تصوف
محمد اسماعیل صلاحی از مدعیان قطبیت در فرقه دراویش گنابادی با خلط دو موضوع متفاوت، یعنی عرفان و تصوف مدعی است که تنها راه شناخت اسلام، عرفان و تصوف است. وی نامه حضرت امام خمینی (ره) به گورباچف و نام بردن از ابن عربی را به عنوان شاهد مدعای خویش ذکر کرده است.
محمد اسماعیل صلاحی که خود را قطب برحق دراویش گنابادی میداند سرّی را که قرنها و سالها اقطاب و بزرگان دراویش گنابادی آن را در خفا و در مجالس خصوصی به مریدان خویش القاء کرده اند را در ملأ عام مطرح کرده و آن را فریاد میزند. وی در آخرین صحبت خود ادعای امامت کرده و از آن تعبیر به امام ظاهر کرده و برای آن دو دلیل نقلی و عقلی می آورد.
محمد اسماعیل صلاحی درویش متکبر و پرادعایی که بعد از مرگ نورعلی تابنده ادعای جانشینی و قطبیت در این فرقه را دارد، قطب را واسطه بین خداوند متعال و خلق او میداند و این مسئله را یک امر منطقی میداند و به استناد آیه "لقد وصلنا لهم القول" خود را امام ظاهر معرفی میکند!!!
دراویش گنابادی به راحتی در مسائل مختلف متناقض عمل می کنند کما اینکه بزرگان این فرقه، در جریان نصیحت آیت الله گلپایگانی به سران دولت، گفتند آیت الله گلپایگانی همیشه در گفته خود صادق است، در نتیجه دولت نیز باید به سخن ایشان عمل کند ولی بزرگان این فرقه نگفتند که مردم نیز باید به فتوای عدم ورود به مجالس درویشی که جایز نیست و این مرجع بزرگ آن را حرام میداند عمل کنند.
وحدت وجود ازجمله مسائلی است که حتی در بین خود بزرگان صوفیه نیز چندین دیدگاه مختلف درباره آن وجود دارد. وحدت وجود از نظر برخی صوفیه به معنای حلول و اتحاد است، که امثال بایزید و حلاج می گفتند. برخی دیگر آن را به معنی وحدت شهود میدانستند و گروهی دیگر که از پیروان ابن عربی هستند قائلند که در هستی یک حقیقت بیشتر نیست و بقیه همگی مظاهر و تجلیات آن حقیقت واحدند.
در بحث وحدت وجود آنچه از وحدت وجود، مورد نظر علما و برخی از فلاسفه است با آنچه مورد نظر متصوفه است، بسیار متفاوت بوده و این نشان از به انحراف کشیده شدن مفهوم وحدت وجود، توسط متصوفه دارد. چنانچه علامه مصباح یزدی به نقد وحدت وجود صوفیانه پرداخته است و آن را خلاف عقل و وجدان میداند.
در بین علمای شیعه، شیخ مفید در مبارزه با تصوف ازجمله متقدمان این عرصه به شمار میرود که نقل کننده بسیاری از روایات در مذمت تصوف و برملا کننده بسیاری از انحرافات عملی و عقیدتی در تصوف است. کما اینکه علما و محدثین، روایات و سخنان زیادی را از شیخ مفید نقل کردند.
علامه جعفری ازجمله اندیشمندان و متفکران معاصری بود که انتقادات جدی به مکتب وحدت وجود داشت. وی در کتاب مبدأ أعلی با دلایلی به نقد وحدت وجود پرداخته و مکتب وحدت وجود را مخالف روش انبیاء میداند. وی معتقد است که اختلاف عقائد در عالم بشریت برای این مکتب نامفهوم است.
حمایت از فرقههای درویشی در کنار حمایت از جریان بهائیت، نواندیشان غرب زده ازجمله راهکارهای دشمنان برای ایجاد تغییر در تفکر اسلامی و به انحراف کشاندن مذهب تشیع است. با تأکیدی که سردمداران نظام سلطه در نوشته ها و گفته های خویش بر حمایت از این جریان و کمک به رشد و گسترش آن در جامعه اسلامی کردند، به طور قطع تصوف معاصر، یکی از ابزارهای غرب در گستره جنگ نرم است.
علی لَندی این نوجوان فداکار ایذه ای، این اسطوره دهه هشتادی در کدامین مکتب چنین رشیدانه رشد یافته و در کدام دامن، چنین پاک و شجاع بالیده است؟ او در راه نجات دو زن سالخورده همسایه جان خود را از دست می دهد و پس از ملکوتی شدن این قهرمان خطه خوزستان، فرقه منحرف دراویش که ید طولایی در مصادره بزرگان و مشاهیر علم و ادب و اخلاق دارند، او را درویش می خوانند!
یکی از این کانونهای جدی که در ایران هدف فراماسونرها قرار گرفت، حلقه های دراویش و زاویه ها و خانقاه های صوفیه بود. علی خان ظهیرالدوله قاجار، داماد ناصرالدین شاه که به جانشینی "صفی علیشاه " رسیده بود، با اخذ فرمانی از مظفرالدین شاه، قبل از صدور فرمان مشروطیت بهطور رسمی انجمن اخوت را تأسیس کرد.
محمد اسماعیل صلاحی درحالی آلوده شدن به سیاست و مادیات را سبب به انحطاط رفتن درویشی میداند که نورعلی تابنده در عین حالی که دم از ممنوعیت ورود به سیاست می زد ولی غرق در سیاست بود و با احزاب و سیاسیون اصلاح طلب، نشست و برخواست داشت. خود او نیز روابط تنگاتنگی با اصلاح طلبان داشت و بعد از مرگ نورعلی تابنده نیز بارها در مسائل سیاسی دخالت کرده است.
دراویش فرقه صوفیه گنابادی قائل به نماز جمعه نیستند، ولی در طول هفته دو بار اقدام به برپایی مراسمات خود در خانقاه می کنند که یکی از آنها در شب های جمعه است. نورعلی تابنده در راستای پرداختن به اهمیت این مراسم ادعا می کند که مراد از ذروالبیع در آیه شریفه، ترک کسب و کار از شب جمعه است.
ازجمله بزرگترین ادعاهای سران تصوف، ادعای خدایی یا ادعای حلول خداوند در برخی از آنهاست. بایزید بسطامی از شطح گویان تاریخ تصوف را باید بزرگترین مدعی الوهیت به شمار آورد. وی بارها ادعای خدایی یا ادعای حلول خداوند در خود را داشته است. شهید مطهری نیز به این انحراف بزرگان صوفیه اشاره کرده و از حلاج به عنوان یکی از مدعیان خدایی اشاره کرده است.