دیدگاه دراویش گنابادی نسبت به خلافت حضرت علی (ع)
پایگاه جامع فرق، ادیان و مذاهب_ یکی از مروجان فرقه صوفیه گنابادی درباره مسئله خلافت در اسلام به اظهارنظر پرداخته و معتقد است که اگرچه امامت، امری الهی است که مردم در تعیین آن دخالتی ندارند ولی خلافت، امری مردمی و انتخابی است. به همین خاطر ایشان مدعی است که عملکرد اهلبیت (علیهم السلام) در خصوص مسئله خلافت، یعنی حکومت ظاهری بر مردم تابع وضعیت مردم زمان خودشان بوده است. لذا اهلبیت (علیهم السلام) هر زمان که مردم خواستار خلافت آنها بودند، خلافت را میپذیرفتند و هر زمان که مردم مخالف خلافت اهلبیت (علیهم السلام) بودند، ایشان نیز خلافت را واگذار میکردند. وی مدعی است که اهلبیت (علیهم السلام) مطابق خواست مردم عمل میکردند و هیچگاه هیچ تلاش و کوششی برای به دست آوردن آن نمیکردند.
وی برای اثبات ادعای خود امام علی (علیه السلام) را بهعنوان شاهد مدعای خود ذکر کرده و میگوید: «اگر نیک بنگریم وفات پیامبر در سال دهم هجری بوده ست پس از آن جانشین معنوی ایشان یعنی حضرت علی ع 40 سال بر منصب امامت بودند درحالیکه 4 یا 5 سال از این دوران را بر خلیفه بودند چراکه در سال 36 و پس از قتل عثمان مردم به ایشان روی میآورند. حضرت علی در سال 40 شهید میشوند و فرزند ارشدش را به جانشینی معنوی خودشان برمیگزینند و این هیچ ارتباطی به خلافت ظاهری ندارد چراکه خلافت امری انتخابی بوده است نه انتصابی.» ایشان در اینجا با توجه به مقدمه قبلی خود میخواهد بگوید که حضرت نسبت به امر خلافت کاملاً بیتفاوت بودند و اگر 5 سال آخر عمر خویش هم به خلافت رسیدند فقط به خواست مردم بوده. از همین رو حضرت علی (علیه السلام) فرزند ارشدش امام حسن (علیه السلام) را بهعنوان جانشین خود در امر امامت برگزید نه خلافت، چراکه خلافت امری انتخابی است نه انتصابی!!!
در پاسخ باید گفت که اگر دراویش گنابادی شیعه هستند و ادعای پیروی از حضرت علی (علیه السلام) را دارند، پس چرا دیدگاهی خلاف دیدگاه شیعه را برگزیده و به دیدگاه اهل سنت تمسک جسته و معتقد به این هستید که منصب خلافت منصبی مردمی و انتخابی است. چطور میتوانید ادعا کنید که اهلبیت (علیهم السلام) ازجمله امام علی (علیه السلام) در رسیدن به خلافت فقط مطابق خواست و اراده مردم عمل میکردند و خود اهلبیت (علیهم السلام) نسبت به امر خلافت بیتفاوت بودند؟ درحالیکه امام علی (علیه السلام) در همان شورای ثقیفه هم برای رسیدن به خلافت تلاش کرد و با خلافت دیگران نیز مخالفت میکرد.
حضرت علی (علیه السلام) حتی برای گرفتن حق خود و بازگرداندن خلافت به خاندان عصمت و طهارت (علیهم السلام) حتی قصد جنگ با مخالفین را داشت. چنانچه در تاریخ آمده است که سلمان بعد از جریان بیعت عدهای از مردم با ابوبکر میگوید: «امیرالمؤمنین (علیه السلام) صدیقه طاهره (سلاماللهعلیها) را سوار بر مرکب مینمودند و شبانه درب خانه انصار میرفتند و از آنها یاری میطلبیدند. وقتی شب شد علی (علیهالسلام) حضرت زهرا (سلاماللهعلیها) را سوار بر چهارپایی نمود و دست دو پسرش امام حسن و امام حسین (علیهماالسلام) را گرفت، و به درب خانه تکتک اهل بدر از مهاجرین و انصار رفت و حق خود را بر ایشان یادآور شد و آنان را برای یاری خویش فراخواند. ولی جز چهلوچهار نفر، کسی از آنان دعوت را قبول نکرد. حضرت به آنان دستور داد هنگام صبح با سرهای تراشیده و درحالیکه اسلحههایشان را به همراه دارند بیایند و با او بیعت کنند که تا سرحد مرگ استوار بمانند. وقتی صبح شد جز چهار نفر کسی از آنان نزد او نیامد. (سلیم میگوید:) به سلمان گفتم: چهار نفر چه کسانی بودند؟ گفت من و ابوذر و مقداد و زبیر بن عوام. امیرالمؤمنین (علیهالسلام) در شب بعد هم نزد آنها رفت و آنان را قسم داد. گفتند: «صبح نزد تو میآییم». ولی هیچیک از آنها غیر از ما نزد او نیامد. در شب سوم هم نزد آنان رفت ولی غیر از ما کسی نیامد». [1]
همچنین حضرت علی (علیه السلام) در مناسبتهای مختلف و در سخنرانیهای زیادی به قضیه سقیفه اشاره و حق جانشینی خود را به مردم یادآوری میکرد که خطبه شقشقیه از معرفترین آنها است.
دراویش گنابادی هم باید بدانند که مطامع دنیوی و دنیاپرستی ایشان، ارزش انکار حق مسلّم اهلبیت (علیهم السلام) ندارد و همانطور که دشمنان اهلبیت (علیهم السلام) با دشمنی آشکار خود خوار و ذلیل و ملعون هر دو عالم شدند ایشان نیز با این کار عاقبتی بهتر از منکران و غاصبان حق اهلبیت (علیهم السلام) نخواهند داشت.
پی نوشت:
[1]. هلالی، سلیم بن قیس، اسرار آلمحمد، نشر الهادی، قم، 1375، ص ۱۴۶ – ۱۴۸/ بحارالانوار، ج 28، ص 264 و 267
افزودن نظر جدید