تقلید
کشیش نوید عطایی باز هم نادانی به خرج داد و به تقلید در اسلام و تشیع اشکال گرفت، این در حالی است که تقلید از متخصص کاملاً معقول و منطقی است.
علاءالسالم از بزرگان جریان انحرافی مدعی یمانی، قائل بوده که دلیل روایی بر تقلید وجود ندارد؛ این درحالی است که احمد اسماعیل بصری در کتاب خویش، دلیل روایی برای این مسئله ذکر کرده است.
مخالفین اسلام با کنار هم گذاردن دو آیه، حکم کردهاند که اسلام دین خشونت است؛ زیرا معتقد است که هر که میل به دنیا کند کافر است و کافر را باید کشت. در پاسخ به این استدلال باید گفت که با بیان دو آیه و برداشت نابجا از آن، نمیتوان به اسلام و ادیان الهی نسبت خشونت داد؛ این برداشت توسط پیامبر(ص) از این آیات نشده است.
خداناباوران به ادیان الهی اتهام خشونت میزنند و با آوردن نمونهای مثل توبه قوم بنیاسرائیل با کشتن یکیدگر، آن را از پیامبر الهی بعید میشمرند؛ در حالیکه این واقعه و دستور، از جهت منطقی لازم بود و نمیتوان ادیان الهی را با یک اتفاق، به خشونت متهم کرد. اگر در داستان قوم بنیاسرائیل دقت شود، ملاحظه میگردد که چقدر حضرت موسی(ع) برای آنان رحمت و گرهگشا بود.
مفتیان وهابی لزوم تقلید از مراجع و تبعیت از ولایت فقیه را حرام میدانند و به آیه 31 سوره توبه استدلال میکنند. اما منظور این آیه کسی نیست که از عالِم فتوادهنده به محکمات قرآن و روایات (در حالیکه عادل و مورد وثوق است) تقلید میکند؛ چرا که این تقلید، تقلید از کسی است که خداوند اطاعتش را واجب کرده است و به حکم خدا فتوا میدهد. پس مراد از تقلید در آیه شریفه، تقلید از علمایی است که حلال خدا را حرام و بالعکس میکنند.
طرفداران احمد اسماعیل بصری، اعتقاد دارند که تقلید از علما هیچ گونه دلیلی ندارد و این مسئله با مفاد آیه اکمال دین، تعارض دارد؛ در صورتی که احمداسماعیل بصری در یکی ازکتابهایش میپذیرد که در عصر غیبت کبری، تقلید از عالمان دینی جایز است و تأیید تقلید را مستند به روایات اهل بیت(ع) میداند.
از ویژگیهای برخی فرق انحرافی، تحقیر علم و دانش حقیقی و معارف برگرفته از منابع و متون اصیل دینی و استفاده شده از عالمان و فقهای شایسته است. این فرقهها که ازخودسازی و وصول به مقام حقیقت دم میزنند، خود را بی نیاز از التزام عملی به احکام دینی و بایستههای شرعی و تقلید از علمای دینی میدانند.
یکی ازاولین موانعی که جریان انحرافی احمد اسماعیل بر سر راه گسترش خود می بیند جایگاه مرجعیت شیعه می باشد که برای تضعیف این جایگاه، در ذهن مخاطبین خود اشکالاتی را در مورد تقلید بیان کرده اند، با اندک دقت در شبهات آنها می توان نادرستی مطالب آنها را فهمید.
پیروان این فرقه اگر چه تابع محض و بی چون و چرای رهبران خود هستند اما این از باب رجوع به متخصص در دین نیست، بلکه پیروی از رهبرانی است که حتی ممکن است سواد خواندن و نوشتن هم نداشته باشند و عجیب این است که تعدادی از مریدان باسواد و تحصیل کرده نیز این مساله را می پذیرند. مهم ترین عامل این پذیرش، اعتقاد به حلول ارواح ائمه (ع) در بدن رهبرانشان بر مبنای اعتقاد به تناسخ و دونادون است.
آن چیزی که از شیعه برداشت می شود این است که تقلید در اعتقادات جایز نیست مگر این که به نحوی برای او علم حاصل شود. تمام مباحث کلامی شیعی برای اهل علم با یقین قطعی حاصل شده است و مردم و جامعه نیز توسط اهل علم دعوت به تحقیق در باب موضوعات اعتقادی شده اند تا با دلیل مسائلی مثل توحید، نبوت، معاد، امامت و... را بپذیرند.
برخی از مردم از این جمله علامه حسن زاده که می گوید: «الهی شکرت که از تقلید رستم و به تحقیق پیوستم» برداشت درستی نداشته و گمان کردند که تقلید کار درستی نیست. درحالی که این سخن علامه حسن زاد آملی و این گونه سخنان از عرفای شیعه دارای تفسیر و تاویلات خاصی است و سخن ایشان در جهت تقبیح و تحقیر مسئله تقلید نیست. بلکه نشان دهنده گذر از مرحله ای و رفتن به مرحله بالاتر دارد.
یکی از اصول اعتقادی که اهل سنت برای خود معرفی کردهاند، تقلید از یکی از ائمه چهارگانه (ابوحنیفه، مالک، احمد بن حنبل، شافعی) است، چنانچه کسی پایبند به این تقلید باشد، از اهل سنت بهشمار میرود؛ ولی اگر تقلید نداشته باشد، از دایره اهل سنت خارج و به عنوان غیر مقلد و متسلف شناخته میشود و نمیتوان عنوان اهل سنت را به وی داد.
وهابیت دشمن اسلام ناب و معارف بیبدیل آن است، این گروه نه تنها با شیعه مخالفت شدید دارد، اهل سنت را نیز تکفیر میکند، برای نمونه ایشان مقدلدین اهل سنت را به یهود تشبیه کردهاند و ایشان را تنها به جرم اینکه در احکام خود از یکی از ائمه مذاهب تلقید دارند، متهم به یهودیت میکنند.
در طول تاریخ که نگاهی میاندازیم از زمان حضور معصوم تا حال فقهای بسیاری بودند که مردم به آنها رجوع میکردند. حسنبنمحبوب، محمدبنابینصربزنطی، حسین بنسعید، فضلبنشاذان، یونسبنعبدالرحمن. و از اصحاب کتب فتاوی: علیبنبابویه؛ ابوعلیبنجنید، حسنبنابیعقیلعمانی، شیخ مفید، سیدمرتضی علم الهدی، و شیخ طوسی (رحمةاللهعلیهم).