تصوف
ملا سلطان گنابادی از اقطاب فرقه دراویش گنابادی در هنگام بحث از ولایت، امامت را به ولایت معنوی و خلافت را به ریاست ظاهری تعبیر کرده و بهصورت واضح، خلافت را حق امام علی (علیه السلام) نمیداند و در ابتدا میگوید که خلافت با پیامبر (صلی الله علیه و اله) ختم شد و سپس میگوید خلافت، فقط از خلفای ثلاثه برمیآید. این درحالی است که حضرت، خود بارها برای به دست آوردن حق خود تلاش کرد.
صلاحی در واکنش به دیدار پاپ و آیتالله سیستانی در ابتدا ادعا کرد که از همان شروع مبارزات، انقلابیون و نظام جمهوری اسلامی به دنبال تخریب مرجعیت و کنار گذاشتن علما و حتی حذف برخی از مراجع برای به قدرت رساندن هرکسی بودند. صلاحی در توهین آشکار بهنظام جمهوری اسلامی ایران و شهید حاج قاسم سلیمانی و سید حسن نصرالله ادعا میکند که این نظام، با کمک این افراد در خارج از کشور به دنبال تخریب و مبتذل کردن مرجعیت در خارج از ایران بودند.
در این روزها که بحث مذاکرات برجام نقل محفل تمام رسانهها است و فضای مجازی هرلحظه خبرهای ضدونقیضی از آن منتشر میکنند هیچکس نگران محتوای این مذاکره نیست ولی دراویش گنابادی همراه و هم سو با رسانههای ضدانقلاب و شبکههای فارسیزبان وابسته به دولت انگلیس و نظام پادشاهی عربستان، از نخستین روزهای مطرحشدن خبر توافقنامه ایران و چین، خط ثابتی را در تخریب آن شکل دادند و این توافق را مخالف منافع ملی دانستند.
فساد اخلاقی نورعلیشاه ثانی تنها یکی از مفاسد او است. به قدری فساد او شایع بوده است که حتی مریدان و مشایخ این فرقه با قطبیت نورعلیشاه و جانشین شدن او مخالف بودند. ظلم و فساد اخلاقی و شهوت رانیهای نورعلیشاه ثانی در نهایت منجر به قیام مردم برعلیه او و در نهایت اخراج و قتل او شد.
استعمال مواد مخدر در بین صوفیان سابقهی طولانی دارد. حشیش و تریاک جزو لاینفک برنامههای خانقاهها بوده است. در بسیاری از شاخههای نعمت اللهی بویژه صفیعلیشاهی و مونسعلیشاهی و همچنین فرقههایی مانند خاکساریه استعمال مواد مخدر سابقهی طولانی دارد. مثلا حیرتعلیشاه ناینی جانشین صفی در نامهای به یکی از صوفیان از ارسال حشیش تشکر میکند.
شارمین در مورد جریان شهادت حضرت زهرا سلام الله علیها میگوید: این داستانهای محمل نه با عقل جور در میآید و نه برازندهی مولاست و من نمیدانم کدام شیخ مریضی اینها را بافته و نشخوار کرده است... این نوع نگرش در بین اتباع صوفیه و به خصوص قطب مدعی این فرقه محمداسماعیل صلاحی، دیده میشود و مشخص میگردد آّشخور هر دو گروه از یک منجلاب است.
صلاحی قطب خودخوانده دراویش گنابادی بعد از تماس و نامه نگاریهای زیادی که با جذبی داشت وقتی با بیاعتنایی جذبی روبرو شد، بی احترامیهای زیادی به جذبی کرد و ایشان را قاتل، ساقط علیشاه و شیخ صنعان زمان خطاب کرد. اما امروز صلاحی علاوه بر جذبی با شیخ دیگر این فرقه مرتضی محجوبی هم درگیر شده و جذبی را معتاد خوانده و ایشان را با سگ تشبیه و مقایسه کرده است.
صوفيه براى سير و سلوک آداب و رسوم خاصى را که در شريعت وجود نداشت به وجود آوردند و راههاى جديدى را پيوسته به آن افزوده و شرع را کنار گذاشتند. تا اينکه به جايى رسيدند که شريعت را در يک طرف ديگر قرار دادند و کارشان به جايى رسيد که در محرمات غوطهور شدند و و اجبات را ترک کردند و در آخر منتهى به تکدى و استعمال بنگ و افيون شدند که اين حالت، آخرين حالت تصوف است که مقام فنا ناميده مىشود.
مسئلهی قطبیت در تصوف، اگر نگوییم مهمترین، به یقین یکی از اهم مسائل و موضوعات در این مسلک است. این منصب بالاترین مقام و مرتبه معنوی است که یک درویش میتواند به آن مرتبه برسد. از آنجا که پس از مرگ هر قطب میبایست این راه ادامه یابد تا رهبری مریدان متوقف نگردد، لازم بود تا قطب، خلیفه و شیخ پس از خود را معرفی کند که با این اجازه یا مشیخه و کرسینامه، ولیّ سجاده یا صاحب رخصت پس از قطب مشخص گردد.
مشایخ صوفی و ارباب خانقاه که هر روز در پی گسترش اختیارات و تبعیت بی چون و چرای مریدان از خود بودند، با نزدیک شدن تشیع و تصوف به یکدیگر، آمال و آرزوی خود را در مقوله ولایت و جایگاه امام معصوم در تشیع یافتند. تصوف در قرون اولیه از متن اهل سنت برخاست و قریب به اتفاق مشایخ، بزرگان و مشاهیر صوفی تا قرون متمادی از چهرههای اهل سنت بودند.
یکی از مروجان فرقه صوفیه گنابادی درباره مسئله خلافت در اسلام، به اظهارنظر پرداخته و معتقد است که اهلبیت (علیهم السلام) درباره امر خلافت، مطابق خواست مردم عمل میکردند و هیچ تلاش و کوششی برای به دست آوردن آن نمیکردند. ایشان درباره امام علی (ع) میگوید که حضرت نسبت به امر خلافت، کاملاً بیتفاوت بودند و تلاشی برای رسیدن به خلافت نداشتند و اگر 5 سال آخر عمر خویش هم به خلافت رسیدند فقط به خواست مردم بوده است.
صلاحی بار دیگر التماس نامهای را به ادبیات جدید نوشته و خود را خلیفهی الهی معرفی کرده و همچنین دست به دامن گروهکهایی شده که پیش از این نورعلی تابنده قطب سابق این فرقه، آنها را منحل اعلام کرده و از ایشان برائت جسته بود!
یکی از پیروان و مروجان فرقه صوفیه گنابادی در فضای مجازی با نادیده گرفتن حق خلافت، برای اهل بیت (علیهم السلام) میگوید: «امامت امری الهی است که مردم در تعیین آن نقشی ندارند ولی خلافت، همان حکومت ظاهری بر مردم و امری انتخابی است، که اراده مردم در تعیین و انتخاب خلیفه، مؤثر و دخیل است». ایشان ضمن اشاره به دوران امامت حضرت امام حسین (علیه السلام) ایشان را نسبت به رسیدن به منصب خلافت بیتفاوت و بیرغبت خوانده است.
یکی از مروجان فرقه صوفیه گنابادی مسئله خلافت را امری مردمی و نه الهی معرفی میکند و معتقد است که عملکرد ائمه اطهار (علیهم السلام) در خصوص مسئله خلافت، یعنی حکومت ظاهری بر مردم، تابع وضعیت مردم زمان خودشان بوده است. لذا برای اثبات این عقیده خود به جعل تاریخ متوسل میشود و ادعا میکند که حضرت علی و حضرت امام حسن و امام حسین (علیهم السلام) هیچ تلاشی برای رسیدن به خلافت انجام ندادند.