ملی گرایی

شاهنامه
03/29/1403 - 07:57

حکیم ابوالقاسم فردوسی در شاهنامه از حکومت ملوک‌الطوایفی به بدی یاد می‌کند و آن را طرح دشمنان ایران برای ضعیف‌ نگه داشتن ایران می‌نامد. به نظر می‌رسد که در جامعه ایرانی، فدرالیسم، عملاً منجر به ملوک‌الطوایفی می‌شود که هر قومی به یک حالت خودمختاری برسد و این خطری بزرگ برای ایران است.

شکست ایران از اسکندر
03/27/1403 - 07:37

حکیم ابوالقاسم فردوسی در شاهنامه روایت می‌کند که مردم ایران در پایان حکومت کیانیان، در صحنه حاضر نشدند و این سبب شد که ایران به دست رومیان تصرف و تضعیف شود. اکنون نیز چنین است، فارغ از اختلافات جریانی، حضور مردم در صحنه می‌تواند موجب تقویت ایران شود.

 بغداد اصالتِ ایرانی دارد
03/26/1403 - 06:16

کنشگری سیاسی - فرهنگی نظام جمهوری اسلامی ایران در عراق، دلایل دینی و سیاسی دارد، که مهم و موجّهند. اما اگر بخواهیم با نگاه فرهنگی و از دید هویت میهنی و باستانی به قضیه نگاه کنیم، آنگاه باید گفت که بغداد، پاره‌ای از تن ایران است که در طوفان حوادث، از پیکر ایران جدا شده است.

فرامرز، انتقام خون رستم را گرفت
03/24/1403 - 10:26

قصاص در فرهنگ ایرانیان باستان، هنجار شمرده می‌شد. چنان که فرامرز، قاتلین پدرش رستم را به دار آویخت، سپس اجساد آنان را آتش زد. او حتی سرزمین کابل را به منظور انتقام گرفتن، ویران کرد.

خردمندی و پرهیزکاری، ویژگی کارگزار لایق
03/24/1403 - 09:15

کیخسرو فرمانروای ایران، تاج و تخت را به لُهراسب بخشید. اما بزرگان ایران به کیخسرو پرخاش کرده؛ بر او خرده گرفتند که لُهراسب، نامی پرآوازه ندارد. اما کیخسرو به آنان پاسخ گفت که لهراسب خردمند و پاک دست است و این دو، جزو مهم‌ترین ویژگی‌های فرمانروای لایق است..[3]

داستان جنایت بهمن اردشیر در حق فرامرز پسر رستم
03/24/1403 - 09:05

بهمن اردشیر، نوه کی‌گشتاسپ (نخستین پادشاه زرتشتی ایران)، از سر قلدری و تکبر، برای اینکه برتری خود را به رخ بکشد، فرمان داد خاندان رستم را بازداشت کنند. او حتی فرامرز پسر رستم را به قتل رساند. بهمن اردشیر، عاقبت از این رفتارهایش پشیمان شد. اما آیا رفتارهای او قابل جبران بود؟

اطاعت از فرمانروای حق، ویژگی کارگزار لایق
03/21/1403 - 11:43

در شاهنامه می‌خوانیم: توس سابقه و کارنامه‌ای درخشان داشت، قدرتمند و توانا بود و همین سبب شد که کی‌خسرو امور را به او بسپرد، اما توس حقیقتاً مطیع ولیّ نبود. در اصطلاح امروزی، ولایتمدار نبود. مغرور و خوشگذران هم بود، همین سبب شد که ایران آسیب ببیند. اکنون جا دارد که از این روایت تاریخی، درس بگیریم، کسب تجربه کنیم.

ویژگی فرمانروای نیک | عدم توجه به روابط خویشاوندی
03/21/1403 - 07:09

یکی از ویژگی‌های فرمانروای نیک در شاهنامه آن است که در رعایت عدالت، بین خویشاوند و غیر آن، تفاوتی قائل نشود. چنان که کیخسرو، بر سر عدالت، پدربزرگ، دایی و برخی دیگر از بستگانش را کُشت و برخی را تنبیه کرد.

تجربه از شاهنامه: سرنوشت شوم در انتظار سَلم و تور و پیروان ایشان
03/20/1403 - 10:54

شاهنامه به ما می‌گوید که می‌بایست درست انتخاب کنیم و در سمت درست تاریخ بایستیم. وگرنه در دنیا و آخرت، گرفتار رنج و زیان خواهیم شد. سَلم و تور و پیروان آنان، در سمت نادرست تاریخ ایستادند و گرفتار شدند.

عبرت از شاهنامه: سَلم و تور و ایرج، مثل هم نبودند، سر و ته یک کرباس نبودند!
03/20/1403 - 10:51

از شاهنامه می‌توان این‌گونه فهمید که دو‌گانه خوب و بد، دوگانه مصلح و مفسد، دوگانه خیر و شر در جریان است. امروز در آسمان و زمینِ سیاست ایران، کسانی را داریم که همچون سلم و تور هستند، پر از خشم، کینه، بددلی و خودپرستی. کسانی را هم داریم که مانند ایرج هستند، لبریز از خیرخواهی و خوش‌قلبی.

 اعتماد به دشمن، انسان را هلاک می‌کند
03/19/1403 - 10:48

حکیم ابوالقاسم فردوسی در شاهنامه روایت می‌کند که سیاوش به دشمن اعتماد کرد، اما عاقبت سر بریده شد. از داستان زندگی او می‌توان چنین عبرت گرفت که به سخن دشمن اعتماد نکنیم. اکنون که انتخابات نزدیک است، دشمنان ایران، مردم را به عدم حضور در انتخابات دعوت می‌کنند. بر انسان خردمند لازم است که بیدار باشد...

بسامد واژگانی خشونت در شاهنامه
03/19/1403 - 10:19

شاهنامه که نمادی از هنجارها، آرمان‌ها، آداب و خلاصه فرهنگ ایران باستان است، مراتبی از خشونت را کردار نیک و لازمه حیات بشر میداند. شاهنامه، حقیقت را روایت می‌کند و این یکی از رازهای ماندگاری شاهنامه است.

03/19/1403 - 10:06

رستم درشاهنامه چهره‌ای قدرتمند دارد. خود را اهل تدبیر و شخصیتی عاقل می‌دانست، اما مسئولیت‌پذیر نبود. به علاوه اینکه چندان صداقت نداشت. شاهنامه به ما می‌گوید چنین کسانی، شاید چند روزی کارشان پیش برود. اما عاقبت گرفتار زیان خواهند شد.

انتخابات در دوران اشکانی
03/19/1403 - 09:54

در دوران سلسله اشکانیان، انجمنی به نام مِهِستان وجود داشت که در موضع یک مجلس مشورتی، در یکی از عالی‌ترین مراتب حکومت ایفای نقش می‌کرد. این مجلس متشکل از اشراف و درباریان بود و مردم در آن نقشی نداشتند. از همین روی به نظر می‌رسد که نمی‌توان آن را به انتخابات یا نقش مردم در تعیین سرنوشت ربط داد.

Pages