سلفیت
سلفیه سیاسی یکی از جریانهای سلفی است که بیشتر به فکر آن است که از راه دیپلماتیک به خواستههای خود برسد.
ذهبی سلفی در شرح حال ابان بنتغلب مینویسد: تشیع در میان تابعین و تابع تابعین رواج داشت و اگر روایات این دسته از راویان را کنار بگذاریم، بسیاری از آثار نبوی از بین میرود و این کار مفسده روشنی است. بنا براین میتوان شیعه را حافظ و نگهبان سنت نبوی دانست.
سلفیگری تبلیغی گرایش از سلفیت است که محور فعالیت خود را تبلیغ اندیشه های سلفی میداند. سلفیه تبلیغی در همین راستا شبهاتی علیه مسلمانان مطرح میکند.
سلفیه جهادی پیرو اندیشههای سید قطب و عبدالسلام فرج به وجود آمد، ولی به تدریج از مسیر اصلی خود منحرف شود و به یک جریان تکفیری تمام عیار تبدیل شد.
سید قطب و عبدالسلام فرج دو اندیشمندی هستند که جریان جدیدی به وجود آوردند که امروزه با نام سلفیه جهادی از آن یاد میشود.
سلفیه تکفیری مردم عراق را به چهار گروه صلیبیون، رافضیون، صفویون و مرتدون تفسیم میکند. شیعیان را رافضی و اهل سنت را مرتدین مینامند و حکم به کفر همگی میدهند.
سلفیه تکفیری به گروهی از سلفیه اطلاق میشود که قائل به تلازم ایمان و عمل هستند. آنان با این مبنا هر کسی را که از نظر آنان گناه کبیرهای مرتکب شود تکفیر میکنند.
سلفیه عنوانی عام است که گروههای مختلف سلفی را شامل میشود. سلفیه اگر چه در بسیاری از مبانی با یکدیگر مشترک هستند، ولی به عللی دارای تقسیمات مختلفی میشوند.
سلفگراها برای سنت صحابه، حجیت موضوعی قائل شده و در صدد همردیف قرار دادن سنت صحابه با سنت پیامبر اکرم (صلیاللهعلیهوآله) هستند. ایشان به این مقدار اکتفا نکرده و یکی از ملاکهای بدعت را نیز عدم پیروی از سنت صحابه قرار دادهاند.
روش بربهاری در کتاب شرح السنه نقل گرایی محض است، به همین جهت با مباحث کلامی به شدت مخالف است.
با وجود اینکه کتاب شرح السنه بربهاری از هیچ نظم منطقی پیروی نمیکند، ولی در بین وهابیان جایگاه خوبی دارد.
تکفیر با خشونت رابطهای مستقیم دارد. تکفیر راهی برای حذف مشروع مخالفین سیاسی است. پس برای کسانیکه خود را پشت سر دین مخفی کردهاند بسیار مناسب است، اما این همهی داستان نیست؛ تکفیر با برخوردهای خشن نیز رابطهای مستقیم دارد. تکفیر رابطهای مستقیم با ایجاد توحش و بیقانونی دارد.
علمکرد برخی از حکمای به اصطلاح اسلامی همچون عثمان و معاویه به حدی در مسیر خطا بوده است که علمای سلفگرا نیز بدان اعتراف کردهاند. ابوالاعلی مودودی از جمله همین علماست که بدین مطلب اقرار کرده است.
از دیدگاه ابنتیمیه مشروعیتبخشی در باب سیاست تنها از آن خداست و باید رضایت او در این باب جلب شود. در این راستا او حکومت پیامبر را به نص خداوند دانسته، اما در باب خلفاء بر مبنای خود خط بطلان میکشد.