جعل تاریخ توسط دارویش گنابادی در مسئله خلافت اهل بیت (ع)

  • 1400/02/09 - 12:31
یکی از مروجان فرقه صوفیه گنابادی مسئله خلافت را امری مردمی و نه الهی معرفی می‌کند و معتقد است که عملکرد ائمه اطهار (علیهم السلام) در خصوص مسئله خلافت، یعنی حکومت ظاهری بر مردم، تابع وضعیت مردم زمان خودشان بوده است. لذا برای اثبات این عقیده خود به جعل تاریخ متوسل می‌شود و ادعا می‌کند که حضرت علی و حضرت امام حسن و امام حسین (علیهم السلام) هیچ تلاشی برای رسیدن به خلافت انجام ندادند.

پایگاه جامع فرق، ادیان و مذاهب_ متصوفه برای رسیدن به اهداف و اثبات عقاید خود از هیچ اقدامی فروگذار نمی‌کنند. جعل تاریخ و نادیده گرفتن واقعیت‌هایی تاریخی که در کتب معتبر تاریخی آمده است یکی از اقداماتی است که متصوفه با ایجاد انحراف در آن به دنبال سوءاستفاده از آن هستند. یکی از مروجان فرقه صوفیه گنابادی که در کشورهای غربی مشغول به فعالیت پیرامون این فرقه است، در یکی از صحبت‌های خود با توجه به عقاید بزرگان سلف خود پیرامون امامت و خلافت ائمه اطهار (علیهم السلام) به این صورت به تشریح این موضوع پرداخته است که امامت، همان ولایت باطنی و معنوی و امری انتصابی است. ولی خلافت، همان حکومت ظاهری بر مردم و امری انتخابی است، که اراده مردم در تعیین و انتخاب خلیفه، مؤثر و دخیل است.

ایشان دقیقاً در این مسئله دست به دامن عقاید اهل سنت شده و مسئله خلافت را امری مردمی و نه الهی معرفی می‌کند و برای اثبات این عقیده خود به جعل تاریخ نیز متوسل می‌شود. ایشان درباره خلافت ائمه اطهار (علیهم السلام) می‌گوید: «عملکرد ائمه اطهار (علیهم السلام) در خصوص مسئله خلافت، یعنی حکومت ظاهری بر مردم، تابع وضعیت مردم زمان خودشان بوده است... باید میان خلافت و امامت که همان هدایت است تفاوت قائل شد. امام بودن امام بستگی به تصمیم مردم نداشته و به تشخیص مربی قبلی او بوده است. درحالی‌که رویکرد آن‌ها نسبت به مسئله خلافت دقیقاً بستگی به رأی و خواست مردم زمان خودشان بوده است».
ایشان با جعل تاریخ، درباره خلافت حضرت علی (علیه السلام) می‌گوید: «اگر نیک بنگریم وفات پیامبر در سال دهم هجری بوده است. پس از آن جانشین معنوی ایشان یعنی حضرت علی (علیه السلام) 40 سال بر منصب امامت بودند، درحالی‌که 4 یا 5 سال از این دوران را خلیفه بودند، چراکه در سال 36 و پس از قتل عثمان، مردم به ایشان روی می‌آورند. حضرت علی درسال 40 شهید می‌شوند و فرزند ارشدش را به جانشینی معنوی خودشان برمی‌گزینند و این هیچ ارتباطی به خلافت ظاهری ندارد، چراکه خلافت امری انتخابی بوده است و نه انتصابی». یا در مورد خلافت امام حسن (علیه السلام) می‌گوید: «امام حسن (علیه السلام) چون احساس کردند که برای پذیرش خلافت ایشان مردم دچار اختلاف هستند و بخشی از جامعه به هر دلیلی به امامت ایشان رضایت ندارند لذا... خلافت را واگذار کردند». ایشان همچنین امام حسین (علیه السلام) را شخصی بی‌رغبت به خلافت معرفی کرده و می‌گوید: «امام حسین (علیه السلام) تا قبل از واقعه کربلا حدود ده یا یازده سال، عهده‌دار منصب امامت بودند، بدون اینکه متعرض یا مدعی خلافت باشند... ایشان در طول ده سال اول امامت خود از سال 50 تا 60 هجری قمری به زندگی عادی و ارشاد مشتاقان مشغول بودند و هرگز گزارشی از نیت و اقدام به جنگ ایشان گزارش نشده است».

در پاسخ باید گفت که اولاً امامت، امری الهی بوده است و ائمه اطهار (علیهم السلام) همگی منصوب از طرف خداوند متعال هستند. ثانیاً انتخابی بودن خلافت از سوی مردم، از اعتقادات اهل سنت است نه مذهب شیعه که معتقد است خلافت امری الهی است و تعیین آن نیز از طرف خداوند متعال است. ثالثاً بی‌تفاوت نشان دادن اهل بیت (علیهم السلام) نسبت به امر خلافت، ظلم و جفای در حق ایشان است. چراکه در کتب تاریخی معتبر به تلاش‌های مستمر اهل بیت (علیهم السلام) برای رسیدن به خلافت و گرفتن حق خود اشاره شده است. کما اینکه حضرت علی (علیه السلام) به مناسبت‌های مختلف و در سخنان متعددی به ماجرای سقیفه اعتراض کرده و حتی حضرت علی (علیه السلام) پس از واقعه سقیفه و در زمان حیات حضرت زهرا (سلام الله علیها) شب‌ها دختر پیامبر را سوار مرکبی نموده و به خانه‌ها و محافل انصار می‌برد و یاری می‌خواست. حضرت بارها حق خود را در جانشینی پیامبر اسلام (صلی الله علیه و آله) یادآوری کرده که خطبه شقشقیه از معروف‌ترین آن‌ها است.

همچنین امام حسن (علیه السلام) نیز برای به دست آوردن خلافت حتی اعلام جهاد کردند و برعلیه معاویه که خود را خلیفه خوانده بود به جنگ برخواست و در اثر خیانت یاران خود مجبور به ترک جنگ و صلح با معاویه شد، نه اینکه به خواست مردم از خلافت صرف‌نظر کند. امام حسین (علیه السلام) نیز از همان ابتدای کودکی به دنبال برگرداندن خلافت به خاندان آل رسول (علیهم السلام) بود. حضرت با اینکه در سنین کودکی بود ولی علناً در مسجد پیامبر حاضر می‌شد و با صراحت تمام از خلیفه اول و بعد از آن از خلیفه دوم می‌خواست که از منبری که صلاحیت نشستن بر آن را ندارند، فرود آیند و آن را به اهلش بسپارند. [1] حضرت در دوران امامت خویش نیز به خاطر وضعیت وخیمی که شیعیان در دوران معاویه داشتند از قیام بر علیه معاویه صرف‌نظر کردند تا هم شیعیان در امان بمانند و هم اینکه زمان مناسب آن فرابرسد. امام حسین (علیه السلام) هیچ‌گاه نسبت به امر مقدس خلافت بی‌تفاوت نبودند و هیچ‌گاه رابطه مسالمت آمیزی با معاویه و یزید نداشتند. چنانچه حضرت در پاسخ به نامه معاویه می‌نویسد: «به پروردگار کعبه قسم که بر تو پیروز آمدم؛ لیکن ما به خدا قسم اگر شیعیان تو را بکشیم آنان را نه کفن کنیم و نه حنوط و نه بر ایشان نماز بخوانیم و نه دفنشان کنیم.» [2] پاسخ امام (ع) بیانگر این است که نه‌تنها برای حکومت معاویه هیچ‌گونه ارزشی قائل نبود، بلکه او و عُمّالش را مسلمان نمی‌دانست.

پی‌نوشت:
[1]. شریفی، محمود، موسوعه کلمات الامام‌الحسین (ع)، نشر اوقاف، قم، 1383،  ص 111
[2]. یعقوبی، احمد بن اسحاق، تاریخ یعقوبی، نشر علمی فرهنگی، تهران، 1371، ج 2، ص 164

برچسب‌ها: 
تولیدی

افزودن نظر جدید

CAPTCHA
لطفا به این سوال امنیتی پاسخ دهید.
Fill in the blank.