ملی گرایی

فردوسی حقیقت را فدای منافع شخصی نمیکند و بیرحمانه تاریخ را بیان میکند. او به روشنی از قدرتطلبی پیروز پادشاه ایرانِ عصر ساسانی سخن میگوید که وصیت پدرش را زیر پا گذاشت. او از خیانت پیروز سخن میگوید که دست به دامان بیگانه شد و با کمک آنان بر تخت پادشاهی ایران نشست و عاقبت در جنگ کشته شد.

فردوسی میگوید که شاهنامه کتاب تاریخ است. تاریخی که بخشهایی از آن با زبان رمز و راز بیان شده است. شاهنامه اگر افسانه هم باشد باز هم گویای باورها، آرزوها، آرمانها و خلاصه، فرهنگ ایران باستان است و از این حیث، اهمیت دارد و خواندن آن سودمند است.

«حکیم فردوسی» در شاهنامه، بیرحمانه تاریخ را روایت میکند. او در داستان زندگی «قباد» پادشاه ساسانی، از خیانتها و بدرفتاریهای او سخن میگوید و عبرت از تاریخ را فدای تعصبات و توهمات باستانگرایانه نمیکند.

افلاطون (Plato) اندیشمند یونانی (متوفای حدوداً 347 پیش از میلاد) پیرامون کوروش میگوید: آنچه من اکنون در مورد کوروش میگویم این است که اگرچه فرماندهای خوب و میهنپرست بود، اما کاملاً بدون تحصیلاتِ درست بود و به اداره خانواده توجهی نداشت.

شوربختانه در سالهای گذشته، انگاره نادرست نژاد خالص آریایی در میان برخی از مردمان لُر شایع شده است. به عبارتی، برخی خود را آریایی اصیل میخوانند. حال آنکه درصد فراوانی هاپلوگروپ آریایی در میان لرها حدود ۷% است. به زبان ساده و عامیانه، هر لُر به طور میانگین، ۷% ژن آریایی دارد، نه بیشتر

در برخی مناطق ایران، از جمله در حوالی برخی آثار هخامنشی، شکافهایی در زمین پیدا شده است. برخی نظام را متهم میکنند که میخواهد آثار هخامنشی را نابود کند. حال آنکه دلایلی روشن وجود دارد که نظام چنین قصدی ندارد. اما در این میان، جاسوسی و مزدوری باستانگرایان و سلطنتطلبان برای رسانههای بیگانه، قابل چشمپوشی نیست که از هر شکافی بر در و دیوار، فیلم میگیرند و برای بیگانه میفرستند تا علیه نظام و بلکه علیه ایران، ناجوانمردانه جَوسازی کنند.

در این سالهای اخیر، اقلیتی از لرها تحت تأثیر رسانههای انگلیسی و صهیونیست، فریب خورده و به اسلامستیزی روی آوردند. آنان میگویند: ما آریایی اصیل هستیم؛ نیاز به اسلام نداریم؛ شاهنامه را داریم و سخنانی از این دست. آیا این هموطنان فریب خورده نمیدادند که در شاهنامه، لرها مردمانی غیر ایرانی، بیفرهنگ و دزد نامیده شدند؟

حکیم ابوالقاسم فردوسی میگوید: اردشیر بابکان، با خیانت، دروغ و ریختن خونهای بسیار به حکومت رسید. به راستی آیا میتوان رفتار اردشیر بابکان را درست و قابل دفاع پنداشت؟

آنچه ما در شاهنامه میبینیم، پوسیدگی شاهنشاهی ساسانی از درون است. انتقامجویی بزرگان ایران از یکدیگر،اختلافات شَدید، بَددِلی و بدخواهی و... همه باعث شد حکومت زرتشتی ساسانی از درون آسیب ببیند و جنگ نظامی با مسلمین، تنها بخشی از فرآیند سقوط ساسانیان بوده است.

دوران پادشاهی هرمزد، پسر خسرو انوشیروان، آمیخته با حوادث بسیار سخت و دلخراش بوده است. دورانی که ایران، گرفتار جنگ داخلی بود. هرمزد عاقبت به دست درباریان، نابینا و در نهایت کشته شد.

خسرو پرویز در شاهنامه، شخصیتی است مغرور، متکبر، خودخواه و بیرحم که برای رسیدن به قدرت، هیچ حد و مرز و هیچ اصل اخلاقی و انسانی نمیشناسد. تنها منافع خود را میبیند و به هیچ چیز و هیچ کسی وفادار نیست.

حضور در راهپیمایی 22 بهمن، قطعاً موجب اعتلای اسلام و ایران است و عدم حضور، موجب شادی شیاطین. رسانههای ابلیس، همواره میکوشند که حضور مردم در راهپیماییها کمرنگ باشد.

بیژن غیبی، تاریخنگار ایرانی ساکن آلمان، با اینکه اقرار دارد حجاب (چادر و پوشیه) در ایران باستان مرسوم بود، اما رضاشاه را به خاطر دستدرازی به زنان ایران و کشف حجاب اجباری میستاید. این نگاه ایشان را میتوان در منظومه رفتاری تاریخنگاران درباری تحلیل کرد. تاریخنگاری دربارگاه و دربار شیاطین...

در تاریخ اسلام، شاهد ازدواجهای سیاسی هستیم، اما فقط این نیست؛ بلکه در تاریخ هخامنشی هم چنین ازدواجهایی فراوان رخ میداد، پیوندهایی به منظور ایجاد اتحاد سیاسی...