حقانیت پیشوایان بهایی
وحید رأفتی (از مبلّغین بهائی)، وجود تعداد بیشماری از اشعار دیگران و کلمات عامیانه در نوشتهجات به اصطلاح وحیانی پیامبرخواندهی بهائی را موجب جذاب شدن کلام او برشمرده است! اما این ادعا در حالیست که پیامبرخواندهی بهائی چنین روش نگارشی را دلیل بر اکتسابی بودن علوم نویسنده و نشان بر بطلان شخص مدعی دانسته است.
مبلّغ بهائی با استناد به کتاب اقدس پیامبرخواندهی خود، بوسیدن دست دیگران را حرامی الهی برشمرد. این در حالیست که تصاویر و اسناد موجود گویای آن است که دومین پیشوای بهائیت عبدالبهاء، نه تنها با این حرام مقابله نمیکرد، بلکه اجازه به بوسیدن دستش میداد. از طرفی بوسیدن دست ظالمین و متجاوزین را نیز لازم برشمرد!
مبلّغ بهائی یکی از دلایل حقانیت پیامبرخواندهی بهائیت را اُمّیت وی دانست. اما پس از آنکه ادعای اُمّیت او در کودکی رد شد، متداول نبودن دروس او را دلیل بر اُمّیتش گرفت. این در حالیست که جناب بهاء در بزرگسالی هم درسخوانده بوده و هر زمان که نیاز به فهم مطلب علمی داشته، به کتابها مراجعه مینموده و ادعای احاطه بر کتبش، پوچ است!
مبلّغ بهائی در دفاع از مسئلهی مساوات میان نر و ماده در بهائیت گفت: در آئین ما بر لزوم تساوی مرد و زن تأکید شده، تا جایی که حضرت عبدالبهاء این مسئله رو به گیاهان و حیوانات هم تسرّی دادند. این در حالیست که این ادعا از لحاظ علمی صحیح نبوده و بر فرض قبول آن از جهاتی دیگر، با گفتهی دیگر عبدالبهاء در خصوص برتری جنس نر، تناقض دارد!
در گفتوگوی یک مبلّغ بهائی با پژوهشگر مسلمان، موضوع خاتمیت در اسلام و بهائیت مورد بررسی قرار گرفت. مبلّغ بهائی موضوع خاتمیت را مخالف با تداوم فیض الهی و عقل بشری دانست. از اینرو پژوهشگر مسلمان، خاتمیت اسلام را ممکن و تداوم فیض را جاری دانسته و ادعای خاتمیت پیشوایان بهائی را در رد اساس استدلال مبلّغ بهائی مطرح کرد.
یک پژوهشگر نقد فرقهی بهائیت در گفتوگو با مبلّغی بهائی، به بررسی نحوهی برخورد پیشوایان بهائی با مخالفین، در گفتار و عمل، پرداختند. اما هرچند مبلّغ بهائی در این گفتوگو برای اعطای چهرهی رحمانی به آیین بهائیت تلاش میکرد، اما در ادامه با ارائهی اسناد خلاف ادعایش، مجبور به ترک مناظره و زیرپا گذاشتن اصل تحری حقیقت در بهائیت شد!
پیامبرخواندهی بهائی در حکمی غیرعلمی مدعی شده اگر فلز مس در معدن از غلبهی یبوست در امان بماند، در مدت هفتاد سال به طلا تبدیل خواهد شد. اما هرچند گروهی از بهائیان در دفاع از این کلام جناب بهاء، توجیهاتی ارائه دادند، اما شوقی افندی با تأیید این ادعا، راه هرگونه توجیهی را بسته و ادعای تطبیق دین با علم در بهائیت را زیر سؤال برده است.
پیامبرخواندهی بهائی گسترهی علم خود را تسلط بر علوم مختلف و تمامی کتابها و نظرات دانشمندان برشمرده است. اما به راستی مدعی دروغینی همچون حسینعلی نوری که حتی از آیات قرآنی (که در دسترس همگان بوده) آگاهی نداشته و مجبور به اصلاح غلطهای خود شده، چگونه ادعای تسلط بر تمامی علوم و کتب را برای خود مطرح نموده است؟!
وحید رأفتی (نویسندهی بهائی)، در راستای توجیه کپیبرداری پیشوایان بهائی از آثار و اشعار دیگران، این اقدام را اولینبار در تاریخ ادیان الهی بر شمرده که زینتبخش آثار پیشوایان بهائی هستند! این در حالیست که به اعتراف پیامبرخواندهی بهائی، اگر قرار باشد آثار پیامبران همچون متون بشری باشند که دیگر نمیتوان به آنها کلام الهی اطلاق کرد!
به اعتراف منابع بهائی، نوشتهجات به اصطلاح وحیانی حسینعلی نوری، به مرور زمان طبق صلاحدید کاتبش اصلاح شدهاند. اما اگر تنها دلیل حقانیت پیامبران نزول آیات است؛ پس چگونه تنها دلیل حقانیت حسینعلی نوری مصون از خطا نیست؟! آیا پیامبرخواندهای كه ادعای علم الهی و خطاناپذيری دارد، از يافتن ايرادات نوشتههای خود عاجز بوده است؟!
تشکیلات بهائیت در رساله سؤال و جواب کتاب اقدس، علّت اصلاح آثار و الواح پیامبرخواندهی بهائی را مطابقت آنها با قواعد قوم برشمرده است. اما بر فرض که تشکیلات بهائی، آثار پیامبرخواندهی بهائی را «فقط» اصلاح ادبی کرده باشد؛ چه توجیهی برای این اقدام خود داشته در حالی که جناب بهاء، سنجیدن آثار الهی را با قواعد رایج باطل دانسته است؟!
شوقی افندی، بهائیان را موظف به ابراز عقیده در هر شرایطی دانسته است. این در حالیست که پیشوایان این فرقه پیشتر، با تغییر نام تقیه به حکمت، پیروان خود را به کتمان عقیده سوق دادهاند. اما به راستی، چه تفاوتی میان تقیه با حکمت در عمل وجود دارد؟! از طرفی شوقی افندی با چه توجیهی حکم پیشوایان بهائی به رعایت حکمت را تحریم کرده است؟!
پیامبرخواندهی بهائی در توجیه ادعای خدایی و الوهیت خود، این ادعاها را از جهت اینکه او محل ظهور اسماء و صفات الهیست، صحیح برشمرده است. اما آیا صفات و مقاماتی که جناب بهاء برای خود برشمرده (نظیر: زندانی بودن و عدم توانایی نجات خود، زاييده شدن و ادعای عدم تولد، بذله گویی، خالق خدايان متعدد بودن) هم قابل انتساب به خدای تعالی هستند؟!
مبلّغان بهائی عباراتی از پیامبرخواندهی خود که از امکان تبدیل عناصر به یکدیگر سخن گفته را به عنوان دلیلی بر آگاهی این مدعی پیامبری بر مباحث پیشرفتهی علوم فیزیک هستهای مطرح کرده و آن را دلیل بر حقانیتش برمیشمارند. اما عمق دانش جناب بهاء آنجا روشن میشود که در یکی از نوشتهجاتش، از نحوهی تبدیل مس به طلا سخن گفته است.