اهل حق

پیروان فرقه اهل حق قائل هستند که یکی از حکمتهای دونادون، دریافت مجازات اعمال و کردار ناپسند و پاداش کردار نیک است. به این صورت که انسان هزار و یک جامه عوض میکند و با گردش در جامههای مختلف جزای اعمال گذشته خود را میبیند. بنابراین اگر در دنیا دچار گرفتاری و رنج و مشقتی میشود به خاطر اعمال گذشته است.

پیروان و سرسپردگان فرقه اهل حق با کپیبرداری از داستان تولد حضرت عیسی (ع)، درباره چند نفر از بزرگان خود مدعی هستند که آنها از مادرانی باکره به دنیا آمدهاند. اما هیچ دلیل عقلی، منطقی و نقلی معتبر، غیر از داستانسرائیهای خود ارائه نمیدهند و این کپیبرداری حاکی از تاثیرعقاید اهل حق از دیگر ادیان است.

نورعلی الهی، یکباره به مشاغل اجتماعی و اداری روی آورد. او، در یکجا علت ورود خود به امور اداری را، دستور سلطان اسحاق دانسته اما او درجایی دیگر در سخنی متناقض با ادعای قبلی خود، علت ورود به مشاغل اداری را، ترس از دستگیری توسط دولت وقت، اعلام میکند.

منابع مطالعاتی اهل حق اذعان دارند که بزرگان و مرشدان این فرقه نه تنها از وظایف محوله خود که در عصر سلطان اسحاق برای آنان تعریفشده است تخلف میکنند، بلکه همواره به اعمال سلیقههای فردی در آداب و ارکان یاری همت گماشتهاند.

پیروان و سرسپردگان اهل حق، همواره با خرافهگویی و داستانسرایی بزرگان و مرشدان خود را یاد میکنند. مجید القاصی، یکی از نویسندگان اهل حق با بیان مطالبی، تا حدودی اشاره به برخی از واقعیات زندگی سلطان اسحاق و یاران او میکند و زندگانی آنان را از حالت افسانهای و تخیلی خارج میکند.

نورعلی الهی که به گمان مریدانش عارفی کامل و شخصیتی در نهایت ایمان است، در قالب داستان یکی از پیامبران الهی، خداوند متعال را "خدعه کار" معرفی مینماید که بیان این مطالب، پرده از افکار پلید نورعلی الهی برمیدارد.

نورعلی الهی اظهار میکند که در خانواده او بوقی وجود دارد که توسط دراویش پیرو پدرش نعمت الله جیحونآبادی به آنان هدیه داده شده است که هر وقت قرار بود درجایی بلایی نازل شود، در آن دمیده میشد و بلا نازل میشود.

با بررسی منابع مطالعاتی منسوب به خانواده الهی، متوجه میشویم ایشان برای توجیه حضور خود در کشورهای اروپایی، چنان زیرکانه و عوام فریبانه دست به توجیه زدهاند که حضور خود را در آنجا نه از روی قصد و غرض و منفعتطلبی، بلکه به امر سلطان اسحاق، قلمداد میکنند.

نورعلی الهی که سالها در دوران حکومت پهلوی اول و دوم در مناصب مختلف قضایی فعالیت مینمود، در آن دوران که ترویج بیحجابی توسط خاندان پهلوی بهشدت در حال اجرا بود، معتقد بود که بیحجاب بودن بانوان بنا بر مقتضای زمان هیچ گناه و اشکالی ندارد.

"نورعلی الهی"، پایهگذار جریان "مکتب" در فرقه اهل حق، که مدعی تبعیت از شریعت اسلامی و مکتب علوی است، برای عوامفریبی و کسب مقام و موقعیت در بین مردم سادهلوح، مدعی است که با انداخته شدن قطرهای از آب دهان پدرش در دهان او، صاحب فتوا گشته است.

سادات اهل حق در طول تاریخ و در سیر تطور این مسلک، به خاطر حفظ مقام و موقعیت خود که تنها از راه موروثی و بصورت خودکار نه به خاطر شایستگی یا فضایلشان، به آن دست یافته و برای نفوذ در جامعه یارسان، همیشه سعی داشتهاند که پیروان خود را در فقر فرهنگی و بیسوادی نگهدارند و آنان را از کسب سواد، منع میکردند.

"نورعلی الهی"، پایهگذار جریان "مکتب" در فرقه اهل حق، برای عوامفریبی و کسب مقام و موقعیت در بین مردم سادهلوح، مدعی است که امام حسین (علیهالسلام) خود را در مقابل او کوچک میکند و حال آنکه بیان چنین داستانی از سوی افرادی که به نوعی خود را منسوب به دین و دینداری میکنند واقعا بعید است.

نورعلی الهی مطالبی در دفاع از بتپرستان میگوید:«کافر به اشخاصی اطلاق میشود که اصلاً منکر وجود خدا بوده خدا را دروغ میدانند بتپرست چنین نیست زیرا او میداند که خدا هست و بت را هم خدا نمیداند بلکه به یاد خدا بت را میپرستد پس چنین بتپرستی کافر محسوب نمیشود.» درحالی که ازنظر اسلام بتپرستی در هر شکلی که باشد شرک و کفر است.

برخی از نواندیشان فرقه اهل حق که داعیه استقلال آیین یارسان از سایر ادیان آسمانی مخصوصاٌ دین مبین اسلام را دارند، بیان میکنند که یکی از نتایج حاصل از دونادون، نفی شیون و زاری هنگام از دست دادن یکی از بستگان و ساخت گنبد و تشریفات قبر برای او است.