اسناد
کلام کسیکه واقعه مباهله را دلیل بر فضل همراهان پیامبر اکرم (صلىاللهعليهوآله) نمیداند، هذیانگویی و جنزدگی است.
روح المعانی، آلوسی، ج3، ص190.
مقاله: «امیرالمؤمنین(ع)، نَفس پیامبر اکرم (ص)»
آيه مباهله، قویترين دليلى است كه فضيلت اهل كساء را ثابت مىكند.
الکشاف عن حقائق غوامض التنزیل و عیون الاقاویل فی وجوه التأویل، زمخشری، ج1، ص175.
مقاله: «امیرالمؤمنین(ع)، نَفس پیامبر اکرم (ص)»
روزى معاويه به سعد بن ابىوقاص گفت: چرا ابوتراب را سب و دشنام نمیگويى؟! گفت: از آن وقت كه به ياد سه چيز كه پيامبر (صلىاللهعليهوآله) درباره على (عليهالسلام) فرمود، افتادم، از اين كار صرفنظر كردم...
ابنتیمیه که نمیتواند فضیلتی را در حق امیرالمؤمنین و اهلبیت تحمل کند، با اینکه میپذیرد ایشان در مباهله حضور داشتند، برای رد فضیلتشان اینگونه میگوید: «قضیه آیه مباهله دلالت بر افضلیت امیرالمؤمنین نمیکند، مقصود از قضیه مباهله این نبوده، که پیامبر اکرم (صلیاللهعلیهوآله) کسانی که دعایشان مست
هنگامىكه آيه مباهله نازل گرديد، پيامبر اکرم (صلىاللهعليهوآله) تنها از فاطمه و حسن و حسين و على (عليهمالسلام) دعوت كرد و سپس فرمود: «خدايا! اينها اهل من هستند.»
المستدرک، حاكم نیشابوری، ج3، ص163.
ابنتیمیه با اینکه فضایل اهل بیت را انکار میکند، در مورد شأن نزول آیه مباهله اقرار میکند که اصحاب کساء در مباهله حضور داشته و این خبرصحیح است و قول پیامبر اکرم (صلىاللهعليهوآله) را که فرمود اینان اهل من هستند را از صحیح مسلم نقل کرده است.
منهاج السنة، ابن تیمیه، ج7، ص123.
در بازگشت از تبوک به طرف مدینه، در گردنه عقبه، 12 یا 14 منافق قصد ترور پیامبر اسلام را داشتند، که حذیفه همه آنها را میشناخت؛
ازجمله آنان ابوسفیان است که در بین منافقین حضور داشت.
شرح نهج البلاغه، ابن ابیالحدید، ج6، ص358.
مغیره بن سعید به صعصعه بن صوحان یار خاص امیرمؤمنان (علیهالسّلام) چنین هشدار میدهد: «مبادا به گوش من برسد که مطلبی در مذمت عثمان و در فضیلت علی (علیهالسّلام) نقل کرده باشی! هر آنچه تو بخواهی در این باره بگویی ما خود شنیده و میدانیم، ولی از ترس سلطان نمیتوانیم بیان کنیم.
یونس بن عبید میگوید: از حسن بصری پرسیدم: ای ابو سعید! تو از پیامبر (صلیاللهعلیهوآله) روایت نقل میکنی در حالی که وی را درک نکردهای؟ او گفت: ای برادرزاده! چیزی پرسیدی که تا به حال کسی نپرسیده و اگر به تو اطمینان نداشتم پاسخ نمیدادم، در زمانی زندگی میکنم که نمیتوانم حقایق را نقل کنم.
محمد بن علوی مالکی مینویسد: از بزرگترین فتنهها که به آن مبتلا شدهایم، کسانی هستند که ادعای سلفیگری دارند، در حالیکه دورترین مردم از حقائق و آداب سلفیت هستند.
علوی مالکی مینویسد: «ما به کسانی مبتلا شدهایم که در توزیع کفر و شرک و صادر کردن احکام با القاب و اوصاف غیر صحیح تخصص دارند، اوصافی که لایق مسلمان شهادت دهنده به توحید و نبوّت پیامبر اسلام (صلیاللهعلیهوآله) نیست، مثل اینکه برخی از آنان به افرادی که مخالف خود در رأی و مذهب هستند عنوان: تحریف
یک جن نزد عایشه میآمد و عایشه او را بارها و بارها به سختی میانداخت تا اینکه این جن یکبار از دستور او ابا کرد، پس عایشه با آهنی به او حملهور شد و او را کشت، آنگاه در خواب دید که به او میگویند، چرا فلانی را به قتل رساندی، در حالیکه او از کسانی بود که در جنگ بدر حضور داشت و آنقدر مومن بود ک
شاعری به نام «عمیر بن اهلب ضبّی» در نکوهش قبیله ابوبکر و دخترش، که در جنگ جمل در لشکریان عایشه بوده است و آن شعر این است:
ما از روی بدبختی از اولاد تیم بن مرّه (قبیله ابوبکر) اطاعت کردیم، در حالیکه آیا قبیله تیم، چیزی جز بردگان و کنیزان هستند.
تاریخ طبری، ج4، ص524.
ابوسفیان وقتی ابوبکر به خلافت رسید، گفت: حکومت را چه میشود که به دست بیمقدارترین قریش و خوارترین آنها افتاده است.
تاریخ الخلفاء، سیوطی، ص86و87.
مقاله: «خلفا، از بردگان آزاد شده»