عرفانهای نوظهور
لیبرالیسم الهیاتی از آنرو اهمیت پیدا میکند که هرکدام از ادیان و سنتهای کهنِ معنوی را دارای بهرهای از حقیقت میداند و درصدد است تا در این بهرهها شریک شود و از آنها برخوردار گردد. از اینرو به تکثرگروی دینی اقبال نشان میدهد تا از این رهگذر باب گفتوگو میان ادیان گشوده شده و حقیقت در میان آنها جریان یابد و جابهجا شود.
در مکتب فالون دافا، غایات دستپایین و طبیعتگرایانهی این مکتب به راستی عظمتهای انسانی و استعدادهای والای او را که در عرفان اسلامی مطرح میشود، نادیده میگیرد، لیهنگجی نهایت دستآوردهای مکتب معنوی خود را سلامتی، طول مدت جوانی و پیری دیر هنگام معرفی میکند و مریدان خود را به ظلم پذیری دعوت میکند.
خرافات در امور معنوی به جهت اینکه آزمونپذیر نیستند، پیدا میشود. با توجه به آزمونپذیر نبودن امور معنوی، اگر تعالیم از سرچشمههای الهی جدا شود، لبریز از خرافات و پندارها و اوهام خواهد شد. آنچه میتوان مانع از نفوذ خرافات به افکار و باورهای مردم شود، علوم روز نیست، بلکه خودشناسی بر شالودهای معنوی است که ساختار فطرت را مشخص میکند و انسان را با آنچه حقیقتا میخواهد، آشنا و روبرو میسازد.
بسیاری از روشنفکران دینگریز، دین را آغشته به تعبّد کورکورانه و آلوده به تعصب میپندارند: «بزرگترین نقدی که بر طرز تفکر و نحوۀ معیشت سنتی میتوان داشت این است که تعبّدی و طالب تسلیم و تقلید و به همین جهت استدلال گریز و حتی استدلالستیز است.» شاید این پندارها و پیکارها با دین و پناهجویی به دامان عقلانیت سکولار در دنیای مسیحیت معقول به نظر برسد؛ اما در قلمرو معنویت اسلامی ابهام و تعارض زیادی پیدا میکند.
اندیشههای پائولو کوئلیو، توهمهایی است که گاهی با هم در تعارض است. وی با بکارگیری نمادهای معنوی شناخته شده در معانی متفاوت، بدون تعریف و استفاده از قرائن کافی و روشن برای کسانی که این نمادها را با معانی اصلیش میشناسند، فریبندگی ایجاد میکند. در یک کلام کوئلیو معنویت را به یک دروغ بزرگ تبدیل کرده است.
مفهوم «نوپدید» که معمولا آن را با وصف «NEW» در عبارت جنبشهای معنوی نوپدید به کار میبرند، اینطور تعریف میشود؛ حرکتهای معنوی که در واکنش به مقتضیات مدرنیته به وجود آمدهاند؛ یعنی رویکرد حذفی یا فروکاهندۀ مدرن نسبت به دین و معنویت واکنشهایی را ایجاد کرده که به صورت جنبشهای معنوی نوپدید تعریف میشوند.
این دو ویژگی یعنی تلاش برای «مقبولیت اجتماعی» و «جایگزین پذیری»، شبهجنبشهای معنوی را به صورت یک جریان فرهنگی در آورده است که مجموعهای از ایدهها و تفسیرهای خاص انسان و جهان و ارزشهای معنوی را ارائه میدهند. این جریان فراگیر فرهنگی که از طریق رسوخ و رسوب، تغییراتی را در نگرشهای معنوی مردم ایجاد میکنند، نمیتوانیم فرقه بنامیم و باید نام مناسبی برای آنان پیدا کنیم.
پائولو کوئلیو برای جانهای تشنهی معنویت و سیر به سوی خداوند، دنیایی را میگشاید که در تخیل و توهم آنها تحقق دارد. او به جای سیر واقعی و حرکت ایجاد کردن در انسانها، آنها را در همان جایی که هستند، با پردازش جهانی با شکوه و ترویج سحر و جادو و جهان نامرئی و نیروهای جادویی را موجب شور نشاط و اشتیاق به زندگی معرفی میکند.
تمام کوشش اشو در تبیین و تعلیم تز «عشق+ مراقبه» این است که مراقبه، لذت و شادی لحظهی عشقبازی را افزایش داده و اندوه و افسردگی پس از آن را فرو کاهیده و تحمل پذیرتر میکند. از این رو توصیه میکند که ذهن و اندیشه را در فرآیند مراقبه کنار گذاشته، از امیال و هوسهای طبیعی خود پیروی کنید، تا از لذت و خوشی زندگی بهرهمند شوید.
در معنويتى كه اشو مطرح مىكند، دو ركن وجود دارد: مراقبه و سكس. اشو بر اين عقيده است كه افرادى كه آزادانه به ارضاى تمايلات جنسى اقدام كنند، بعد از گذشت مدتى، اين مسئله را رها كرده، وا مىگذارند چون برايشان مسئله اى عادى و پيش پا افتاده خواهد شد. اینها از دستورهاى مذهب تانتراست كه اشو با تمام وجود، به ترويج آن پرداخت.
بايد دانست كه متاسفانه امروزه بعضى از اعمال و كارها به نام مراقبه و ذكر توسط بعضى فرقهها و گروههاى مدعى معنويت در جامعه در حال ترويج است كه مديتيشن يكى از آنهاست كه بعضى افراد بىاطلاع تصور مىكنند اين كارها جاى اعمال شرعى و دينى را مىگيرد. در حال که استکبار جهانی به کمک آن، سلطهپذیری را در بین مردم جهان تزریق میکند.
شروع از یک سازمان یا فعالیت سازمانی، ویژگی شبهجنبشها است که از نهاد حاکمیت برمیآیند و جنبههای مدنی ضعیفی دارند. این ویژگی برای اعمال یک مدیریت متمرکز که میخواهد دموکراتیک به نظر برسد و نیز برای هیاهوسازی مناسب است، اما هیچگاه نمیتواند، نفوذ واقعی و پایدار در بین مردم پیدا کند.
شبهجنبش معنوی تأکید میکنند که در آستانۀ ورود به یک عصر جدید و دورهی تازه از تکامل انسانی هستیم؛ دورهای که با تکامل معنوی شکل میگیرد. در این دوره انسانها با آگاهی برتر یا خدای درون در ارتباط قرار میگیرند و توان خلق یک دنیای جدید را پیدا میکنند که در آن همهی آرزوها و خواستههایشان تحقق پیدا میکند.
اساساً سكولاريسم با جهانبينى و اصول اعتقادى اسلام هیچگونه توافق و سازگارى ندارد. براساس جهانبينى توحيدى همهی هستى عرصه حاكميت و سلطهی بلامنازع خداوند است، ولی همانگونه که روشن است در مکاتب عرفانی جدید، تلاش بر آناست که است که انسان برای آرامش تکیه به مدیتیشن داشته باشد؛ در حالی که آرامش، راهی جز تکیهی بنده به خدا نیست.