تفاوتهای شبهجنبشهای معنوی با فرقه
پایگاه جامع فرق، ادیان و مذاهب_ شبهجنبشهای معنوی در ابتدا به عنوان فرقه تلقی میشدند. فرقه نوعی بار مفهومی منفی دارد که اختلاف، تفرقه و هنجارشکنی را تداعی میکند. در قلمرو مسائل دینی و معنوی، فرقهها اعتقادات عمومی را پشت سر میگذارند و سنتهای مقبول را در هم میشکنند.[1] اما بسیاری از شبهجنبشهای معنوی، خود را دینی ارزیابی نمیکنند و نمیتوان آنها را با چارچوبهای دینیِ مشخص سنجید و چنین گفت که آنها از برخی اصول اسلام یا برخی اصول مسیحیت عدول کردهاند. همچنین جنبههای جداییطلبانهای که معمولا در فرقههای مذهبی دیده میشود، در بسیاری از آنها وجود ندارد، بلکه برعکس میکوشند خود را در چارچوب جامعه تعریف کنند.
مارگارت تالر سینگر، پیشرو در تحلیل آسیبشناسی فرقههاست و میکوشد با رویکردی روانشناختی و جامعهشناختی مفهوم فرقه را تعریف کند. ویژگیهایی که او برای یک فرقه توضیح میدهد، از این قرار است:[2]
یکم، رهبری مستبد؛
دوم، ساختار سلسله مراتبی قدرت؛
سوم، مغزشویی یا استفاده از تکنیکهای مجابسازی.
این سه ویژگی در مجموع میتواند معرّف یک فرقه باشد. فقدان هرکدام از آنها موجب خروج موضوع از تعریف فرقه میشود. در این میان ویژگی سوم از اهمیت بیشتری برخوردار است. سینگر به موضوع مجابسازی یا مغزشویی به تفصیل پرداخت و هفت راهکار برای انجام عملیات مغزشویی معرفی کرد:
1. فریب: از طریق آراستن ظاهر فرقه و پنهان نگهداشتن عملکردها و اعتقادات واقعی، افراد را میفریبند و به فرقه جذب کنند.
2. ویژهسازی: القای رهبران فرقه به اعضا که تنها در تشکیلات آنها و با اطاعت از دستورهای آنها نجات مییابند.
3. ایجاد ترس: ترس همیشگی اعضا از رهبر فرقه و تشکیلات؛ زیرا رهبر مدعی اقتدار مستقیم از جانب خدا برای کنترل تقریبا تمام شئون زندگی فرقه است و افراد حق اعتراض و پرسش ندارند.
4. بمبباران عشق و کنترل روابط: برای هر عضو جدید، به سرعت دوستانی انتخاب میکنند و به تدریج به او میفهمانند که مخالفت با فرقه سبب از دستدادن تمام دوستان تازهاش میشود. از سوی دیگر سعی میکنند ارتباطات گذشته فرد را با دوستان و حتی خانواده قطع کنند.
5. کنترل اطلاعات: به عضو فرقه تلقین میکنند که مطالب و اطلاعات خارج از فرقه، غیرواقعی و شیطانی است و فقط باید به آنچه در فرقه فرا میگیرد، اعتماد کند.
6. ساختار گزارشدهی: اعضا موظفاند مراقب هم باشند و گزارش وضعیت یکدیگر را به مراتب بالاتر فرقه ارائه دهند.
7. کنترل زمان: با ملاقاتها، فعالیتها و مأموریتهای طولانی، اعضا را مشغول نگه میدارند تا فرصتی برای تفکر، کسب اطلاع از سایر راهها و تردید در عقاید و آرمانهای فرقه نداشته باشند.
موضوع مغزشویی مورد نقدهای فراوانی قرار گرفته است. البته این کارها کموبیش در برخی شبه جنبشهای معنوی انجام میشود؛ اما در یک خانواده یا گروههای فرهنگی و اجتماعی سالم نیز ممکن است کمی از این برنامهها و شیوهها اجرا شود تا اعضاء با تمرکز و آرامش فکری به سوی اهداف مشترک حرکت کنند. به هرروی انسانها دارای شعور و اختیار هستند و میتوانند در هر مرحلهای تصمیم بگیرند و به عضویت فرقه درنیایند و یا از آن جدا شوند؛ چنانچه بسیاری از افراد پس از مدتی از فرقهها جدا میشوند و به مخالفت با آن میپردازند.
بنابراین به نظر میرسد که تعریف سینگر از فرقه با تأکیدی که بر مغزشویی، گزارشدهی، کنترل زمان و سایر شاخصهای فرقه دارد، برای اطلاق به شبهجنبشها چندان قابل دفاع نیست. صدالبته ممکن است مواردی از شبهجنبشهای معنوی برخی از این ویژگیها را داشته باشند یا شواهدی مبنی بر مغزشویی در برنامههای آنها دیده شود؛ اما بسیاری از آنها این ویژگیها را ندارند.
بنا بر تعریفی که ازفرقه ارائه میشود، آنها اقلیتی جدا از جامعه هستند که افکار و ارزشهای خود را متفاوت و در غالب موارد در تعارض با جامعه ارزیابی میکنند و به همین علت نوعی از انزوای اجتماعی در رویکرد و رفتار آنها دیده میشود و اعضاء از درون فرقه کنترل شده و روابط آنها با خارج فرقه بسیار محدود است.
اما شبهجنبشهای معنوی برخلاف فرقهها اهل انزوا نیستند و برای رسیدن به مقبولیت اجتماعی تلاش میکنند. آنها میکوشند زیست اجتماعی کاملی داشته باشند و از ابزارهای ارتباطی و رسانهای زیاد استفاده میکنند تا افکار و ایدههای خود را با دیگران به اشتراک بگذارند. آنها افکار عمومی را با ایدهها و دیدگاههای خود آشنا میکنند؛ بدون اینکه قصد به عضویت درآوردن کسی را داشته باشند. با او وارد گفتوگو میشوند و همین که افراد با ایدهها و افکار آنها آشنا شوند برایشان رضایتبخش است. از کسی نمیخواهند تا عضویت رسمی آنها را بپذیرند؛ اگرچه ممکن است فضایی برای این کار باز کرده باشند و به صورت داوطلبانه فرصتهای ویژهای برای همکاری یا آموزش دیدن افراد فراهم کنند. تفاوت مهم دیگر این است که فرقهها باورنامه و برنامۀ خاصی را دنبال میکنند، ولی شبهجنبشها در بسیاری از موارد مطالب مشابهی را ارائه میدهند. در واقع حذف یک شبهجنبش چیزی را از جامعه کم نمیکند و شبهجنبشهای دیگری هستند که همان مطالب را با کمی تفاوت به مردم ارائه دهند. میتوانیم بگوییم شبهجنبشهای جایگزینپذیر هستند و برخلاف فرقهها در افکار و ارزشهای خود منحصر به فرد نیستند.
این دو ویژگی یعنی تلاش برای «مقبولیت اجتماعی» و «جایگزین پذیری»، شبهجنبشهای معنوی را به صورت یک جریان فرهنگی در آورده است که مجموعهای از ایدهها و تفسیرهای خاص انسان و جهان و ارزشهای معنوی را ارائه میدهند. نگرشی که به تدریج در جامعه گسترش مییابد و شبهجنبشهای گوناگون مثل موجهای متوالی میآیند و میروند و در مسیر عبور آنها این نگرشها و ارزشهای معنوی رسوب میکند. این جریان فراگیر فرهنگی که از طریق رسوخ و رسوب، تغییراتی را در نگرشهای معنوی مردم ایجاد میکنند، نمیتوانیم فرقه بنامیم و باید نام مناسبی برای آنان پیدا کنیم.
پینوشت:
[1]. جامعهشناسی دین، همیلتون، 1377، ترجمه محسن ثلاثی، تهران، تبیان، ص 339-341.
[2]. Margaret Thaler, lalich, Janja .Singer, 1996
برای اطلاع بیشتر مراجعه کنید به؛ آسیب شناسی شبهجنبشهای معنوی، مظاهری سیف.
افزودن نظر جدید