پرداخت دیه قتل خطایی از بیت المال توسط ابوبکر
.
پایگاه جامع فرق، ادیان و مذاهب_ در عصر پیامبر اكرم (صلیاللهعلیهوآله) به مسلمانان سفارش شد که «لا اله الا الله» بگویند تا رستگار شوند و حضرت فرمود: «مأمورم که با مردم جهاد کنم تا به این کلمه طیبه اعتراف کنند.» برخی این طور معنا کردهاند که منظور حدیث این است که هر کس اظهار اسلام کرد، تا ثابت شدن امر باید از او دست برداشت. بنابراین شک در مورد چیزی، باعث صادر شدن امر به تبیین میگردد و تا وقتی یقین به مشرک بودن او نشده، جانش محفوظ است.
مسلم در صحیح خود از اسامة بن زید نقل کرده كه گفت: «پیامبر اكرم (صلیاللهعلیهوآله) ما را به جنگ قبیلهای فرستاد، هنگام صبح در میان قبیله حُرَمه از جهینه بودیم، مردی از افراد قبیله را تعقیب كردم، گفت: «لا اله إلا الله»، با نیزه او را از پا درآوردم، احساس كردم كار بدی كردهام؛ لذا به پیامبر گزارش دادم، فرمود: آیا كسی را كه لا اله إلا الله گفت، كشتی؟ عرض كردم: ای رسول خدا! او برای حفظ جان و ترس از اسلحه آن را گفت؛ حضرت فرمود: مگر تو قلبش را شكافتی تا بدانی كه راست میگوید یا خیر؟ پیامبر (صلیاللهعلیهوآله) این سخن را مُدام تكرار میكرد و من آرزو كردم كه ای كاش امروز مسلمان میشدم.»(1) مسلم نیشابوری روایت دیگری شبیه به این روایت نقل میكند.(2)
در ماجرای دیگری نقل شده است که پيامبر اكرم (صلیاللهعلیهوآله) پس از فتح مكه، خالد بن وليد را با گروهى براى دعوت از قبيله بنى جذيمة بن عامر، به سرزمين آنان فرستاد. خالد كه از آن قبيله كينه به دل داشت، از روی ستم، چند تن از آنان را كُشت و در اين ماجرا، خسارتهايى به آنها وارد شد؛ پيامبر اكرم (صلیاللهعلیهوآله) از اين جنايت بيزارى جست و به على (عليهالسلام) مأموريت داد تا به ميان آنان رفته، خسارت و خون بهاى افراد را به طور كامل بپردازد.
امیرالمؤمنین (عليهالسلام) اين مأموريت را با دقت به انجام رساند و چون بازگشت، پيامبر اكرم (صلیاللهعلیهوآله)، كار على (عليهالسلام) را ستود و بر جايگاه والاى حضرت در هدايت امّت و راهنمايى مسلمانان در آينده، تأكيد كرد.(3)
مالک بن نویره که از صحابه رسول خدا (صلیاللهعلیهوآله) و از اشراف و بزرگان جاهلیت و اسلام و نماینده پیامبر (صلیاللهعلیهوآله) در گرفتن صدقات قبیلهاش بود، پس از رحلت پیامبر (صلیاللهعلیهوآله) از بیعت با ابوبکر خودداری کرد؛ خالد بن ولید به سوی قبیلهاش رفت و با اینکه مالک قصد جنگ نداشت، خالد دستور داد گردنش را زدند و همسرش را اسیر کرد و با او همبستر شد. این کار خالد اگر چه از طرف برخی همچون ابوقتاده و عمر محکوم بود و عمر خواهان سنگسار شدن خالد شد، اما ابوبکر با خالد برخوردی نکرد و گفت اجتهاد کرده و در اجتهادش اشتباه کرده و ما شمشیر اسلام را در غلاف نخواهیم کرد و سپس دستور داد اسیران را آزاد کردند و دیه مالک را از بیت المال پرداخت.(4)
عبدالحمید در نماز جمعه اخیر با اشاره به سالگرد سقوط هواپیمای اوکراینی گفت: این اتفاق که ۱۷۶ نفر انسان توانمند و متخصص را از بین برد، از بزرگترین مصیبتها برای ملت بود. وقتی به پایگاه آمریکا موشک شلیک کردید، باید میدانستید که آمریکا با توانایی بیشتر، ممکن است موشک شلیک کند. باید احتمالات را در نظر میگرفتید. باید با صداقت این تقصیر را میپذیرفتید. ما میدانیم که تقصیر از جانب مسئولان بوده، پس عذرخواهی کنید.
عبدالحمید انهدام پایگاه تروریستی آمریکا در عین الاسد را به عنوان پاسخ شجاعانه سپاه نستود و منافقانه به اقدام وحشیانه آمریکا در به شهادت رساندن سردار سلیمانی و ابومهدی المهندس اشاره نکرد؛ وی نگفت که سردار سلامی به عنوان فرمانده سپاه که جانش را در طبق اخلاص قرار داده و سردار حاجی زاده، به جهت اشتباهی که در موضوع هواپیمای اوکراینی صورت گرفت، شجاعانه در مجلس و رسانه ملی از همگان عذرخواهی کردند. هر چند توجیه سایر مسئولان خطا بود، اما تاخیر 48 ساعته در اعلام اشتباه پدافند، یک تصمیم مدیریتی از سوی ستاد کل نیروهای مسلح بود؛ اینکه کسی شرایط را نبیند و ایراد بگیرد، بی انصافی است؛ مخصوصاً وقتی جنایات دشمن را متذکر نشود.
وی که خود را عالم اسلامی میداند، به ماجرای خالد، نظری افکند و عملکرد پیامبر (صلیاللهعلیهوآله) و ابوبکر را در برابر جنایات خالد ببیند، سپس ژست اسلام شناس بگیرد و به سربازان اسلام و جان بر کفان عرصه امنیت نظام اسلامی، پند و اندرز دهد. (کاملاً از قضایای مذکور، رفتار اسلامی و صحیح نظام در مورد این اتفاق، محرز است.)
پینوشت:
1. در ادامه روایت سعد بن وقّاص میگوید: من هیچ مسلمانی را نمیكشم تا ذوالبطین یعنی اُسامه او را بكشد. شخصی پرسید: مگر خداوند نفرموده است: «وَقَاتِلُوهُمْ حَتَّی لاَتَكُونَ فِتْنَةٌ وَیكُونَ الدِّینُ كُلُّهُ لِلَّهِ (انفال/39) و با آنها پیکار کنید، تا فتنه (شرک و سلب آزادی) برچیده شود و دین (و پرستش) همه مخصوص خدا باشد!» سعد وقّاص گفت: «ما جنگ كردیم تا فتنهای نباشد، ولی تو و یارانت جنگ میكنید تا فتنه باشد.» صحيح مسلم، ج1، ص97.
2. مسلم نقل میکند كه اسامة بن زید یكی از مشركان را پس از آنكه «لا اله إلا الله» گفت، به قتل رساند؛ وقتی به پیامبر اکرم (صلیاللهعلیهوآله) قضیه را خبر دادند، حضرت، اسامه را احضار کرد و به او فرمود: چرا وی را كشتی؟ پاسخ داد: یا رسول الله! قلب مسلمانان را به درد آورد؛ تعدادی از مسلمانان را كشت؛ هنگامی كه خواستم وی را به قتل رسانم، چشمش كه به شمشیر افتاد، «لا اله إلا الله» گفت. پیامبر اكرم (صلیاللهعلیهوآله) فرمود: با این حال وی را كشتی؟ پاسخ داد: آری!
در ادامه حدیث آمده كه حضرت چندین بار فرمود: فردای قیامت با كلمه «لا اله إلا الله» چه خواهی كرد؟ عرضه داشت: یا رسول الله برایم طلب مغفرت كن!
صحيح مسلم، ج1، ص97.
3. دانش نامه اميرالمؤمنين عليه السلام بر پايه قرآن، حديث و تاريخ، ج۱، ص۴۰۹.
4. اسد الغابه، ابن اثیر، ج۴، ص۴۰.
در زمان حکومت ابوبکر مالک بن نویره از بیعت با ابوبکر سر باز زد. ابوبکر، خالد بن ولید را با سپاهی به سوی او فرستاد و چون خالد به نزدیک قبیله او رسید، سپاه خود را مسلح و آماده جنگ کرد و چون به محل سکونت مالک رسیدند کسی را نیافتند؛ چون مالک به آنها دستور داده بود اجتماع نکنند و از خانههای خود بیرون نیایند. خالد سربازانش را به سراغ جمعیت فرستاد تا هر که را بیابند، نزد خالد برند. آنها مالک و چند نفر را نزد خالد بردند؛ ابوبکر گفته بود که هر جا وارد شدید اگر دیدید مردم اذان گفتند و نماز خواندند متعرضشان نشوید و اگر نماز نخواندند بر آنان بتازید. سربازان خالد درباره مالک به اختلاف سخن گفتند، ابوقتاده گواهی داد که آنها اذان گفته و نماز خواندند. در این اختلاف خالد دستور داد آنها را در بند کرده و از آنها مراقبت کنند.
چون سپاه خالد بر قبیله وارد شد خالد اعلان جنگ کرد؛ لذا بنی یربوع مسلّح شدند، سربازان خالد گفتند: ما مسلمانیم چرا مسلح شدهاید؟ آنها گفتند: ما نیز مسلمانیم شما چرا مسلح هستید؟ مردم قبیله سلاح را به زمین نهادند ولی خالد تصمیم قتل مالک را گرفت و بهانه این بود که او ابوبکر را خلیفه ندانسته، لذا به ضرار فرمان داد، او را گردن زند. در این حال، مالک به همسر زیبای خود ام تمیم خطاب کرد که تو مرا به کشتن دادی؛ بدین معنی که خالد دلباخته تو شد، مرا میکشد که ترا تصرف کند.
چنان شد که او گفته بود خالد، او را کشت و بلافاصله زنش را به تصرف درآورد، ابوقتاده و عبدالله بن عمر به وی اعتراض کردند، ولی او به سخنان آنان اعتنایی نکرد و پس از بازگشت به مدینه، ابوقتاده پیش از ورود خالد جریان را به عرض خلیفه رساند، ولی خالد چون به مدینه وارد شد، خود را غرق سلاح کرد و سه چوبه تیر را به نشانه پیروزی به عمامهاش نصب کرد و چون در راه، عمر او را دید تیرها را از عمامهاش بیرون کشید و شکست و به وی گفت: تا این حد ریاکاری و تظاهر میکنی؟! مرد مسلمانی را میکشی و سپس با همسرش همبستر میشوی و اکنون خود را قهرمان اسلام میدانی؟! به خدا قسم سنگسارت میکنم.
خالد سخنی نگفت، به راه خود ادامه داد تا نزد خلیفه رسید و داستان را به گونهای به وی گزارش کرد که او را راضی کرد، و چون از نزد ابوبکر بیرون شد، عمر نزد ابوبکر رفت و به وی اعتراض کرد. او در جواب گفت: خالد اجتهاد کرده، ولی در اجتهادش اشتباه کرده و ما شمشیر اسلام را در غلاف نخواهیم کرد و سپس دستور داد اسیران را آزاد کردند و دیه مالک را از بیت المال پرداخت. گفتهاند چون متمم برادر مالک نزد ابوبکر آمد و خونخواه برادرش شد و اسیران را مطالبه کرد، ابوبکر دستور پرداخت دیه داد و اسیران را به وی بازگرداند.
افزودن نظر جدید