دونادون و ثمرات تربیتی

  • 1401/11/10 - 17:47
طرفداران نظریه تناسخ، برای تأیید پنداره خود، به کارکرد آن از جمله ثمرات تربیتی تمسک جسته‌اند؛ با این بیان که تناسخ با ایجاد فرصت زندگی مجدد برای افراد، امکان تحقق کامل استعدادها و شکوفایی کامل آنها را فراهم می‌کند.
اهل حق

.

پایگاه جامع فرق، ادیان و مذاهب_ برخی برای تأیید باور تناسخ و دونادون بر این ادعا تمسک جسته‌اند که تناسخ آثار مثبت و قابل توجهی در زندگی افراد دارد که یکی از مهم‌ترین این نتایج ادعا شده از سوی این افراد، کارکرد اصلاحی و تربیتی است؛ با این بیان که تناسخ امکان تحقق کامل استعدادها و شکوفایی کامل فرد را فراهم می‌کند؛ زیرا اگر انسان بارها فرصت داشته باشد تا به دنیا بیاید، می‌تواند ظرفیت‌های مختلف خود را به کمال برساند. در باور فرقه اهل حق، دونادون فرصت دادن به روح انسانی برای رسیدن به کمال نهایی است.[1]

این فرض با اشکالاتی روبه روست؛ از جمله:
- بر فرض اگر وجود چنین فایده‌ای را برای تناسخ بپذیریم، صرف وجود فایده، قوت استدلال یک نظریه را تأمین نمی‌کند و مفید بودنِ موضوعی، دلیل بر امکان یا ضرورت تحقق داشتن آن نیست؛ آن هم در مثل چنین نظریه‌ای که با نقدهایی اساسی مواجه است.
- تکرار پذیری زندگی در این جهان می‌تواند کارکرد دوگانه مثبت و منفی داشته باشد و همان طور که هر فردی در حیات پسین می‌تواند به اصلاح گذشته بپردازد، با اختیاری که دارد، هم‌چنین می‌تواند گذشته‌های صالح را تباه سازد یا راه گذشته را هر چه بوده، حتی اگر در راه فساد و تباهی بوده است، ادامه دهد؛ بنابراین گردونه تناسخ، اگر تا بی‌نهایت هم ادامه یابد، شمشیر دولبه است و می‌تواند راهگشای فساد پیشگی و تداوم بخش همیشگی تباهی‌ها باشد.
- تناسخ نه تنها کارکرد دوگانه دارد، بلکه از منظر تربیتی کارکرد آن منفی است؛ زیرا پنداره تناسخ و دونادون، زمینه ساز تأخیر و سستی در اصلاح خویشتن است؛ بر اساس این گمانه، فرصت اصلاح، منحصر به این دوره از حیات نیست و هر کس می‌تواند آن را تا حیات یا حیات‌هایی دیگر فرو نهد؛ بنابراین لزومی ندارد که فرصت این زندگی را غنیمت شمرده و در مسیر اصلاح و اکمال نفس، شتاب به خرج داد؛ بلکه همواره می‌توان آن را به حیات این جهانی دیگری، واگذار کرد.[2]
و چه بسا فرد، رنج و عذاب زندگی فعلی خود را که نتیجه بدرفتاری‌های زندگی قبلی می‌داند که با بدن فعلی نقشی در آن نداشته، زمینه ساز عقده‌ها و نارضایتی درونی و در نهایت فرد را به کنش‌های انتقام‌جویانه وادار کند.

علاوه بر نقدهای اشاره شده، سؤال اين است كه:
اين نقل و انتقال‎‌ها چرا صورت می‌‎گيرد؟
و چرا در همان دفعه اول، روح تکامل پیدا نمی‌کند و به جهنم يا بهشت نمی‌‎رود و هزار بار بايد عوض شود؟
و اگر اين مراحل برای تكامل لازم است و زمینه شکوفایی استعدادها را فراهم می‌کند، پس در طول اين هزار بار نقل و انتقال، بايد همه به تكامل برسند كه در آن صورت، همگی بهشتی خواهند بود و اگر به تكامل نرسند، هزار بار نقل و انتقال، بی‌‎خود خواهد بود!

قرآن کریم اصل بازگشت روح به این دنیا و زندگی مجدد را منتفی دانسته و به درخواست افرادی اشاره می‌کند و می‌فرماید: «حَتَّى إِذَا جَاءَ أَحَدَهُمُ الْمَوْتُ قَالَ رَبِّ ارْجِعُونِ* لَعَلِّي أَعْمَلُ صَالِحًا فِيمَا تَرَكْتُ كَلَّا إِنَّهَا كَلِمَةٌ هُوَ قَائِلُهَا  وَمِنْ وَرَائِهِمْ بَرْزَخٌ إِلَى يَوْمِ يُبْعَثُونَ [مؤمنون/99و100] (آنها هم‌چنان به راه غلط خود ادامه می‌دهند) تا زمانی که مرگ یکی از آنان فرارسد، می‌گوید: «پروردگار من! مرا بازگردانید! شاید در آنچه ترک کردم (کوتاهی کردم) عمل صالحی انجام دهم!» (ولی به او می‌گویند:) چنین نیست! این سخنی است که او به زبان می‌گوید (و اگر بازگردد، کارش همچون گذشته است)! و پشت سر آنان برزخی است تا روزی که برانگیخته شوند!»
حال که اصل بازگشت منتفی است، پس به تبع آن نمی‌توان از ثمرات آن بحث کرد.

پی‌نوشت:
[1]. الهی، نورعلی، معرفه الروح، ص70.
[2]. شاکرین، حمیدرضا، تناسخ و نسبت آن با معاد، قبسات، سال بیست و سوم، پاییز97، ص51.

تولیدی

افزودن نظر جدید

CAPTCHA
لطفا به این سوال امنیتی پاسخ دهید.
Fill in the blank.