حقانیت پیشوایان بهایی
پیامبرخواندهی حقه باز بهائی سقوط حاکم اِدِرنه (از شهرهای حکومت عثمانی) را به عنوانِ پیشگویی برای خود به ثبت رسانده است. اما به گفتهی آیتی (مبلّغ سرشناس و بازگشته از بهائیت)، این پیشگویی (!) 4 سال پس از اینکه شهر ادرنه به تصرف روس و انگلیس در آمد، صورت گرفت! پیامبر خوانده بهائیت، پسگوییهای خود را به نام پیشگویی به خورد پیروانش میداد!
رهبران بهائی، پیروان خود را از هرگونه نزاع و اختلاف منع کرده و مرتکبین آن را مستحق آتش برشمردهاند. این در حالیست که پس از هلاکت باب، رهبران بهائی به قدری دچار انشعابات و نزاعهای شدید درون فرقهای شدند که به تعبیر پیامبرخواندهی بهائیت، این نزاعها در طول تاریخ بیسابقه بوده است. لذا پیشوایان بهائی نیز مردود و مستحق آتشند!
عبدالبهاء، دومین پیشوای فرقهی بهائیت، نزاع را حتی با شیطان ممنوع دانسته و آن را عامل اخراج حضرت آدم (علیه السلام) از بهشت معرفی نموده است. این در حالیست که در تمامی ادیان، مبارزه با شیطان یک اصل استوار میباشد. بعلاوه، در صورت واگذاری دشمنان به حال خود؛ اثری از دین و اماکن دینی باقی نخواهد ماند.
پیشوایان فرقهی بهائیت، تا جایی بر ممنوعیت نزاع و دودستگی تأکید کردهاند، که نزاع و کشمکش را نشان بر بطلان دو طرف آن دانستهاند. این در حالیست که این رویکرد پیشوایان بهائی در حقیقت، موجب تعطیل شدن بحثهای علمی خواهد شد و گویا هدف پیشوایان بهائی از طرح چنین بحثی، مقابله با رسوایی بهائیت در مناظرات میباشد.
پیشوایان بهائیت بر لزوم عدم مداخله در سیاست تأکید نموده و میزان بهائی بودن را عدم دخالت در سیاست دانستهاند. این در حالیست که پیشوایان بهائی، با دخالت در سیاست و همکاری با استعمار، به نمادی برای سیاستمداران ناشی مبدل شدهاند. لذا با مبنا قرار دادن اظهارات پیشوایان بهائی، آنان نیز بهائی به شمار نیامده و اساساً بهائیتی وجود ندارد.
پیامبرخواندهی بهائیت در کتاب اقدس، خبر از تشریع نمازی نُه رکعتی از جانب خدای تعالی بر پیروانش داده است. اما گویا حسینعلی نوری در حفظ این امانت الهی کوتاهی کرده و این نماز از بین رفته است! حال به راستی چگونه حسینعلی نوری خود را عالم ناخوانده میداند، در حالی که احکام ساختگی خود را از یاد برده و توان نگارش مجدد آن را نداشته است!
رهبران مسلک بهائیت، امر به معروف و نهی از منکر را حرام دانسته و این موضوع را نوعی مسئولیت تشریفاتی و تنها تحت اختیار نهادهای اداری خود دانستهاند. این در حالیست که امر به معروف و نهی از منکر، به عنوان دو واجب الهی به شمار میآیند؛ دو واجبی که مختص به اسلام نبوده و ترک کنندگان آن، سزاوار لعن و نفرین دانسته شدهاند.
کتاب ایقان، به عنوان یکی از آثار علمی اعتقادی پیامبرخواندهی بهائیت است. اما منع بیست سالهی پیامبرخواندهی از انتشار این کتاب، از سه حال خارج نیست: 1. او برای هدایت و رستگاری مردم، هیچ عجلهای نداشته است. 2. این اثر تا بیست سال بازبینی و غلط گیری شده است. 3. پیامبرخواندهی بهائی، از علنی شدن عقیدهی خود هراس داشته است!
اولین آموزهای که عبدالبهاء به پیامبرخواندهی بهائیت منتسب میکند، لزوم جستجوی حقیقت و انتخابی آگاهانه نسبت به اعتقادات است. این ادعا درحالیست که میبایست از عبدالبهاء پرسید، کسی که میزان علم را تصدیق کورکورانهی خود دانسته و رویگردانی عالمانهی از خود را جهل مطلق برشمرده، چگونه میتواند منادی انتخاب آگاهانهی نوع عقیده باشد؟!
پیامبرخواندهی بهائیت، از یکسو پیروان خود را برای درک حقیقت، به تفکر در آثار مدعیان پیامبری فراخوانده و کسانی که توان تحلیل آثار مدعیان پیامبری را ندارند، توصیه به رجوع به "واقفین مخازن علم" میکند. اما گویا پیامبرخواندهی بهائی، تنها کسانی را عالم میشناسد که به او و علیمحمد باب ایمان آورده باشند؛ خواه از علم بهرمند باشند و یا نباشند!
رهبران فرقهی بهائیت، در راستای اعطای صورتی خارق العاده به پیامبرخواندهی خود، مدعی میشوند که حسینعلی نوری کتاب ایقان را در مدت دو شبانه روز نگاشته است. اما این کرامتتراشی رهبران بهائی برای پیامبرخواندهی بهائیت، در حالیست که با مطالعهی این اثر درمییابیم که مدت نگارش کتاب ایقان، در حدود دو سال بوده است.
لقاءالله (به معنای نوعی درک و شعور) که به واسطهی آن، انسان میتواند خدا را بدون هیچ پرده و مانعی دریابد؛ مفهومیست که در آیات قرآن به آن اشاره شده است. این در حالیست که مدعیان پیامبری بابیت و بهائیت، به دلیل نگاه سطحی و فهم اندک خود از مفاهیم دینی، مفهوم لقاءالله را به دیدار خود تعبیر کرده و اکثر انسانها را از آن محروم کردهاند.
پیامبرخواندهی بهائیت، پس از تکرار ادعای پیامبری علیمحمد شیرازی، او را برتر از سایر پیامبران الهی دانسته و دلیل این مدعایش را کثرت نوشتهجات او بر شمرده است. اما به راستی چگونه میتوان کثرت نوشتهجات و مهمل بافیهای مدعی پیامبری بابیت را به عنوان سند حقانیت و بلکه برتری او نسبت به سایر انبیاء الهی برشمرد؟!
پیشوایان فرقهی بهائیت، حکم به اطاعت و پیروی از تمامی حکومتها صادر کردهاند. نویسندگان بهائیت، در توجیه این حکم استبدادی پیشوایان خود، مدعیاند حکومت حاکم بر هر کشور، نتیجهی خواست مردمی است و نباید به آن اعتراض کرد. اما در پاسخ به این توجیهسازی بهائیان میگوییم: خدای تعالی، تغییر سرنوشت انسانها را به دست خودشان دانسته است.