غیرعقلانیانگاری دین توسط معنویت سکولار
پایگاه جامع فرق، ادیان و مذاهب_ بسیاری از روشنفکران دینگریز، دین را آغشته به تعبّد کورکورانه و آلوده به تعصب میپندارند و معتقدند: «بزرگترین نقدی که بر طرز تفکر و نحوۀ معیشت سنتی میتوان داشت این است که تعبّدی و طالب تسلیم و تقلید و به همین جهت استدلال گریز و حتی استدلالستیز است.»[1]
هراس برخی از نویسندگان سکولار از تصریح بر نسبت واقعی که میان دین و معنویت وجود دارد، به علت ناعقلانیانگاری دین است و صد البته منظور آنها از عقلانیت، عقلانیت سکولار است که تجارب شخصی را بر برهان عقلی و وحی الهی مقدم میدارد.
شاید این پندارها و پیکارها با دین و دینداری و پناهجویی به دامان عقلانیت سکولار در دنیای مسیحیت معقول به نظر برسد؛ اما در قلمرو معنویت اسلامی ابهام و تعارض زیادی پیدا میکند و معلوم نیست که کجای دینداری چنین کور و متعصب است. تعارض و سستی این دیدگاه زمانی بیشتر آشکار میشود که بسیاری از متدینان با همین دینی که در جامعه نهادینه شده به تجربههای بزرگ معنوی میرسند و این حقیقتی است که موافقان اسلام لیبرال و معنویت لیبرال نتوانستهاند آنرا انکار کنند و نوشتهاند: «در طول تاریخ اکثر انسانهایی که معنوی بودهاند، تعلق خاطر به یکی از ادیان نهادینه و تاریخی هم داشتهاند؛ اگرچه تلقیشان از دین نهادینه و تاریخی با تلقی عوامالناس از آن دین خیلی متفاوت بوده است.»[2] اینکه تلقی اهل معنویت از دین با دیگران تفاوت دارد سخن غریبی نیست؛ زیرا آنها به عمق بیشتری از دین رسیدهاند؛ لذا بهراستی دین و همین دین تاریخی نهادینهشده در جامعه، جان و جوهری معنوی دارد. بهراستی چه مشکلی در دین یا تدین وجود دارد که موافقان اسلام و معنویت لیبرال را از اعتراف به اینکه معنویتزادۀ دین است یا دین آبستن معنویت، میترساند؟
بهزعم آنها عقاید دینی اساسا با عقل و استدلال سنخیتی ندارد و به اثبات نمیرسد، «عقیدهای را میتوان عقیدۀ عقلانی خواند که یا بدیهی باشد یا با یک سیر استدلالی معتبر از بدیهیات استنتاج شده باشد (که یکی از تفاسیر و توصیفات عقلانیت نظری همین است)، در این صورت به گمان این بنده، هیچ یک از عقاید دینی، هیچیک از ادیان و مذاهب عقلانی نیست و البته این عدم عقلانیت هرگز به معنای عدم حقانیت یعنی به معنای عدم مطابقت با واقع نیست؛ بلکه نسبت به آن لا اقتضاء است.»[3]
بنابراین عقاید دینی از حوزۀ معرفت عقلانی بیرون است و اگر حقانیتی داشته باشد، با عقل (عقلانیت سکولار) قابل تشخیص نیست. حقانیت اعتقادات دینی با تجربۀ دینی اثبات میشود، نه با عقل و آنهم تنها برای تجربهگر اعتبار دارد و برای او نیز اعتباری مطلق ندارد؛ زیرا تجربهگر باید منتظر باشد تا ببیند که در تجربۀ بعدی، یافته قبلی تأیید میشود، تصحیح میپذیرد یا مردود میگردد؛ زیرا تجارب دینی ثابت، نهایی و مطلق نبوده، همواره به حسب رشد و تحول شخص دگرگونی پیدا میکند. این تلقی عاجزانه و محدود از عقل که مبتنی بر انسداد باب معرفت معنوی است، انسان را از حقیقت عقلانیت و استعدادهای عظیم بشری برای درک حقیقت و قرب الهی محروم میکند.
پینوشت:
[1]. راهی به رهایی، ملکیان، تهران، نگاه معاصر،1381، ص 366.
[2]. معنویت و جهانی شدن، ،ملکیان، 1379، مصاحبه با روزنامۀ آفتاب یزد، 14/9/79.
[3]. راهی به رهایی، ملکیان، تهران، نگاه معاصر،1381، ص 266.
برای اطلاع بیشتر؛ آسیبشناسی شبهجنبشهای معنوی، مظاهری سیف، ص 186.
افزودن نظر جدید