مباحث تاریخی
بررسی وقایع تاریخی برای برخی بی فایده و بیهوده است، از این رو ارزیابی اتفاقات تاریخی را نبش قبر میدانند؛ در حالی که آیات قرآن، روایات و بزرگان دین اسلام به مسئله تاریخ، اهمیت ویژهای دادهاند. افزون بر آن میتوان ضمن عبرت گیری از وقایع تاریخی، نقشه راهی برای آینده نیز ترسیم کرد.
یکی از جنایاتی که به دستور معاویه انجام شده، شبیخون زدن به مناطق مسلمان نشین بود و به این صورت میان مسلمانان ترس و وحشت ایجاد کرد و نظام بنی امیه را مستحکم کرد و امویان و مروانیان بیش از 80 سال بر مسلمانان صدر اسلام حکومت کردند.
خالد بن ولید از طرف حکومت به سوی مالک و قبیله اش رفت و با وجود اینکه قصد جنگ نداشتند، دستور داد گردن مالک را زدند و همسرش را اسیر کرد و با او همبستر شد. این کار خالد از طرف ابوقتاده و عمر محکوم شد و عمر خواهان سنگسار شدن خالد شد؛ اما ابوبکر با خالد برخوردی نکرد و گفت اجتهاد کرده و در اجتهادش اشتباه کرده و ما شمشیر اسلام را در غلاف نخواهیم کرد و دیه مالک را از بیت المال پرداخت.
عمر، ابن مسعود و أبودرداء و أبومسعود أنصاری را زندانی کرد و گفت: حدیث نقل کردن شما از پیامبر اکرم (ص) بیش از حد شده است؛ آنان را در مدینه حبس کرد و اجازه خروج از مدینه را تا پایان خلافتش به آنان نداد. ابوهریره میگفت: من احادیثی نقل میکنم، که اگر در زمان عمر نقل میکردم، سرم را میشکست.
عدهای از مسلمانان با ابوبکر بیعت نکردند، ازجمله امیرالمؤمنین (ع) که عدم بیعت حضرت، ضربهای به اعتبار خلافت بود؛ اما ابن کثیر برای دفاع از مقدسات خود، تاریخ را تحریف کرده و دو بیعت برای امیرالمؤمنین (ع) ذکر میکند و برای توجیه بیعت دیر هنگام، قضیه غضب حضرت زهرا (س) را مطرح میکند و عظمت حضرت را نادیده میگیرد.
عدهای از مسلمانان با ابوبکر بیعت نکردند، ازجمله امیرالمؤمنین (ع) که عدم بیعت حضرت، ضربهای به اعتبار خلافت بود. نصوصی در کتب فریقین ذکر شده که نشان از بیعت اجباری و با اکراه دارد و سخن نووی در بی اهمیت بودن بیعت نکردن افراد، صحیح نیست؛ بلکه برای بیعت امیرالمؤمنین (ع) با ابوبکر ناچار شدند به خانه حضرت وارد شوند و ایشان را به زور برای بیعت به مسجد ببرند.
برخی از جریانات ضد شیعی منکر هجوم و آتش زدن درب خانه حضرت زهرا (س) توسط برخی از صحابه هستند؛ در پاسخ به این افراد باید گفت بسیاری از پژوهشگران اهل سنت در کتابهای خود اقرار کردهاند که هجوم به خانه حضرت زهرا (س) واقع شده است.
اغتشاشاتی که اخیراً در جمهوری اسلامی ایران رخ داده است، شبیه جنگ احزاب در صدر اسلام است. افرادی که از ایران طرد شده بودند، با تمام دشمنان اسلام متحد شده و جنگ رسانهای گستردهای علیه نظام اسلامی به راه انداختند. عدهای نیز از داخل همان کار بنی قریظه را انجام دادند که رسول خدا (ص) با کشتن مردان آنان موافقت کردند.
ابوذر اسراف و بخشش هاى عثمان را برنتابید و تحریف و توجیهاتى که مىخواستند براى پشتوانه این حاتم بخشىها درست کنند را تحمل نکرد؛ به شام تبعید شد و معاویه او را تحمل نکرد؛ پس از بازگشت از شام، با کلامش عثمان را رسوا میکرد. تطمیع و تهدید او کارساز نشد؛ به ربذه تبعيد شد و در همان سرزمين جان سپرد.
در دوران خلافت عثمان، جلوگیری از نشر و نقل احادیث نبوی مانند دوران خلیفه قبل از خود ادامه یافت. عثمان بر منبر می رود و جایز نبودن نقل روایات را مگر در مواردی محدود اعلام میکند. وی صحابه بزرگی چون عمار یاسر، ابوذر و ... را از نقل حدیث باز میدارد.
معاویه و یكى از فرزندان عمر لباس نو و زیبایی بر تن کردند؛ خلیفه با تازیانه به آنان كتك زد و علت آن را غرور پیدا نکردن آنان عنوان کرد. همچنین شخصی که گفته شد، رئیس و بزرگ قبیله است، خلیفه او را با تازیانه زد و گفت: ترسیدم با شنیدن سخن آن مرد، احساس غرور در تو پیدا شود، خواستم این احساس را از سر تو خارج سازم.
در منابع تاریخی آمده که خلیفه از بیان برخی احادیث اکراه داشت و از نقل احادیث منع می کرد و برخی صحابه را به خاطر نقل زیاد حدیث از پیامبر (ص) زندانی کرده، از مدینه ممنوع الخروج كرد و این ممنوعیت تا زمان مرگ خلیفه ادامه یافت.
یکی از خلفا، تازیانه ای داشت و تازیانه او چنان ترس و وحشتى در دلها ایجاد كرده بود كه برخى از بزرگان اهل سنت آن را به شمشیر حجّاج تشبیه كردند؛ نخستین كسیكه با خود تازیانه برمىداشت و افراد را با آن مىزد، این خلیفه بود. خلیفه اگر مىدید كسى از صف جلو یا عقب ایستاده، او را با شلاّق مىزد.
ابوهریره در زمان یکی از خلفا جرأت نمی کرد برخی از احادیث را نقل کند و می گفت اگر این احادیث را در زمان آن خلیفه مى گفتم، سرم را مىشكست! ابن عباس نیز مىگوید: یك سال منتظر ماندم تا شاید بتوانم از خلیفه درباره یك آیه قرآن، سؤال بپرسم، ولى نتوانستم.