حقانیت پیشوایان بهایی
پیامبرخواندهی بهائیت با ادعای احتیاج مردم به مقولهی ربا، حکم به حلّیت این حرام الهی از سوی خدا داده است. این در حالیست که عبدالبهاء در جایی دیگر، خودسرانه از این حلال پدر نهی کرده است! اما مگر عبدالبهاء در بهائیت، مقامی فراتر از مفسّر آیات بهاء دارد که خودسرانه دستور به لغو فرامین پیامبرخواندهی بهائی میدهد؟!
پیشوایان بهائیت آموزهی ترک تعصبات را یکی از تعالیم بدیع خود برمیشمارند. اما جالب است بدانیم بر خلاف این آموزهی خود، متعصبانه از مسلک خشونتطلب علیمحمد شیرازی دفاع میکنند و در عین حال مسلک خود را صلحطلب میدانند. اما به راستی چگونه میتوان صلحطلب بود و متعصبانه از احکام خشونتطلبی دیگران دفاع کرد؟!
بهائیت یکی از آموزههای خود را لزوم تعدیل معیشت در جامعه برمیشمارد. این در حالیست که علیمحمد شیرازی در حکمی مخالف این شعار، حکم به مصادرهی تمام اموال مخالفین خود داده است. اما انتساب آموزهی تعدیل معیشت به پیامبرخواندهی بهائی، با اینکه او ادعای نسخ بیان را از جانب خود رد کرده و خویش را شیفتهی آن دانسته، چگونه قابل جمع است؟!
پیشوایان بهائیت ترک تعصبات دینی و حقیقت جویی را از تعالیم بدیع خود برمیشمارند. این در حالیست که پیامبرخواندهی بهائی بر خلاف این شعارها، میزان علم و عقل اشخاص را ایمان و عدم ایمان به خود دانسته و منکرینش را نادانترینِ اشخاص برشمرده؛ حتی اگر داناترین بشر باشد. با این حال چگونه میتوان شعار جستجوی حقیقت به دور از تعصب سر داد؟!
در آخرین نشست «کرسی بهائی برای صلح» در دانشگاه مریلند آمریکا، آثار بهائی عامل از بین بردن نژادپرستی معرفی شد. اما به راستی چگونه این ادعا، با پست دانستن برخی نژادها توسط پیشوایان بهائی سازگار است؟! از طرفی سخنران بهائی با تأکید بر لزوم از بین بردن تبعیض ساختاری نژادی در آمریکا، مهر بطلانی بر ادعای برقراری برابری در این کشور زد.
مبلّغ بهائی در توجیه خیانت پیشوایان بهائی، با سوق دادن پیروانشان به سوی بیوطنی، گفت مقصود آنها را نهی از دوست داشتنی است که باعث ضرر به غیر شود. اما به راستی چه كسی نام ظلم و چپاول ديگران را تعصب به وطن خويش میگذارد که بتوان این توجیه بهائیان را پذیرفت؟! از طرفی چگونه میتوان خیانت پیشوایان بهائی به وطنشان را نادیده گرفت؟!
بهائیان مدعیاند که پیشوایان ما، نه تنها به برابری انسانها فرمان داده که حتی بهائیان را به فدا کردن جان و مال خود برای دیگران امر کردهاند. اما بر خلاف شعارهای فریبندهای که عبدالبهاء به پدرش نسبت داده، جناب بهاء نه تنها گذاردن نام انسان را بر مخالفینش صحیح ندانسته، بلکه پیروانش را به خشونت علیه غیربهائیان ترغیب کرده است.
مبلغ بهائی در پاسخ به این پرسش که چرا رهبران بهائی به عنوان مدعیان پیامبری ایرانی، ادبیات فارسی را پاس نداشتهاند، به نقل گفتهای از جایگاه زبان فارسی و پیشبینی جهانشمولی آن در سخنان پیشوایان خود اشاره کرد. این در حالیست که حتی نهاد رهبری بهائیت هم حاضر نشده برای تحقق این پیشگویی، دستکم پیامهایش را به زبان فارسی ارسال کند!
مبلّغ بهائی، منطق پیشوایان بهائیت را نهی از غرور و خودپسندی دانست؛ تا جایی که پیشوایان بهائی حتی از خیال برتر دانستن پیروانشان نسبت به مخالفین، نهی کردهاند. اما بر خلاف این ادعا، پیامبرخواندهی بهائی، غیربهائیان را حرام زاده معرفی کرده است. با این حال، چگونه میتوان مخالفین را برتر دانست و از حرام زاده بودن ایشان سخن به میان آورد؟!
مبلّغ بهائی، هدف پیشوایان خود را زدودن جنگ و برقراری صلح برشمرد و راهکار آنها را مظلومیت دانست! اما به راستی چگونه دقیقاً در زمانی که کشورمان ایران، از شمال و جنوب به دست دو استعمار بزرگ در اشغال بود، پیشوایان بهائیت از طرف خدایی طرفدار ظالمین، امر به مظلومیت، سلطهپذیری و ممنوعیت دفاع کرده و آن را پیشنیاز صلح دانستهاند؟!
مبلّغان بهائی، جایگاه ویژهی علم نزد پیشوایان خود را دلیل بر مدرن بودن آیینشان برمیشمارند. این در حالیست که از یکسو پیشوای بابیت، دستور به محو تمامی کتابها (غیر از کتابهای خودش) داده و از سویی دیگر پیشوای بهائیت، علم را باعث گرفتاری و زندانی شدن خود دانسته و پیروانش را به جاهل شدن برای پذیرش آثارش فراخوانده است.
مبلّغان بهائی، یکی از آموزههای مدرن خود را لزوم مطابقت دین با علم برمیشمارند. این در حالیست که در باور بهائیت، این تطبیق میبایست با علم الهی و نه علم بشری باشد و لذا هر زمان که میان دین با علم اختلاف به وجود بیاید، مشکل از علم است. با این حال چه تفاوتی میان این باور بهائیت با سایر ادیان وجود دارد که بخاطر آن سایر ادیان را تخطئه میکنند؟
مبلّغ بهائی با ذکر عبارتی به نقل از ملحقات کتاب اقدس بهاء، پیامبرخواندهی بهائی را پیامآور محو لعن و بدگویی خطاب کرد. این در حالیست که در همین کتابی که مبلّغ بهائی به آن استناد نموده، پیامبرخواندهی بهائی حداقل دو مرتبه کسانی که از احکامش سرپیچی کنند را لعن کرده و عجیبتر آنکه در همان صفحه، از لعن کردن، نهی کرده است!
پیامبرخواندهی بهائی در کتاب اقدس خود، تراشیدن موی سر و همچنین بلند گذاشتن آن بیش از حد گوشها را از جانب خدای تعالی ممنوع کرده بود. این در حالیست که تصاویر به جا مانده از ایشان، حاکی از داشتن موهایی است که خیلی بیشتر از حد گوشهایشان بلند بوده و حکایتگر احکام ساختگی است که حتی خودشان هم به آنها عمل نمیکردند!