توسل
یکی از امور مشروعی که سیره مسلمانان بوده و از صدر اسلام تاکنون بدان پایبند بودهاند مساله توسل به پیامبر (صلیاللهعلیهوآله) و اولیاء الهی است؛ همواره مشاهده میشود که مردم در کنار قبر پیامبر و یا اهلبیت ایشان جمع شده و به این ذوات مقدسه متوسل میشوند و با واسطه قرار دادن ایشان حاجاتشان را از خداوند مطالبه میکنند.
داود بن سلیمان نقشبندی، از جمله عالمان سنی مذهبی است که بر خلاف ابن تیمیه و وهابیون، توسل به ذات صالحین را مشروع میداند؛ او برای اثبات مشروعیت توسل به ذات اولیاء الهی، به ادله فراوانی استناد میکند که همین امر موجب اتقان هرچه بیشتر ادعایش میشود.
وهابیت تکفیری در تعریف عبادت، نیت ربوبیت و الوهیت (عبادیت) را شرط میدانند، لذا سجده برای غیر خداوند متعال را شرک میدانند در حالیکه در تعریف عبادت، نیت ربوبیت و الوهیت دخیل است و هر سجدهای شرک نیست، چنانچه ملائکه بر حضرت آدم (علیهالسلام) و پدر و مادر و برادران حضرت یوسف (علیهالسلام) بر او سجده کردند.
باورهای شیعیان، افزون بر اثبات از کلمات اهلبیت (علیهمالسلام) از کتب بزرگان وهابیت نیز قابل اثبات است؛ به عنوان مثال مساله توسل، از جمله مسائلی است که وهابیت بر عدم جواز آن پافشاری میکند و این در حالی است که ابنتیمیه بر مشروعیت آن تصریح کرده است.
وهابیت خطاب غیر خداوند با لفظ «یا» را شرک میداند؛ باید گفت: هر خطابی با الفاظ ندا شرک نیست؛ بلکه به نیت ندا کننده بستگی دارد؛ اگر ندا کننده، او را مستقل در برآوردن حاجت نداند، شرک نیست؛ معنی سخن وهابیت این است که خدا قدرت ندارد، و نمیتواند به کسی اجازه واسطه شدن بدهد؛ با این فکر، قدرت خدا را انکار کرده و مطابق عقیده یهود میشود.
سردمداران وهابی، توسل به حق صالحین را ممنوع دانسته و از مصادیق بدعت تلقی کردهاند؛ حال آنکه ائمه اهل بیت (علیهمالسلام) از طرفداران توسل به حق صالحین بوده و حتی بدان توصیه فرمودهاند.
یکی از بدعتهای وهابیها این است که اعمال مستحبی و مباح مسلمانان، همچون استغاثه، توسل، طلب شفاعت و ... را شرک و بدعت میدانند، و افکار و رفتار مشرکین را بر اعمال مسلمانان تطبیق میدهند و آنها همچون خوارج، آیاتی را که در حق مشرکین نازل شده را حمل بر مسلمان میکنند.
وهابیون، توسل را به دو قسم «مشروع و ممنوع» تقسیم کرده و توسل به صالحین و جاه و مقام آن بزرگواران را از انواع ممنوع توسل قلمداد کردهاند؛ حال آنکه مذاهب اسلامی، با استناد به ادله فراوان، قائل به مشروعیت همه اقسام توسل بودهاند.
ادله فراوانی بر جواز طلب شفاعت از اموات دلالت میکند، از جمله، روایت مالک الدار که در مصادر محدثین اهل سنت نقل شده و بسیاری از حدیث شناسان معروف سنی مذهب، بر صحت آن اذعان کردهاند؛ از همینرو روایت مذکور، دلیلی مناسب در جهت احتجاج با وهابیت محسوب میشود.
روایت عثمان بن حنیف، یکی از روایاتی است که بر مشروعیت توسل به ذات اولیاء الهی دلالت میکند؛ با توجه به اینکه بسیاری از حدیث شناسان مطرح اهل سنت، چون حاکم نیشابوری، ابن حبان، ابن خزیمه و احمد بن صدیق غماری به صحت سند این روایت تصریح کردهاند؛ ادعای بن عثیمین مبنی بر ضعف سند این روایت، مردود و ناصواب است.
سلف و صحابه در حال حیات و ممات به پیامبر (ص) متوسل میشدند و مشکلاتشان را با توسل به حضرت حل میکردند. چنانچه مردی که غدهای در شکمش بود، بعد از رحلت پیامبر (ص) به حضرت متوسل شد، و خوب شد. او گفت: بارالها به حق پیامبرت، به من رحم کن و این بیماری را از من بر طرف کن. وقتی دعا و توسل او پایان یافت، دیگر اثری از آن غده نبود.
ابن حبّان بُستی شافعی از علمای بزرگ اهل سنت: من به دفعات قبر علی بن موسیالرضا (علیهالسلام) را زیارت کردهام، هر زمانی که مشکلی برایم رخ میداد برای برطرف شدن مشکلم دعا میکردم و دعایم مستجاب و مشکلم حل میشد. این کار را بهدفعات تجربه کردم و جواب گرفتم. خداوند ما را بر محبت مصطفی و اهلبیتش بمیراند.
مساله توسل از جمله مسائلی است که علما آن را به منزله نخ لباس میدانند. پس همانگونه که اگر لباس نخکش شود، از بین میرود و ارزش ندارد، دینی که توسل به بزرگان، در آن وجود نداشته باشد، نیز بیارزش است.
ابن منکدر تابعی، با یاران خود نشسته بود که ناگهان زبانش بند آمد. بلند شد و گونههایش را بر قبر پیامبر گذاشت؛ به همراهانش گفت: هرگاه مشکلی برایم پیش بیاید، از قبر پیامبر شفا میطلبم؛ همچنین گفتهاند که ابنعمر، دست راستش را بر قبر شریف پیامبر میگذاشت و بلال گونههایش را.