حضرت علی (ع) در نگاه فرقه اهل حق
.
پایگاه جامع فرق، ادیان و مذاهب_ یکی از شخصیتهایی که در نگاه فرقه اهل حق، از جایگاهی مهم و قداستی بالا برخوردار است، شخصیت حضرت علی (علیهالسلام) است؛ نسبت به آن حضرت، در میان پیروان این فرقه، دیدگاههای متفاوتی وجود دارد.
در پارهای از گفتهها و نوشتههای منسوب به این فرقه، از حضرت علی (علیهالسلام) به عنوان اولین امام یاد شده و نشانه بارز تشیع در این مسلك، اعتقاد داشتن به حضرت علی (علیهالسلام) و قبول داشتن ایشان است.[1]
عدهای دیگر از آثار و گفتار این فرقه، با بیان دیدگاهی متناقض، شخصیت حضرت علی (علیهالسلام) را از صورت حقیقی خود خارج کرده و به درجه غلو رساندهاند. در جای جای دفاتر و کتب منسوب به این فرقه، جملات فراوانی به چشم میخورد که آن حضرت را به درجه الوهیت رسانده و بالاتر از درجه امامت نشاندهاند و از آن حضرت، به عنوان مظهر ذات حق یاد شده است؛
صدیق صفی زاده از محققین مشهور در فرقه اهل حق و گردآورنده مهمترین کتاب این فرقه، یعنی کلام سرانجام، در این باره از قول یکی از بزرگان اهل حق میگوید: «علی مرتضی، مظهر الله است.»[2]
فرقه اهل حق، اگر چه یگانگی خدا را قبول دارند، اما بر اساس باورمندی به حلول و دونادون، عقیده دارند که خداوند، در جامه بشری درآمده و در جسم انسان حلول کرده است و در هر عصری، در جسم یکی از انسانها حلول و ظهور میکند که از جمله کسانیکه خداوند در جسم ایشان حلول کرده است، حضرت علی (علیهالسلام) است.
نعمت الله جیحون آبادی در این باره مینویسد: «خدا همان علی بوده و لیکن از انسانها غایب بوده است؛ او (خدا) خودش را آشکار کرد و به شکل انسان درآمد. او خالق جهان و صاحب عدل و داد است و اگر فرد دیگری خدا معرفی شود، ما او را نمیشناسیم و اگر چنین کسی هم باشد، به جز علی، کس دیگری او را نمیشناسد و من علی را در مقام خدا میپرستم و اگر کسی غیر از او خدا معرفی شود، موجودی موهوم است و موجود موهوم نیز پرستیدنی نیست.»[3]
بر این اساس، بعضی از پیروان فرقه اهل حق در کلام خویش، صریحاً از حضرت علی (علیهالسلام) به عنوان خدا و خالق یاد میکنند؛ بدین معنی که خدا در جسم علی ظاهر شده است؛ اما در مقابل، عدهای از بزرگان فرقه اهل حق، اعتقاد به الوهیت آن حضرت را منکر شده و در این باره مینویسند:
«یارستان هیچگاه حضرت علی (علیهالسلام) را خدا نمیدانند و آنچه مسلم و مشخص است، نسبتهایی که به اهل حق به عنوان «علی اللهی» بودن دادهاند و یا در بعضی کتب و مقالهها، علی اللهی را شعبهای از اهل حق میدانند، خلاف محض است؛ زیرا حضرت علی که فقرای اهل حق به آن عشق میورزند و آنچه در کلام سرانجام، کتاب یارستان حکایت دارد، اهل حق بایستی به پیروان مؤمن و پاک باخته به حضرت علی و عرفان گرانقدرش، ارزش قایل شوند؛ ... در این صورت مردم اهل حق، بزرگترین و بالاترین الهام گیرنده مکتب ذاتی علی هستند که میگویند علی خدا نیست و اما از خدا هم جدا نیست.»[4]
در برابر کسانی که احیاناً معتقد به خدایی امام علی (علیهالسلام) و یا حلول ذات خداوند در جسم آن حضرت هستند، نکاتی بیان میشود:
نکته اول اینکه: خداوند متعال در قرآن کریم، خود را بی نیاز معرفی کرده و فرموده است: «اللَّهُ الصَّمَدُ؛[اخلاص/2] آن خدایی که (از همه عالم) بینیاز (و همه عالم به او نیازمند) است.»
حال با توجه به این ویژگی، اگر خدا در جسم کسی حلول کند، پس خداوند به مکان و زمان نیازمند است و در آیه دیگری میفرماید که خداوند هیچ مثل و مانندی ندارد و این مخالف حلول و تشبیه و تجسیم خداوند است. «لَيْسَ كَمِثْلِهِ شَيْءٌ [شوری/11] آن خدای یکتا را هیچ مثل و مانندی نیست.»
نکته دوم: اگر حلول خدا در حضرت علی (علیهالسلام) یا هر کس دیگری درست باشد که بر اساس ادله عقلی و نقلی از کتاب و سنت درست نیست؛ زیرا حضرت در هیچ جایی به آن اشاره نفرموده است!
چرا پیامبر اکرم (صلىاللهعليهوآله) یا امامان دیگر چنین مسئله با این همه عظمت و اهمیت را تبیین نکردهاند؛ اگر بگویید این را بزرگان اهل حق به ما گفتهاند، باز سخن این است که آنها از کجا این مسئله را فهمیدهاند؟ شما که به عصمت هیچ کدام از رهبران خـود اعتقاد ندارید، از کجا فهمیدید که آنان به شما دروغ نگفته و دچار اشتباه نشدهاند؟
پینوشت:
[1]. قبادی، اسماعیل، اصول اعتقادی اهل حق، نشریه کلام اسلامی، تابستان 1375، شماره18، ص56.
[2]. صفی زاده، صدیق، کلام سرانجام، هیرمند، ص136.
[3]. جیحون آبادی، نعمت الله، شاهنامه حقیقت، ص31.
[4]. مکاتبات دائره المعارف تشیع، ص12-13.
افزودن نظر جدید