مدیتیشن، مجالی برای بردگان سرمایهداری
پایگاه جامع فرق، ادیان و مذاهب_ مدیتیشن آثار مثبتی در جسم و روان انسان دارد. هربرت بنسن که به تحقیق روی این آثار پرداخته مجموعه آنها را زیر عنوان عکسالعمل ریلاکسیشن معرفی کرده است. پی آمدهای مطلوب مدیتیشن، کاهش ضربان قلب و فشارخون شریانی، کاهش تعداد حرکات تنفسی و سوختوساز سلولی ولاکتات (ضایعات سوختوساز سلولی) در خون، کاهش فعالیت سیستم عصبی سمپاتیک و افزایش فعالیت پاراسمپاتیک و افزایش امواج آلفا از مغز و کاهش تنفس عضلانی است.[1]
اگرچه کارکردهای سیاسی مدیتیشن در شمار کارکردهای مخفی این عمل است که هیچگاه به آن تصریح نمیشود و بخش مثبت از کارکردهای آن مورد تأکید فراوان قرار میگیرد و معمولاً کتابهایی که در این باره نوشته میشود، به اهمیت مدیتیشن در بازیابی توان جسمی و روانی برای اجرای بهینه کارها و وظایف شغلی تأکید میورزند.
نمیخواهیم بگوییم که تلاش برای سلامتی یا بهبود انجام دادن وظایف شغلی بد است؛ اما این وضع را در کنار سلطه سیاسی و اقتصادی کسانی در نظر بگیرید که در خدمت به تحکیم شالوده نظام سرمایهداری و تأمین منافع بیپایان سرمایهداران بهبود بخشیده و به کار گیرند.
یکی از ابعاد سکولار بودن این روش معنوی همین است که مهمترین فایده در معرفی آن، کامیابی در زندگی مادی و موفقیتهای اقتصادی و شغلی است.[2] یکی از کسانی که در این زمینه آثار بسیاری نگاشته و تلاشهای بسیاری را انجام داده، خانم شاکتیگو تبعهی آمریکا است که حتی نام خود را از هندوئیسم اقتباس کرده است. او که تحت تأثیر سفرش به هند و فراگیری هندوئیسم است، بر مبنای انسانگرایانه معنویت هندوئیسم تأکید کرده و مینویسد: «برای خوشبخت و موفق زندگی کردن و استفاده از تجسم خلاق، هرچند باید مفاهیم معینی را امکانپذیر بدانید؛ اما لازم نیست که به یکی از آرمانهای ماورای طبیعی یا به قدرتی برون از خود، ایمان و اعتقاد داشته باشید.»[3]
وی معتقد است که کافی است ما در خیالمان آنچه میخواهیم، تجسم کنیم و به آن باور داشته باشیم، پس از آن، نیروهای دریایی، ما را بهسوی آن هدایت کرده و در دستیابی به آن مدد برساند.
او برای روند عملی طرح خود چهار مرحله بیان میکند: ۱. هدف خود را تعیین کنید؛ ۲. آرمان یا تصویری روشن بیافرینید؛ ۳. اغلب اوقات بر آن تمرکز کنید؛ ۴. به آن انرژی مثبت بدهید؛
برای اجرای این مراحل باید در وضعیت آلفا یا حالت مدیتیشن قرار گیرید. وی میگوید: با به شهود درونی توجه کرد و آن را به عنوان هدایتگر پذیرفت؛ چون او شما را بهسوی بهترین وضعیت هدایت میکند. «گواین» هیچگاه معیاری را مشخص نمیکند که صدای درون چیست، چه میگوید، چرا درست میگوید و از کجا میآموزد؟ ادعاهای او نه تنها اثبات پذیر نیست، بلکه ابطالپذیر هم نیست؛ زیرا اگر شما به ندای درونتان گوش دهید و نتیجهی خوش آیندی نگیرید، بهطور حتم اشتباه شنیدهاید و آن ندای درونی شما نبوده، یا القای دیگران بوده، یا خواستههای نادرستی که براساس تکیه بر بیرون وجودتان در شما برانگیخته شده است. وی تصریح میکند راه مهارت یافتن در شهود درونی یا شنیدن صدای درون راه سعی و خطاست. فقط با این معیار که در نهایت اگر احساس رضایت کردید، درست شنیدهاید و در غیر این صورت اشتباه کردهاید.
مهمترین فایده نظریات شاکتیگو این است که به اسم گوش دادن به صدای درون، ما را مطیع فریادهای تبلیغاتی زندگی امروزین میکند؛ فریادهایی تکراری که انعکاس آن ناخواسته در درون ما طنین میافکند.
اگر کمی با روانشناسی تبلیغات آشنا شویم و توجه کنیم که در نظام سرمایهداری نه تنها اقتصاد، بلکه سیاست و فرهنگ نیز با تبلیغات و دستکاری تمایلات، ذوقیات و اندیشه مردم مدیریت میشود، آنگاه به خوبی معلوم میگردد در زمانی که سختگیریهای علمی برای اثبات نظریهای بسیار پیچیده شده است، چگونه نظریات کسی مانند شاکتیگواین در کتابها و مؤسسات بسیاری با حمایت مراکز علمی وابسته در جهان تبلیغ میشود. معمولاً نویسندگانی، نظیر شاکتیگواین، آنتونی رابینز، ویندایر، ناپلئون هیل، کنت بلانکارد و دیگران که از پوشش تبلیغاتی خوبی برخوردارند، آرامش، شکوفایی، رضایتمندی و کمال فردی را در توفیقات مادی و دانستن راه ثروتمند شدن میدانند و میکوشند آن را به همه مردم جهان بیاموزند. با این همه معلوم نیست چرا روز به روز تراژدی فقر و گرسنگی در جهان دردناکتر میشود؛ حتی در آمریکا که محل زایش این تئوریهاست، تعداد افراد بیخانمان رو به افزایش است!
البته حرفهای آنها برای ما که در تمدن سرمایهداری زندگی میکنیم، بسیار خوشآیند است؛ زیرا راه هماهنگ شدن با ارزشهای همین تمدن را میآموزند و سلطهپذیری سیاسی و اقتصادی را توجیه میکنند، تا ستمها و سلطه را زیبا ببینیم و راحت و بیدرد بپذیریم. یاد میدهند که مدیتیشن کنید و آنچه دوست دارید، به آن برسید، به تصور آورید و بعد برای رسیدن به آن بکوشید. همواره نیمه پر لیوان را ببنید و به فکر پر کردن نیمه خالی آن نباشید؛ چون نمیتوانید جهان را تغییر دهید. پس باید هماهنگ شوید. به کسانی توجه کنید که ثروتمند شدهاند.
پس مدیتیشن کنید. ریلاکس باشید. در تخیلات خود غوطهور شوید. بکوشید و از کوششتان لذت ببرید، تا بمیرید. البته این آخری را نمیگویند، چون این مطلب رویارویی با حقیقت و کلید معنویت راستین است و با خیالات خوشآیندی که رضایت و آرامش و کمال فردی موهوم را برای ما میسازد، تعارض دارد.
معنویت و عرفان اسلامی با شریعت روشن، انسان را از سرگردانی در امکانات نامحدود انتخاب و ناخودآگاه تسلیم خواستهی دیگران شدن به سامانی روشن میرساند و آرامشی میدهد که خود زمینه رسیدن انسان به کمال حقیقی و شکوفایی معرفت فطری است.
عرفان سکولار (عرفان بدون خدا و معاد) عرفان بدون شریعت و آیین خواهد بود و آنگاه که خدا برود، باید به انتظار شیطان و غلبهی طاغوت نشست. آرامش، تلاش و کوشش، رضایتمندی و نعمت و برخورداری خوب است و بخشی از تعالیم معنوی اسلام را تشکیل میدهد؛ اما نه به قیمت از دست رفتن عزت انسانی و نه به بهای پذیرش ستم و سلطهی دنیامداران، بلکه اگر انسان به عظمت وجودی خود در ارتباط با پروردگار توجه کند و زندگی حقیقی در سرای دیگر را که پایان نخواهد داشت، فراموش نکند، عرفان و معنویت او حسینی (علیهالسلام) میشود، عزت و ذلت را به درستی تشخیص میدهد و از چشمهی جوشان عرفان و معنویت حقیقی و ابدی بهرهمند میگردد.[4]
پینوشت:
[1] . سروپالی راداکریشنان، تاریخ فلسفه شرق و غرب، ج ۱، نشر علمی و فرهنگی، ۱۳۸۸، ص ۴۹.
[2] . هرولدبلوم، فیلد، تی. ام. دانش هوشیاری خلاق، مترجم بهزاد فرخسیف، انتشارات اوحدی، ۱۳۷۷، ص ۳۶۵ _ ۳۶۷.
[3] . مریم اولیایی، تجسم خلاق، ترجمه گیتی خوشدل، نشر روشنگران، ۱۳۸۶، ص ۱۹.
[4] . حمیدرضا مظاهریسیف، جریانشناسی انتقادی عرفانهای نوظهور، پژوهشگاه علوم و فرهنگ اسلامی، ۱۳۸۹، ص ۱۸۳.
جهت مطالعه بیشتر بنگرید به: حمیدرضا مظاهریسیف، جریانشناسی انتقادی عرفانهای نوظهور...
افزودن نظر جدید