مباحث کلامی
در نگاه اهل حق، دین بر دو نوع شریعت و حقیقت است. شریعت پوسته دین و حقیقت باطن دین را تشکیل می دهد و دین شریعت با ظهور پیامبر اولین آغاز و با ختم نبوت پایان می یابد و پس از آن ظهور مرتبه حقیقت است.
در متون فرقه اهل حق چنین آمده است که خلقت حضرت آدم(ع) برای مقابله با فساد جنیان و به در خواست هفتنان که همان مقامات روحانی فرقه اهل حق باشند صورت گرفته است.
یکی از آفات بزرگی که فرقه اهل حق به آن دچار شده است، آفت «غلو» نسبت به رهبران مذهبی میباشد که از عوامل مهم اعتقادی گرایش به این عقیده باطل، اعتقاد به حلول روح الهی در بزرگان این فرقه است.
فرقه اهل حق از جمله فرقه هایی است که در بستری اسلامی و شیعی رشد کرده و به وضوح می توان بنیانهای شیعی را در باورهای معتقدان این آیین مشاهده کرد ولی از آن جا که نسبت به برخی از اولیای الهی دچار غلو شده اند، بهتر است این فرقه را از جمله شیعیان غالی نامید.
فرقه اهل حق هر چند خود را شیفته حضرت علی(ع) می دانند، اما مبانی اعتقادی این فرقه بر حلول و دونادون استوار است که این دو در اندیشه توحیدی علوی، مطرود و مردود است.
فرقه اهل حق، عقیده دونادون و حلول را به وحدت وجود تفسیر کرده و صحیح بودن آن را، با این تفسیر توجیه کردهاند در حالیکه بین این دو، مغایرت و دوگانگی مشاهده میشود.
در فرقه اهل حق درباره حضرت علی (ع) باورهای متفاوتی وجود دارد؛ عدهای از آن حضرت، به عنوان اولین امام نام برده و عدهای با بیان دیدگاهی متناقض، شخصیت آن امام را از صورت حقیقی خود خارج کرده و دچار غلو شده و او را مظهر ذات خداوند میدانند.
عقیده دونادون، پیامدهای مختلفی از جمله پیامدهای فرهنگی و اجتماعی در پی دارد. اطاعت بی چون و چرا از بزرگان فرقه، ایجاد انگیزه ریاست طلبی و مرید پروری، ترویج خرافه گرایی و سوء ظن و بدبینی نسبت به برخی افراد فقیر، از مهمترین پیامدهای اجتماعی آن است.
بنیان فکری آئین اهل حق را دونادون تشکیل میدهد؛ با این بیان که از ذات الهی، در جسم برخی افراد حلول شده و این ذات در میان انسانها در چرخش است؛ پذیرش این باور پیامدهای اعتقادی از جمله نیازمندی و مکانمندی ذات الهی را به دنبال دارد.
دونادون از عقاید بنیادین فرقه اهل حق است که در چیستی و ماهیت آن، بزرگان فرقه اهل حق نظریههای متناقضی ارائه کردهاند که در پی آن نمیتوان ماهیت مشخص و واحدی، نسبت به این باور در این فرقه به دست آورد.
فرقه اهل حق بر اساس اعتقاد به دونادون، رنجهای زندگی انسان را نتیجه اعمال بد او در زندگیهای پیشین دانسته و از این توجیه، به عنوان حکمت و فلسفه دونادون یاد میکند.
طرفداران نظریه تناسخ، برای تأیید پنداره خود، به کارکرد آن از جمله ثمرات تربیتی تمسک جستهاند؛ با این بیان که تناسخ با ایجاد فرصت زندگی مجدد برای افراد، امکان تحقق کامل استعدادها و شکوفایی کامل آنها را فراهم میکند.
در میان باورمندان به تناسخ و دونادون، رنگ و بوی کمی از حضور خدا و اعتقاد به او در زندگی احساس میشود و عمل صالحی که این افراد انجام میدهند، برای رضای خدا نیست و برای بازخورد طبیعی آن، در زندگی در این جهان است.
باورمندان به تناسخ و دونادون، نظریه خود را به بقای روح پس از مرگ، پیوند زده و بر این باور هستند که ماهیت و اصالت انسان، همان روح اوست و جسم آدمی در ماهیت او نقشی ندارد و از رهگذر این عقیده، جاودانگی انسان را پس از مرگ، بدون اعتقاد به معاد توجیه میکنند.