مباحث کلامی
منظور از رؤیتی که متکلمان امامیه آن را ممتنع و محال میدانند،آن رؤیتی است که با چشم به طور حقیقی دیده میشود نه آن رویت قلبی که در روایات اهلبيت (علیهم السلام) آمده و یا بر اساس شهود علمی تامّ در بین عرفا مصطلح میباشد. بلکه رؤیتی که از قدیم الایام در بین بعضی فرقههای اسلامی...
در مستندات و سخنان برخی از بزرگان اهلحق درباره خالق جهان و اصل توحید، تفاوتهایی آشکار بلکه متناقض دیده میشود. گاهی از گفتار نویسندگان و مرشدان آنها کلمات متناقضی صادر شده است و ظاهراً خودشان هم ارتباط بین کلمات ماقبل و مابعد را قائل نیستند. در بیانات شفاهی و یا کتبی که مکتوب است و از آنها غالباً تحت عنوان "دفتر" یاد میشود به اظهار نظر پیرامون خالق هستی...
طبق مستنداتی که از کتب و دفترهای منسوب و متعلق به فرقه اهلحق در دست است و شواهد حال حکایت از آن دارد و یا میتواند موید آن باشد، عقاید و مبانی اساسی اهلحق مخلوطی از اعتقادات تناسخی و حلول ذات، عرفان و تصوف التقاطی و مسائلی برگرفته از ادیان ایران باستان، مثل دین زرتشتی، هندوئیسم، مانوی و برخی از مبانی...
نقطه مرکزی در اصول عقاید اهلحق، اعتقاد به توالی مظاهر الوهیت است. اهلحق معتقدند خداوند در زمانهای مختلف در مظاهر گوناگون تجسم مییابد. به عبارتی خداوند جسم انسانی را جامه خود قرار میدهد تا راه رستگاری انسانها را هموار کند. این اعتقاد را برخی با آنچه در نزد متکلمین "حلول" نامیده میشود، برابر دانسته و به همین سبب اهلحق را از پیروان حلولیه شمردهاند.
دومین مظهر الوهیت دراهلحق، علی(علیه السلام) است. تا زمان وی پیامبران خداوند را از طریق شریعت خویش به مردم میشناسانیدند (دوره خاوندگاری). اما بعد از پیامبر خاتم(صلی الله علیه و آله) و ظهور علی(علیه السلام)، مذهب وارد دومین مرحله خود یعنی طریقت شد...
از اعتقادات اهلحق مساله هفتوانه است و اینکه خداوند بخشی از روان جاودانگی خود را جدا میکند و فرشتگانی را میآفریند و به آنان اجازه تجلی در جهان مادی را عطا می کند و این همان عقیده به تناسخ مردود است.
نورعلي الهي از جهتي خود را مسلمان ميداند و از جهت ديگر ادعاي آوردن دين جديد ميکند و حال آنکه اين دو ادعا با هم جمع نميگردد و کسي که مدعي آوردن ديني جديد است، ديگر نميتواند دين قبلي را قبول داشته باشد. زيرا دين قبلي بايد يا ناقص باشد يا تحريف شده که نياز به دين جديد باشد.