انکار اسلام با ادعاي پيامبري جديد
پایگاه جامع فرق، ادیان و مذاهب_ در اينکه آيين آسماني اسلام، آخرين دين الهي و حضرت محمد بن عبدالله صلي الله عليه و آله و سلم آخرين سفير خداوندي و پيامبر آسماني به شمار ميرود شکي نیست و او که ادعاي مسلماني دارد به اين دو اصل مهم معتقد است. اسلام آخرين دين برگزيده خدا و پيشواي عزيزش خاتم پيامبران الهي ميباشد.
پس نياز به اثبات ندارد تا دليل عقلي و نقلي بياوريم آورنده هر مسلکي که به ابداع خود اطلاق دين مينمايد، منکر ديني آسماني شده است، زيرا عمل چنين فردي گوياي خروج او بر دين الهي و انکار خاتميت محمد مصطفي صلي الله عليه و آله وسلم پيشواي اسلام، آخرين دين آسماني ميباشد. چون اگر دين الهي را آخرين مرام آسماني ميدانست، به تاسيس دين ابداعي اقدام نميکرد. چنانکه نورعلي الهي ميگويد:«مرام ما، آخرين مرام است.»[1] يعني اسلام آخرين مرام نيست و محمد بن عبد الله صلي الله عليه و آله و سلم آخرين پيامبر نميباشد «و تا قيامت هر وقت اسمي از دين بيايد، همين است»[2] يعني اسلام و اديان ديگر دين نبوده و اگر بودهاند با آوردن اين مسلک، دين محسوب نميشوند، بلکه «دين همين است که من گفتهام، بقيهاش حاشيه و فروع است.»[3] و اگر اشکال شود که منظور از نورعلي الهي از مرام، دين نيست بلکه منظور اخلاق و آداب و سيره است، پاسخ داده ميشود که درست است که در جمله «مرام ما، آخرين مرام است» سخني از دين نياورده، ولي در ديگر سخنانش اينطور القا ميکند که منظور وي از مرام همان دين است. همانطوري که در جمله بعد وي «و تا قيامت هر وقت اسمي از دين بيايد، همين است» و جمله بعد «دين همين است که من گفتهام، بقيهاش حاشيه و فرع است» به خوبي ظاهر و آشکار است که منظور نورعلي الهي از مرامي که معرفي ميکند، دين جديد است که در گفتههاي ديگر به صراحت به آن اشاره داد. اما نورعلي الهي ادعاهاي ديگري نيز دارد که از جمله ادعاهای او میتوان به موراد ذیل اشاره نمود:
۱-ادعای تاسیس دین جدید [4]
۲-ادعای پیامبری[5]
۳-ادعای تحریف به تحذیف قرآن کریم[6]
4-نور علی الهی در جائی میگوید: ذات علی و سلطان یکی است و من شیدای هر دو هستم؛ اما سلطان را از علی بیشتر دوست دارم.[7]
آيا براي کساني که با اعتقاد راسخ به اسلام و رسول مکرم آن به دين ابداعي با نام «مکتب نورعلي الهي» گرويدهاند، جاي سوال نیست؟ اين انکار اسلام و پيامبري پيشواي آن با ادعاي اسلاميت کارگزاران مکتب نورعلي الهي منافات دارد؟ آيا با اطلاع از چنين نظريه غير قابل توجيهي، باز ميبايد ادعاي مسلماني اين گروه را بپذيريم؟ و آيا اصولا يک مسلمان مومن به اسلام و پيامبري و امامت وابسته به آن ميتواند با خواندن و پيبردن به چنين حقايق غير قابل انکاري که در مکتب هست، باز خودش را مسلمان بداند؟
بي هيچ شک او که به مسلماني خود يقين دارد و پيامبر عظيم الشان آيين آسماني اسلام را خاتم پيامبران پذيرفته، هيچگاه از کنار چنين موضوعات حساس و قابل اعتنا بيتفاوت نميگذرد و بطور حتم و يقين واکنشي از خود نشان داده، خود را از اينگونه مسلکهاي دين خراب کن کنار ميکشد. مگر امکان دارد شخصي هر چند هم عزيز و گرامي باشد، به قصد خيانت با رنگ و بوي دوستي نزديک شود و وقتي که شخص به ماهيت او پي ببرد باز با خائن خطاکار ارتباط داشته باشد؟
منابع:
1-آثار الحق، ج 1، ص 20، گفتار 42
2-همان
3-آثار الحق، ج 1، ص 707، گفتار 2077
4-آثارالحق، جلد 1، ص 644، گفتار 1939
5-آثارالحق 1، ص 644، گفتار 1939
6-آثارالحق جلد 1، ص 394، گفتار 1308
7-آثارالحق ج 1، ص 536، گفتار 1725
افزودن نظر جدید