مفاسد اخلاقی نورعلیشاه ثانی
پایگاه جامع فرق، ادیان و مذاهب_ دراویش گنابادی اگرچه از اقطاب و بزرگان خود به عنوان انسانهای بزرگ و مقدس یاد می کنند ولی واقعیت آنطور که پیروان آنها ادعا میکنند نیست. نورعلیشاه ثانی فرزند ملاسلطان گنابادی از جمله اقطابی است که ظلم و فسادهای او هیچ گاه از حافظه تاریخ پاک نخواهد شد.
فساد اخلاقی نورعلیشاه ثانی تنها یکی از مفاسد او است و کمتر کسی است که با او در ارتباط بوده ولی از آن اطلاع نداشته است. چنانچه جعفر بیدختی از خدمه ملا سلطان گنابادی به همین خاطر از خانه ملاسلطان بیرون آمد. آیت الله محمد مدنی گنابادی معروف به ناشر الاسلام می نویسد: «جعفر از مریدان سلطان محمد بوده است، ولی مکرراً کارهای خلافی را از آقازاده او_ یعنی نورعلیشاه_ مشاهده می کند و چون در خانه سلطان محمد خدمت می کرده است، بر اسرار زندگی ملاسلطان محمد آگاه بود. وی مکرر اعمال اعمال نورعلیشاه و مخصوصا شهوت رانی های او را به سلطان محمد منتقل می کرد اما او در پاسخ می گفت: «فرزند من عیبی نداشته و تو می خواهی که او را بدنام کنی» . وقتی جعفر بیدختی ناامید شد، از او کناره گیری کرد». [1]
آیت الله مدنی درباره شهوت رانی ها و فسق و فجورهای نورعلیشاه ثانی می گوید: «ملاعلي پسر ملاسلطان فسق و فجور زيادي داشت. شرابخواري و ... زياد از او نقل می شد و داستان زياد دارد. مادر بزرگ ما اهل بيدخت بود و پدر ما در مشهد تحصيل می كرد و چون مادرش در بيدخت گناباد بود، رفت و آمد زياد داشت. يك بار كه پدر ما در بيدخت دو سه روزی در منزل اقوام مهمان بوده، روزی زنی می آيد و می گويد آشيخ! مسألهای دارم. می گويد: چيست؟ بپرس. می گويد جلوی ديگران نمی توانم بگويم. پدرمان افراد را می فرستد بيرون. زن می گويد: «قضيه ما اين است كه من هر روز برای رفت و روب و آشپزی به منزل ملاعلی نورعلی شاه می روم و ظهر هم يك قابلمه غذا به من می دهند و براي بچههايم می برم. يك روز خانه خلوت بود و ملاعلی گفت بيا پاهايم را مشت و مال بده! من گفتم لابد اينها كه نايب امام هستند، اين قدرها محرم هستند!...» [2]
جالب اینکه فساد اخلاقی نورعلیشاه ثانی به قدری شدید بود که حتی مریدان و مشایخ این فرقه با قطبیت نورعلیشاه و جانشین شدن او مخالف بودند و مردم نیز بعد از به قطبیت رسیدن او و آشکار شدن ظلم و فسادهایش برعلیه او قیام کرده و او را از گناباد بیرون کردند. چنانچه در نوشتههای اقطاب و مشایخ فرقه به هر دو مورد اشاره شده است. سلطان حسین تابنده از اقطاب این فرقه در کتاب «نابغهی علم و عرفان» دربارهی «نور علیشاه ثانی» می نویسد: «نظر به این که بعض فقرا نسبت به ایشان خوشبین نبودند ملا سلطان از نوشتن فرمان قطبیت وی خودداری مینمود، تا آن که طبق صریح اجازهنامه با تأیید غیبی فرمان خلافت حاج ملاعلی صادر و به «نور علیشاه» ملقب شد. پس از صدور فرمان نیز بعضی با ایشان مخالفت نموده و اطاعت او نمیکردند.» [3] همچنین سلطان حسین تابنده به طور مرموزانه ای بدون اشاره کردن به علت قیام مردم برعلیه نورعلیشاه ثانی به فرار او از گناباد اشاره کرده و میگوید: « دشمنان كه ديدند تير عداوت آنان به هدف نرسيد و مسند فقر و عرفان ثابت و پابرجاست مجدداً در صدد اذّيت و آزار برآمده تصميم گرفتند مجتمعاً به بيدخت آمده علناً به طرفيّت و احياناً قتل و غارت بپردازند؛ شدّت عداوت آنان بقدري بود كه امكان داشت به قتل آن حضرت منجر شود لذا حضرتش شبانه خائفاً يترقّب از بيدخت به طرف تهران حركت نمود و چندي درآنجا سكونت گزيد». [4] فساد اخلاقی نورعلیشاه ثانی تنها گوشه کوچکی از مفاسد و ظلم هایی است که او در حق مردم روا داشته که منجر به قیام برعلیه او و در نهایت اخراج و قتل او شد.
پی نوشت:
[1]. مدنی، محمد، در خانقاه بیدخت چه می گذرد، راه نیکان، تهران، 1391، صص 173 و 174
[2]. خبرگزاری جوان آنلاین، عرضه دين راحت طلبانه بر آدمهاي بوالهوس ، کد خبر: 398730
[3]. تابنده گنابادی، سلطان حسین، نابغه علم و عرفان در قرن چهاردهم، نشر حقیقت، تهران، 1384، ص 126
[4]. تابنده گنابادی، سلطان حسین، مقدمه کتاب صالحیه، چاپ دوم، ص 10
افزودن نظر جدید