیام میکند، اما شخص خاصی را معرفی نمیکنند؛ بر خلاف شیعه که اعتقاد دارد، فرزندی از امام حسن عسکری (علیه السلام) به نام مهدی، موعود آخرالزمان است.
شبراوی شافعی در الاتحاف در اينباره میگويد: «شيعه عقيده دارد مهدی موعود که احاديث صحيحه در رابطه با او وارد شده، همان پسر حسن عسکری خالص است و در آخرالزمان ظهور خواهد کرد، ولی صحيح آن است که او هنوز متولد نشده و در آينده متولد شده و بزرگ میشود و او از اشراف آلالبيتالکريم است.»[1]
ابن ابیالحديد در شرح نهجالبلاغه ذيل خطبه 16میگويد: «اکثر محدثين عقيده دارند، مهدی موعود از نسل فاطمه (سلام الله علیها) است و اصحاب ما معتزله آن را انکار ندارند و در کتب خود به ذکر او تصريح کردهاند و شيوخ ما به او اعتراف کردهاند. فقط فرق آن است که او به عقيده ما هنوز متولد نشده و بعداً متولد خواهد گرديد.»[2]
اگر نگاهی به تاریخ بیندازم و احوال مدعیان دروغین مهدویت را بررسی کنیم، پی خواهیم برد که تعداد مدعیان مهدویت در اهلسنت حتی از شیعه هم به مراتب بیشتر است. مدعیانی همچون منصور عباسی، ابو مسلم خراسانی، غلام احمد غاديانی، مهدی سودانی و.....که برخی از مهمترين آنها میباشند که در اینجا بهصورت بسیار مختصر به معرفی این اشخاص و گروهها میپردازیم:
1- فرقههای صوفی:
در بین فرقههای تسنن، صوفیمسلکان بیشترین مدعیان مهدویت را در خود پرورش دادهاند، لذا در تاريخ تصوف كسانیكه ادعای «مهدويت نوعيه» كردهاند، كم نبودهاند؛ به عنوان مثال، در قرن هشتم درويش محمد نوربخش ـ سر سلسله نوربخشيه و ذهبيه از سلاسل معرفيه ـ به نام مهدی موعود خروج كرد، اما به دست امير تيمور گوركانی تادیب شد. آنها در تعظیم و تکریم متمهدین خود بسیار دچار غلو میشدند.[3]
2- عمربن عبدالعزیز:
اولین شخص از اهلتسنن که لقب مهدی گرفت، عمر بن عبد العزیز بوده است که سعید بن مسیب قائل به مهدویت وى شده است.[4] عمربن عبدالعزیز، هشتمین خلیفه امویان بود، كه به مدت دو سال و 5 ماه خلافت كرد.
عباسیان در سالهای اولیه حکومتشان تغییرات کواکب و ستارگان را دنبال میکردند و آنها را به اخبار و پیش گوییهای مهدی نجاتبخش - که زمین را پر از عدل و داد خواهد کرد - ربط میدادند و تأکید میکردند که این نجاتبخش از فرزندان عباس خواهد بود. آنها روایات فروانی جعل کردند، تا نشانههای مهدی موعود را بر خود منطبق کنند، و مردم ستمدیده و خسته از ظلم و جور امویان را به دور خود جمع نمایند.
3- خلیفه اول عباسی:
دوران اولین خلیفه عباسی به نام عبدالله بن محمد که لقب سفاح گرفته بود، روایات فراوانی منسوب به پیامبر (صلی الله علیه و آله) پیدا شد که مفهوم دینی سیاسی داشت و به نجاتبخش منتظَر اشاره مینمود، لذا این روایات جعلی سفاح را همان مهدی منتظر معرفی میکرد..[5]
2- خلیفه دوم عباسی:
خلیفه دوم عباسی، عبداللّه بن محمد برای خود لقب منصور را برگزید. زمان اتخاذ این لقب از سوی خلیفه، بعد از درهم شکستن دو قیام خطرناک علوی، یکی در حجاز به رهبری محمد نفس زکیه (مهدی علوی) و دیگری در بصره به رهبری ابراهیم بن عبداللّه محض بود. این لقب آنچنان که فان فلوتن نوشته است تنها به معنای «شخص پیوسته پیروز» نمیباشد، بلکه مفاهیم دینی و سیاسی راجع به مهدویت و آمیخته با غیبگویی، در این لقب نهفته است و دقیقاً مقصود از آن، «شخصی است که خدای تعالی او را برای احراز پیروزی یاری کرده است». بنابراین، این لقب نیز معنایی همچون سایر القاب مهدویت، مانند سفاح، مهدی و هادی دارد.[6]
3- خلیفه سوم عباسی:
لقب مهدی، لقبی بود که محمد بن عبداللّه، خلیفه سوم عباسی برای خود برگزید و این لقب را پدرش منصور به او داده بود و انتخاب این لقب برای محمد یکی از روشهایی بود که منصور عباسی برای بالا بردن شأن پسرش به عنوان ولیعهد بهکار برد. لقب مهدی نقش بزرگی در تاریخ دینی و سیاسی اسلام ایفا کرده است.
ابوالفرج اصفهانی در این مورد میگوید: «منصور عباسی از مطیع بن ایاس خواست که حدیثی را درباره مهدی بودن فرزندش جعل کند، و مطیع در جمع مردم آن هنگام که منصور برای پسرش بیعت میگرفت آن حدیث جعلی را قرائت کرد.»[7]
4- چهارمین خلیفه عباسی:
لقب هادی، لقبی بود که بر چهارمین خلیفه عباسی، موسی، پسر مهدی عباسی اطلاق میشد و معنای این واژه عبارت است از کسی که مردم را با راهنمایی خدا بهسوی راه راست هدایت کند. وقتی عصر مهدی به آخر رسید و فرزندش موسی را جانشین خود نمود، به او لقب هادی داد تا در انظار مردم، نقش نجاتبخش منتظر را بر عهده بگیرد، چنانکه خود نیز پیش از او این نقش را بر عهده داشت. احادیثی نیز برای تحکیم این سیاست جعل و در میان مردم منتشر میشد، تا آنان را به سوی هادی جدید جذب کنند.[8]
5- ابو مسلم خراسانی:
فرقه خرّمیه از پیروان اتابک خرّمی گفتند: ابومسلم خراسانی کسی است که باید زمین را پر از عدل و داد کند. آنها کشته شدن او بهدست منصور دوانیقی را تکذیب نموده و به انتظار ظهورش بهسر میبردند.[9]
6- ناصر لدین الله:
الناصر لدین اللّه از جمله خلفای عباسی و متولد حدود سنه ۵۵۰ هـ بود، سبط بن تعاویذی وی را بهعنوان مهدی منتظر بودن با اشعاری ستوده است[10]
7- احمد قادیانی:
یکی دیگراز متمهدین میرزا غلام احمد قادیانی است که در اوائل قرن نوزده میلادی سنه ۱۸۲۶ از پنجاب هندوستان قیام کرد و با سیکهای آن سرزمین بر مبنای ادعای مهدویت و سپس نبوت جنگید و فرقه قادیانی را که هماکنون دارای پیروانی در هند است را تشکیل داد.[11]
8- سید احمد بریلوی
سید احمد بریلوی که به مهدی وهابی نیز مشهور است در سال ۱۲۲۴ق در یکی از شهرهای هندوستان به نام «بریلی» بهدنیا آمد. او در نیمه اول قرن سیزدهم از بین فرقه وهابی در هند قیام به نشر آن مذهب نمود و بهعنوان یکی از اولاد امام حسن بن علی (امام دوم شیعیان) خود را معرفی کرد، سپس بر علیه هندوها و سیکهای پنجاب هند اعلام جنگ نمود و با برافروخته شدن آتش جنگ، مغلوب و کشته شد.[12]
9- محمد مهدی سودانی:
محمد أحمد المهدی بن عبد الله از رهبران بزرگ ضد استعمار سودان در قرن سیزدهم هجری بود، او نامهای به یوحنای چهارم، پادشاه حبشه فرستاد و وی را به قبول اسلام و مهدویت دعوت نمود. او به استقرار حکومتی اسلامی توفیق یافت و توانست بر اساس دعوت اصلاحی و اسلامی خود قبایل و اقوام پراکنده سودان را متحد سازد و حکومتی ملی و مستقل و به دور از دخالت بیگانگان تأسیس کند. در برخی گزارشها، او خود را مهدی موعود نامیده بود. او برای دستیابی به اهداف خود، دعوی مهدویت را مطرح کرد که زمینه و سابقه طولانی در آفریقا داشت و مردم تحت ستم آفریقا همواره در انتظار منجی بودند.[13]
پینوشت:
[1]. الاتحاف بحب الاشراف، بشراوی، دارالکتب الاسلامیه، قم، باب خامس ص 180 ذيل فصل الثاني عشر منالائمه ابوالقاسم محمد
[2]. شرح نهجالبلاغه،ابن ابی الحدید، مکتبه ایت الله مرعشی، قم، ج 1، ص 281
[3]. مقدمه كتاب "مكاتيب عبدالله قطب "، باقری, انتشارات خانقاه احمدي.
[4]. المهدیة فى الاسلام، سعد محمد حسن، دارالکتب العلمیه، مصر، بی تا، ص 182.
[5]. ر.ک: احمد امین، ضحی الاسلام، مکتبه الاسره، قاهره، ج 3، ص 240.
[6]. العقد الفرید، ابن عبد ربه،دار الکتب العلمیه،1983م، ج 4، ص 327 .
[7]. مقاتل الطالبیین، ابوالفرج اصفهانی، دارالزهرا، قم، ص 166
[8]. المهدیة فی الاسلام، سعد محمد حسن، دارالکتب العلمیه، مصر، بی تا، ص۱۸۴.
[9]. احمد امین، ضحی الاسلام، مکتبه الاسره، قاهره، ج 2، ص 125
[10]. همان، ص۱۳۵
[11]. همان، ص۲۷۰
[12]. همان، ص۲۶۸
[13]. تاریخچه مهدی سودانی و جانشینان وی
افزودن نظر جدید