سلفیت
در دوران معاصر کلمه سلفیه بیش از پیش مورد استفاده قرار میگیرد. گروههایی همچون اخوان المسلمین، وهابیت و ... با عنوان سلفیه خوانده میشوند، حتی تروریستهای تکفیری و جهادی به عنوان سلفیه موسوم هستند.
ابن تیمیه حرانی همچون امویها معتقد است در قیام امام حسین (علیهالسلام) مفسده بوده است و اگر در شهر خودش نشسته بود و دست به قیام نمیزد، این همه مفسده یه وجود نمیآمد؛ در مقابل علمای اهل سنت قائل هستند قیام امام حسین (علیهالسلام) حق و موافق شرع بوده است و قیام امام (علیهالسلام) موجب ظهور فسق یزید شده است.
ابنتیمیه، برگزاری عزاداری، گریه و حزن و ماتم را از بدعتهای شیعه میداند و مبدع آن را ابلیس ملعون معرفی میکند، اما آنچه در کتب معتبر اهلسنت است، این است که رسول خدا (صلیاللهعلیهوآله) به برگزاری مراسم عزاداری امر کردهاند و مسلمانان سنی مذهب حتی با گذشت قرنهای متمادی متعهد به این سنت حسنه بودند.
فخر رازی مفسر بزرگ اهل سنت، در ذیل آیه مباهله میگوید: همه مفسران و محدثین متفقاند بر اینکه مراد از كسانی كه در مباهله به همراه پيامبر بودند، علی، فاطمه، حسن و حسین (سلام الله علیهم اجمعین) است. سپس با استناد به کلمه «أَبْنَاءَنَا» حسن و حسین را فرزندان پیامبر میداند و با استناد به کلمه «أَنفُسَنَا» افضلیت علی (ع) را بر دیگر صحابه میپذیرد.
آيه 61 آل عمران و آيات قبل از آن درباره هيأت نجرانى مركب از عاقب و سيد و گروهى كه با آنها بودند نازل شده است، آنها خدمت پيامبر (صلى الله عليه و آله و سلم) رسيدند و عرض كردند: آيا هرگز ديدهاى فرزندى بدون پدر متولد شود، در اين هنگام آيه «إِنَّ مَثَلَ عِيسَى عِنْدَ اللَّهِ كَمَثَلِ آَدَمَ خَلَقَهُ مِنْ تُرَابٍ ثُمَّ قَالَ لَهُ كُنْ فَيَكُونُ.[آل عمران/59] مثَل عيسى در نزد خدا، چون مثَل آدم....
رویداد مباهلهی پیامبر اکرم (صلیاللهعلیهوآله) با علمای مسیحی نجران در سال نهم هجری در نزدیکی شهر مدینه اتفاق افتاد.عدهای قلیل از علما و محدّثین مغرض و معاند با اهلبیت (علیهمالسلام) منکر حضور امیرالمومنین در این واقعهی مهم هستند؛ در حالیکه در صحیح مسلم در حدیث صحیحی، حضور ایشان در این واقعه تایید شده است.
امیر المومنین (علیهالسلام) اعلم و افضل صحابه بعد از پیامبر (صلیاللهعلیهوآله) است که اعلمیت و افضلیت ایشان، همچون خورشید میدرخشد و بر همگان روشن است.
ابنتیمیه بر قضیهای از زمان امام هادی(ع) ایراد میگیرد که منقبتی در این کلام نیست، علماء میدانند باطل است؛ والی بغداد اسحاق بن ابراهیم طائی نیست؛ که میگوییم مناقب زیادی در آن قضیه مطرح شده؛ علماء آن را نقل کردند و طائی تصحیف از طاهری است.
ابنتیمیه یکی از قضایای تاریخی را در مورد امام هادی رد میکند که در جوابش میگوییم این جریان را عصامی، سبط بن جوزی، ذهبی، فزاری قلقشندی، ابوالفداء، ابن أبیالفوارس، یافعی، صفدی، ابن کثیر، ابن خلکان، دمیری شافعی، و شبلنجی در کتاب خود نقل کردهاند
ابنتیمیه حکایتی در مورد مریضی متوکل، و پاسخ فتوایی توسط امام هادی(ع) را نقل کرده و آماج ایرادهای خود میکند، که تمام اشکالهایش بیجا بوده و نشان میدهد که تعصبش باعث شده که با مطرح کردن احتمالات مختلف، برتری و فضیلت امام هادی(ع) را منکر شود.
ابن تیمیه حرانی، حنبلی متشددی است که سلفیان تکفیری بیشترین اعتنا را نسبت به فتواهای وی دارند و اقدامات خود را در سایه فتواهای او انجام میدهند، این در حالی است که خود ابن تیمیه در بین علمای همعصرش جایگاه چندانی نداشت.
باورهای شیعیان، افزون بر اثبات از کلمات اهلبیت (علیهمالسلام) از کتب بزرگان وهابیت نیز قابل اثبات است؛ به عنوان مثال مساله توسل، از جمله مسائلی است که وهابیت بر عدم جواز آن پافشاری میکند و این در حالی است که ابنتیمیه بر مشروعیت آن تصریح کرده است.
بعد از مرگ، پرونده اعمال انسان بسته و دیگر خودش نمیتواند عملی را انجام دهد؛ اما در مقابل، بازماندگان میتوانند برای او اعمال خیری را انجام داده و ثوابش را هدیه کنند، از جمله اینکه برای میت تلاوت قرآن داشته باشند و این مسالهای شرعی و مورد پذیرش همه مسلمانان است.
خداوند همه انسانها را مساوی خلق کرده و هیچ انسانی بر غیر برتری ندارد و تنها معیار، برتری تقوا و دوری از گناه است؛ از اینرو هرچه انسان تقوای بیشتری داشته باشد، محبوبیتش نزد خداوند بیشتر خواهد بود، و این چیزی است که ابن تیمیه حرانی از آن غافل بوده و بنا بر تعصبات کورکورانه و جاهلانه، بحث برتری عرب بر عجم را مطرح میکند.