برخورد دوگانه با قاتلین «عمر» و «امیرالمومنین علی علیه السلام»
پایگاه جامع فرق، ادیان و مذاهب_احمد بن عبد الحلیم بن تیمیه حرانی معروف به «ابن تیمیه»، حنبلی و سلفی است؛ همچنین او مبتکر فرقه وهابیت میباشد. درباره القاب و عناوینی که به او دادهاند، کلام متفاوت است؛ اما او را با القابی همچون مفسّر, رجالی, مفتی و ادیب، یادآور شدهاند.
وقتی نگاهی گذرا به تاریخچه فکری و اعتقادی «ابن تیمیه» داشته باشیم، در مییابیم که او به لحاظ افکار و عقایدی که دنبال میکرد، با هیچکدام از مذاهب چهارگانه اهل سنت همخوانی نداشت؛ و با توجه به اینکه سخنان جسارتآمیزی را نسبت به امیرالمومنین علی (علیه السلام) روا داشته، از سوی هر دو گروه (شیعه و سنی) منفور و غیر قابل اعتماد شناخته شده، به طوری که در زمان حیاتش، او را چندین مرتبه به شهرها و نقاط مختلف تبعید کردند و یا اینکه از ورود او به سرزمین خود منع مینمودند که تفصیل آن در کتب مربوط به شناخت شخصیت وی به صورت کامل و مبسوط آمده است.
کلام ما در این مقاله این است که وهابیت امروزه عقاید و افکارشان را از کسی میگیرند و شخصیتی را الگو و سرمشق خود قرار دادهاند که در میان مذاهب اسلامی جایگاه مناسبی ندارد.
با توجه به اینکه وهابیت، خود را پیرو «سلف» میدانند و به قول خودشان برای اصحاب و در درجه بعدی برای تابعین ارزش و اهمیت فوق العاده قائل هستند که در ذیل بحث به آن اشاره خواهد شد، برخورد دوگانه ابن تیمه را با قاتلین دو تن از خلفاء چهارگانه( به زعم خودشان) رسول الله ( صلی الله علیه و آله و سلم) یادآور میشویم و منتظر جواب منطقی از سوی آنان خواهیم ماند.
ابن تیمیه در مورد قاتل «عمر بن الخطاب» میگوید: « کان الذی قتل عمر کافرا یغض دین الاسلام و یغض الرسول و امّته، فقتله بغضا للرسول و دینه و امّته» یعنی: کسی که عمر را کشت، کافری بود که با اسلام و پیامبر و امت اسلامی دشمنی داشت و این عمل وی نیز از روی دشمنی با اینان بوده است.[1]
شایسته است کسی که نسبت به خلیفه رسول الله ( صلی الله علیه و آله و سلم) به زعم خودشان، اینگونه تند سخن میگوید، در مورد خلیفه و جانشین دیگر رسول گرامی اسلام نیز با همین شدت و حدّت سخن بگوید، اما متاسفانه در این مورد، شیوه کلام خود را کاملا تغییر داده و سخن خود را خلاف مورد مشابه بالا بیان کرده که در اینجا بدان اشاره میکنیم.
نظر ابن تیمیه در مورد قاتل امیرالمومنین علی (علیه السلام) : « والذی قتل علیا کان یصلی و یصوم و یقراء القران و قتله معتقدا ان الله و رسوله یحب قتل علی و فعل ذالک محبه الله و رسول فی زعمه و ان کان فی ذالک مبتدعا ضالا» یعنی : آن کسی که علی را کشت، اهل نماز و روزه بود و قرآن میخواند و معتقد بود که کشتن علی مورد رضایت خدا و پیامبر ( صلی الله علیه و آله و سلم) است. و این کار را به خاطر به دست آوردن محبت خدا و پیامبر ( صلی الله علیه و آله و سلم) انجام داد؛ اگرچه در این عقیده دچار گمراهی شده بود.[2]
سوال: چگونه در مورد قاتل عمر به عنوان قتل خلیفه، از آن تعابیر شدید و تند استفاده شده اما در اینجا نسبت به قاتل امیرالمومنین (علیه السلام) که شیعه و سنی او را به عنوان خلیفه رسول الله ( صلی الله علیه و آله و سلم) قبول دارند، اینگونه به راحتی رد میشود و در نهایت وی را دچار خطا در اجتهاد میدانند؟ اگر قائل به اجتهاد قاتل هستید، میبایست فرقی بین این دو قائل نشوید و اگر آنان را به عنوان قاتلین خلفاء رسول اکرم ( صلی الله علیه و آله و سلم) میشناسید، باز هم باید برخورد یکسان با آن ها داشته باشید.
بنابراین یا باید میان اصحاب، به طور مشخص میان خلفاء فرق بگذارید که این با منطق و روش سلفی همخوانی ندارد و یا اینکه تعابیر وارده در مورد قاتلان آن ها یکسان باشد، که با عقل سلیم همخوانی داشته باشد؛ که در غیر این صورت مصداق ضرب المثل یک بام و دو هوا خواهد شد.
در پایان خوشحال میشویم که نظرات شما خوانندگان محترم را نیز در ضمن همین مقاله ببینیم.
منابع :
[1]. منهاج السنه النبویه, ج 7, ص 153, عبدالحلیم بن تیمیه الحرانی
[2]. همان
افزودن نظر جدید